- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

استقلال روزنامه نگاری؛ مقاله ای از نوآم چامسکی با ترجمه مازیار زالی تروجنی

استقلال روزنامه نگاری

از نوام چامسکی (۷ ژانویه ۲۰۱۷)

مترجم: مازیار زالی تروجنی

مارک تواین نویسنده شهیر امریکایی در جمله معروفش بیان کرد: این لطف خداوند است که در این سرزمین از وجود سه چیز بینهایت گرانبها برخورداریم: آزادی بیان، وجدان بیدار، و ملاحظه کاری واحتیاط برای اینکه از دو تای اولی هرگز استفاده نکنیم.

جورج اورول نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی در مقدمه کتاب قلعه حیوانات که هرگز چاپ نشده را به موضوع سانسور ادبی در انگلستان آزاد اختصاص می دهدو دلیلی برای این ملاحظه کاری ارایه می‌دهد: او می نویسد یک توافق ضمنی کلی وجود داردمبنی بر اینکه به صلاح نیست به این واقعیت خاص یعنی سانسورادبی پرداخته شود.این توافق ضمنی سانسوری نهان را بر اساس سنت حاکم تحمیل می‌کند؛به طوری که “همه افراد روشنفکر بدون تردید می‌پذیرند” و هر کسی که سنت رایج را زیر سوال ببرد، خود به خود وادار به سکوت می‌شود. حتی اگر ممنوعیت رسمی ‌وجود نداشته باشد.

ما شاهد اعمال مکرر این ملاحظه کاری واحتیاط در جوامع آزاد هستیم. تجاوز و تهاجم آمریکایی – انگلیسی به عراق را در نظر بگیرید که موردی است در زمینه تعرض، بدون هیچ بهانه معتبر.

این قانونی و مشروع است که بگوییم که جنگ عراق جنگی احمقانه و اشتباهی استراتژیک بود؛ حتی بنا به گفته اوباما (که به شدت مورد تحسین حزب لیبرال قرار گرفت) بزرگترین اشتباه استراتژیک در تاریخ اخیر سیاست خارجی ایالت متحده امریکا بود. هر چند که جنگ عراق یکی از جنایات قرن بودولی به صلاح نیست که این جنگ راجنایت قرن بگوییم حتی اگر دشمنان رسمی جنایاتی کمتری مرتکب شده باشند،تردیدی نیست که باید جنایات انها را به این نام بخوانیم.

سنت حاکم به راحتی خود رابا چنین تصویری مثل ایده ی یولسیز اس گرانت [۱] را نمی پذیرد که فکر می کرد هرگز جنگی خبیثانه تر از جنگی که آمریکا در مکزیک انجام داده وجود نداشته است که به موجب آن جنوب غربی ایالات متحده و کالیفرنیا را تسخیر کرد و بخاطر فقدان شجاعت اخلاقی برای استعفا بجای مشارکت در این جنایت ابراز شرمساری کرد.

تبعیت و تسلیم شدن به سنت حاکم تبعاتی دارد. پیام نه چندان ضمنی این است که ما باید تنها جنگ های هوشمندانه ای داشته باشیم که اشتباه بزرگ نیستند، یعنی جنگ هایی که در اهدافشان موفق هستند. که براساس با سنت حاکم تعریف می شوند؛ حتی اگر در واقعیت جنگ هایی خبیثانه و جنایاتی بزرگ باشند.

مثال های زیادی برای توضیح وجود دارد. در بعضی موارد، مثل جنایات قرن، این اعمال تقریبا ًبدون استثناً در محافل قابل احترام است.

یکی دیگر از جنبه های شناخته شده تبعیت از سنت حاکم تخصیص غیر جدی و گاه به گاه سنت شیطانی به دشمنان رسمی‌است. مثال تقریبا اتفاقی از مقاله نیویورک تایمز است که اکنون در مقابل من قرار دارد، که هشدار یک روزنامه نگار اقتصادی بسیار برجسته  در مورد پوپولسیم هوگو چاوز است. اهریمنی که در دهه ۹۰ انتخاب شد و با هر نهاد دمکراتیکی که سر راهش بود مبارزه می‌کرد.

با بازگشت به دنیای واقعی، آمریکا بود که با حمایت مشتاقانه نیویورک تایمز از کودتای نظامی برای براندازی دولت چاوز قبل از این که با خیزش مردمی سرنگون شود، پشتیبانی می کرد. همانند چاوز، که هر طور که در موردش فکر کنیم، او مرتب در انتخاباتی پیروز شد که از نظر ناظران بین المللی از جمله بنیاد کارتر عادلانه و منصفانه محسوب می شد. رئیس جمهور قبلی آمریکا، جیمی کارتر، گفت از ۹۲ انتخاباتی که ما بر آن نظارت داشتیم، فرآیند انتخابات ونزوئلا در جهان بهترین است؛ و ونوژئلا در دوره چاوز در نظر سنجی جهانی در مورد حمایت مردم از دولت و دموکراسی بالاترین درجه را دریافت کرد.

