- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

ما با اصلاح طلبی چه کردیم؟!؛ یادداشتی از اسماعیل حسام مقدم

ما با اصلاح طلبی چه کردیم؟!

یا وقتی که نو-اصلاح طلبی همه چیز را می بلعد

اسماعیل حسام مقدم

 

 

دوم خرداد ۱۳۷۶ بود؛ واژه ای به درون عرصه عمومی کشور وارد شد که بار معنایی خاص خودش را داشت. واژه “اصلاح طلبی”؛ واژه ای که دلالت بر معانی و مفاهیمی داشت که به مانند یک کهکشان، گسترده بود و بسیاری از معناهای دیگر را نیز در سپهر اندیشگی خود گرد آورده بود و ازهمین رو می شد آن را با عنوان “گفتمان اصلاح طلبی” معرفی نمود. (گفتمان؛ واژه ای هست که ظرفیت و گنجایش بسیار گسترده ای برای حمل معناها و مفاهیم متعدد و متنوعی را در خود دارد و می تواند به مثابه یک کهکشان، معناها و کنش های معناساز را در دل خود بچرخاند.)

گفتمان اصلاح طلبی تا سال ۸۳ توانسته بود عملکردهای معنابخشی برای کنشهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایرانی سر و سامان دهد. چه اندیشه ها و افراد و گروه هایی که در جریان اصلاح طلبی صورتبندی گفتمانی پیدا کردند و به کنش و عمل اجتماعی پرداختند. چه مفاهیم گسترده ای که در درون صفحات متعدد مطبوعات و روزنامه های اصلاح طلبی بازسازی و بازاندیشی شدند. جریان گفتمانی اصلاح طلبی، کارکردی بنیادین داشت که می بایست همه این مفاهیم و معناهای گسترده را به هم مفصل بندی می کرد و آن؛ کنش ارتباطی یا گفتگویی بود. ازهمین رو بود که در این دوره تاریخی حضور کسانی مانند یورگن هابرماس و یا ریچارد رورتی در ایران نشانه ای برای اهمیت کنش ارتباطی و گفتگویی است. سال ۸۸ و رخدادهای آن زمانه، گفتمان اصلاح طلبی را در درون خود به سکون و سکوت واداشت و این سکته و خورشیدگرفتگی، منابع و مفاهیم متعدد و مختلف گفتمان اصلاح طلبی را منجمد کرد و این انجماد گفتمانی، هرگونه امکان گفتگو و کنش ارتباطی را از میان برد. جریان تفکری اصلاح طلبی برای حفظ کرانه های خود که با تهدید و خطر مواجه شده بود، به گونه ای دچار ایدئولوژیک شدن شد و به جهان اندیشه تک ساحتی پرتاب شد. تک ساحتی بودن و ایدئولوژیک شدن گفتمان اصلاح طلبی، همه آن کهکشان مفاهیم و اندیشه هایی که به ارتباط و گفتگو تن می دادند را ازهم پاشاند و می شود گفت که اغلب کنشگران گفتمانی اصلاح طلبی را ایدئولوژیزه نمود.

رصد کردن عرصه عمومی و اصلاح طلبان در استان بوشهر در چند سال اخیر می تواند یک جریان بسیار خاص را بازنمایی کند و می شود در یک عبارت خلاصه نمود و آن اینکه؛ زنده باد ایدئولوژی!! و این جریان را می شود “نو-اصلاح طلبی” نامید.

شعار این سالهای اصلاح طلبان استان بوشهر از هر گروهی و دسته ای که باشیم در همین عبارت خودنمایی می کند! آن سپهر اندیشگی که در فضای گفتمانی تنفس می کرد و کنش های ارتباطی و گفتگویی درخشانی به میراث می گذاشت، متاسفانه سالهاست که در احتضار است. پیشنهاد اکید نویسنده در این فضای ایدئولوژیزه شده اصلاح طلبی؛ گذار از قطبی شدن اندیشه ها و رویکردها هست و اینکه پیش از آنکه به سهم خواهی های مرسوم در نظامهای ایدئولوژیک ادامه دهیم، به بازاندیشی و بازنگری در مفاهیم و عملکردهای معنابخش اصلاح طلبی مان بپردازیم.

در فضای ایدئولوژیزه شده، نخستین رخدادی که شکل می گیرد؛ دسته بندی و قطبی سازی فضای حضور و حتی غیاب افراد و گروه هاست. فرآیند حذف کردن “دیگری” آغاز می شود: از پاک کردن اسم ها شروع می شود تا لاک گرفتن رسم ها و در نهایت حذف کردن هویت ها، انسان ها و گروه ها.

