«هر که به خویشتن رود»
جستاری در باب پنج روز اعتراض کازرونیان
روح اله طراوت
پیش قراول: نماینده منتخب از حوزه شهرستان کازرون، قصد داشته و دارد که منطقه ای که از قضا زادگاه وی است را از مام خود جدا کرده و به همراه مناطق دیگر تبدیل به شهرستانی جدید کند. در این طرح بخشی از مناطق باستانی و طبیعی مهم از شهرستان جدا و به شهرستان جدید واگذار میشود.
اتفاق: کم کمک خبر درز میکند و آرام آرام، موافق و مخالف صف خود را جدا و هر کدام به واسطه تفکرات یا ایدهها و ایدهآل های خویش در یکی از این صفوف جای میگیرند. بیشتر اما، مخالفان جدایی لب به اعتراض گشوده و بانگ وحدت سر میدهند. در این میان گاهی خبر میرسد که طرح مسکوت مانده و گاهی تنور داغ میشود و شعلهها زبانه میکشد. چندی نمیگذرد که سخن از محافل خصوصی به سطح عموم کشیده و بانگ اعتراضات صدایش گوشهای بیشتری را وادار به شنیدن میکند. اعتراضات فروردین ماه کازرونیان پنج روز متوالی ادامه مییابد تا آنکه کوس نواخته شده نوایش به مدیران و معاونین رئیس جمهوری هم میرسد و فعلاً با وعدههای مسکوت ماندن طرح اولیه، مخالفان آرام شدهاند.
- ایده اصلی «کانت» در آثار سیاسیش و حتی در کتاب «دین در محدوده عقل تنها» این بود که آدمیان آن زمان که خرد بر تمامی شؤنشان وارد شود و اخلاق سراسر زندگی انسان را در برگیرد، میتوانند به سوی جهان وطنی حرکت و خود را یک کل واحد یابند و همگان به عنوان شهروندان جهانی تلقی گردند. بیراه نیست اگر بگوییم امروز جهان و جهانیان اگرچه با آن اتوپیای آرمانی فاصله دارند؛ ولی به سرعت در حال حرکت به سمت چنین چشماندازی هستند. تلاش کشورهای مختلف بر این شده است که همگرایی را بر واگرایی ترجیح و حداقل در بعد نظر و تا آنجا که امکان دارد در عمل به سوی جهانی شدن حرکت و از فرد گرایی و خاصگرایی ،در عین احترام به خرده فرهنگها، به سمت جهان وطنی پیش روند. اما حرکت شهروندان کازرونی دقیقاً در کجای این دو گانه خاصگرایی ـ جهان گرایی قرار میگیرد؟ آیا میتوان اینگونه اعتراضات به تشکیل شهرستانی جدید را به معنای خاصگرایی قلمداد کرد یا برعکس، تلاش برای حفظ وحدت در کوچکترین بخش تقسیمات جهانی را، مدرن و امروزی یافت؟
- شاید برای پاسخ به پرسش ذکر شده هر جوابی به نوعی مبالغه قلمداد شود چه آنکه جماعتی چند ده هزار نفری که هر روز از کار و زندگی خود میزدند تا مخالفت خود را با جدایی بخشهای از سرزمینشان اعلام کنند، هر کدام به انگیزهای بوده و نتوان یک حکم کلی برای آن صادر کرد. اما باید گفت که مفسران، تحلیلگران و در نهایت کنشگران از این پس میبایست این دوگانه را برای خود مشخص و به خصوص کنشگران، تکلیف خود را با این دوگانه معین کنند. اینکه در قرن بیست و یکم ما در کجای این دوگانه قرار گیریم صرفاً هدف ما را مشخص نمیکند بلکه هم الگویی است برای آیندگان و هم واکنشی است به جهان پیرامونمان. در نهایت باید دانست که این نوع اعتراضات که شاید در فضای کنونی کشورمان کمی عجیب و بدیع بوده است از قضا در سطحی کلان، چشماندازی وسیعتری را روبروی ما قرار میدهد. اینکه جامعه چند پاره ما میخواهد به همافزاییها و نقاط مشترک خود نگاه کند و دیگران را سهیم در داشتههای خود کند و یا نه، صرفاً هر قوم و قبیله قصد دارد مرزهایی برای خود ترسیم و تافته خود را جدا بافته یافته و خود را در حصارها محدود کند.
- بخش دیگری از این اعتراضات را اما، میتوان تلاش برای شنیده شدن نیز تلقی کرد. در شهرستانی مانند کازرون که حداقل از عصر پس از مشروطیت تلاش کرده است خود را در وسط میدان بیاندازد و در هر مقطع کم یا بیش، پیش یا پس به حرکت خود در متن تحولات جامعه ادامه دهد، شنیده شدن و دیده شدن شاید مهمترین تلاشی باشد که امروز به مدد ابزارهای مدرن و به خصوص در تحولات اخیر با کمک شبکههای اجتماعی هر کسی به دنبال کسب آن میباشد. این در حالی است که درک این مسئله مهم اما ساده میتواند برای فعالین سیاسی و اجتماعی و مدنی به شدت راهگشا باشد. هویت یابی و تلاش برای نشان دادن آن در جهان جدید، همان قدر که آسان است به همان اندازه مشکل و دست نیافتنی میباشد. اگر در روزگاری اعتراضات حتی اندک مردمانی، میتوانست عنصر محرک و بزرگی تلقی شده و حتی عصری جدید را رقم زند، امروز به همان میزان تلاش برای دیده شدن سخت و زودگذر است. فیلسوفان رسانه به درستی بر این مورد تاکید داشته اند که در عصر جدید ادمیان به همان اندازه که میتوانند به سرعت و گسترده معروف و در مرکز قرار گیرند به همان اندازه و شاید با سرعتی عجیب تر فراموش و گم میشوند. بنابراین بیراه نیست اگر هر از چندی کسانی تلاش کنند که دیده و در مرکز قرار گیرند. به جرئت میتوان گفت در حال و روز این روزهای کشورمان درک این مهم به اندازه حل معضلات اساسی جامعه مهم و ضروری است و آن اینکه کوشش برای شنیده و دیده شدن را مهم و اصلی اساسی در بررسی تحولات قرار دهیم
- در نهایت آنکه حرکت اعتراضی اخیر را به همان اندازه که باید محملی برای گسیختگی اجتماعی و خاصگرایی در نظر گرفت و از آن هراس و به دنبال راه حل برای آن گشت، میبایست تلاشی برای تثبیت هویت مردمانی دانست که قرنها خود را با میراث باستانی و زیست محیطی تعریف و خواهان حفظ هویت سرزمین خود میباشند، ارزیابی کرد. باید دانست که شهروندان کازرونی عنصر مهمی را به تحولات جامعه ما افزودند و آن این که هویت تنیده شده در گذشته را نمیتوان و نه باید با قراردادهای حقوقی و مرزبندهای تصنعی از بین برد.