به زعم نویسنده آنچه که در فضای امروز نو– اصلاح طلبی استان بوشهر در حال رخ دادن است؛ در اغلب موارد پروژه تمام عیار “حذف” است. حذف هرآن کسی که در ساختار ایدئولوژیک این نوع تفکر قرار نگیرد و یا اندک جنبشی برای مقاومت داشته باشد. ازهمین رو نیز هست که زبان ستیز، عصبیت و استهزا در میان اصلاح طلبان رونق گرفته است.

این چیزی که امروزه در استان بوشهر درحال شکل گیری است و زمانی هم از شکل گیری آن گذشته است، چیزی جز خلق و آفرینش نو– اصلاح طلبی نیست؛ چیزی که با خودش پروژه تمام عیار حذف را برساخته و دست به حذف همه چیز و همه کس می زند. تنفس در فضا و اتمسفر نو- اصلاح طلبی یعنی فراموش کردن همه آن مفاهیمی همچون آزادی بیان، عدالت، حقوق بشر، گفت وگوی فرهنگی، بازنگری انتقادی و…

آیا مسائلی مانند فقر و تبعیض و فساد در جامعه امروز ایران، ارزش این را نداشت که دست به عملی زده شود و تحلیلی ارائه شود؟ به راستی ما با آرمان های اصلاح طلبی مان چه کرده ایم؟!

مساله معیشت کارگران در سالهای اخیر تبدیل به تروما و عارضه ای ملی شده، رکود در جامعه بی داد می کند و تبعیض های اجتماعی فراگیرتر شده، چه تفسیر عمیق سیاسی و یا اقتصادی بر این وضعیت ارائه شد؟ با آرمانهای این انقلاب که انسانهای شریفی در آن هزینه شدند چه کردیم؟!

این ها همگی همان ایده ها و آرمان های گفتمان اصلاح طلبی بود که سالهاست امید را در دل نومیدان زنده نگه داشته، ما با آنها و امیدهایشان چه کردیم؟!

این کنش هایی که به نام نو- اصلاح طلبی در حال برساخته شدن هست، نخستین چیزی را که ازهم می پاشاند؛ ارتباط و تعامل است. کنشگران را از کنش ارتباطی و زیست-جهان به برهوتی پرتاب می کند که در آن خودشیفتگی، خودرایی، جزمیت، تعصب، دریده گویی، سست کوشی، تقلیل گرایی و… حکمرانی می کند. و این دنیای شر است! این ابتذال شر است! دقیقا همان چیزهایی که عمل اصلاح طلبانه از آن اجنتاب ورزید و آرمان های یک انقلاب بزرگ را احیا کرد؛ مقاومت در برابر ابتذال شر.

هانا آرنت معتقد است که “شر بنیادی” هنگامی پدید می‌آید که از گفت وگو با خویشتن خویش ناتوان باشیم. آن چه که به معنای واقعی کلمه در تالارهای گفت وگو واتس اپ و تلگرام در این چند سال قابل مشاهده بود؛ چیزی جز همین امتناع و ناتوانی گفت وگو با خویشتن نبوده است. با خود و آرمان های اصلاح طلبی مان چه کردیم؟!

کنش اصلاح طلبی تبدیل به زحمت و کار شده است، به اصلاح طلبی عادت کرده ایم؛ مبدل به چیزی قالب بندی شده و بروکراتیک شده که تابلویی از آن به یادگار مانده، کدام عمل اصلاح طلبانه ای را می شود مثال زد؟!

خیل بی خانمان ها را باید به یاد می آورد که در به دنبال سرپناهی سرگردان شده اند و هیچ اصلاح طلبی نیست که تحلیل هایش باعث بازنگری انتقادی در سیاستها و برنامه ریزی ها باشد.

آرمان ها و ایده های نخست اصلاح طلبی در پروژه ای تمام عیار درحال حذف شدن است. این پایان محتوم راهی هست که در این چند سال، همه ما را مشغول خودش کرده است. نو- اصلاح طلبی از هرگونه بازنگری انتقادی تن می زند و گفت وگوها را مبدل به چیزهایی می کند که اغلب “بدل” گفت وگو هستند. این بدل در اغلب اوقات همه چیز را حذف می کند و یا می بلعد.