بی تردید در سال های چاوز کمبود نقد دمکراتیک وجود داشته است، مثل سرکوب کانال RCTV که بسیاری آن را محکوم کردند. من هم موافقم و از جمله محکوم کنندگان بودم و باور داشتم که در جامعه آزاد ما چنین چیزی روی نمی دهد. اگر کانال معروفی در آمریکا از کودتای نظامی حمایت می کرد- همانطور که RCTV حمایت کرد- چند سال بعد سرکوب نمی شد؟ چون چنین چیزی نباید وجود داشته باشد پس مدیران اگر هنوز زنده باشند باید زندانی شوند. اما سنت حاکم به راحتی بر حقیقت چیره می‌شود.

قصور در ارائه اطلاعات مرتبط نیز دارای عواقبی است. احتمالا آمریکایی ها باید بدانند که نظر سنجی‌هایی که توسط سازمان های رای گیری معتبر انجام شد، نشان می‌دهد که یک دهه پس از جنایت قرن، باور جهان این است که ایالت متحده آمریکا بزرگترین تهدید برای صلح جهانی است– هیچ رقیبی حتی به آمریکا نزدیک هم نیست – یقینا ایران هم در چنین تفسیری از آمریکا رقیب او محسوب نمی‌شود. شاید وظیفه رسانه ها این باشد به جای مخفی کردن چنین چیزی، آن را همراه با معانی که در بر دارد و درس هایی که برای سیاست ارایه می دهد، برای مردم مطرح کنند. و باز هم فتور و سستی در وظیفه رسانه ها عواقبی به دنبال دارد.

مثال هایی مانند این ها فراوانند و به اندازه کافی جدی هستند؛ اما موردهای خیلی مهمتر و خطیرتر نیز وجود دارد. مبارزات انتخاباتی ۲۰۱۶ در قدرتمند ترین کشور در تاریخ جهان را در نظر بگیرید. پوشش خبری گسترده و آموزنده بود.

مطابق با اصل روزنامه نگاری که “عینیت” به این معنی است که روزنامه نگاران گزارش دقیقی از آنچه قدرتمندان می گویند و انجام می دهند بازتاب دهند، نه آن چیزهای که قدرتمندان می خواهند آنها را نادیده بگیرندو روزنامه نگاران نباید از آن چشم پوشی کنند ولی  کاندید ها تقریبا همگی کاملاً از موضوعات اصلی اجتناب کردند واصل عینیت روزنامه نگاری را نادیده گرفتند.این اصل ژورنالیستی حفظ می شود؛ حتی اگر سرنوشت گونه ای در معرض خطر باشد؛ همانگونه که هست؛ هم خطر پدید آمدن جنگ هسته ای و هم تهدید جدی فاجعه محیط زیستی وجود دارد.

بی توجهی در روز ۸ نوامبر – یک روز واقعا تاریخی – به اوج خود رسید. در آن روز دونالد ترامپ دو پیروزی بدست آورد. موضوع کم اهمیت تر پوشش رسانه ای فوق العاده ای دریافت کرد: به شکرانه ویژگی واپسگرایانه سیستم انتخاباتی آمریکا، او با تقریبا ۳ میلیون رای کمتر نسبت به رقیب خود، در انتخابات پیروز شد. پیروزی مهم دیگر او در سکوت واقعی قرار گرفت. ترامپ یک سال پیش در همایش مراکش، جایی که حدود ۲۰۰ کشور برای قرار دادن محتوای جدی در توافق نامه پاریس در مورد تغییرات آب و هوا گرد آمده بودند، پیروز شد.

در ۸ نوامبر دادگاه متوقف شد. باقی مانده کنفرانس به طور عمده به تلاش برای به دست آوردن امید اختصاص یافت. زیرا که بیرون رفتن ایالات متحده از این توافقنامه منجر به تخریب و افزایش شدید استفاده از سوخت فسیلی، زیر پا گذاشتن مقررات و رد تعهداتش برای کمک به کشورهای در حال توسعه برای رفتن به سوی انرژی های تجدید پذیر می شد.

مهمترین دستور کار پیروزی ترامپ چشم اندازی برای زندگی انسان متمدن بود؛ به هر شکلی که ما می‌شناسیم. بر این اساس، پوشش رسانه‌ای تقریبا صفر بود. یعنی حفظ همان مفهوم عینیت همانطور که توسط شیوه ها و آموزه های قدرت تعیین می‌شود.

مطبوعات واقعاً مستقل، وابستگی به قدرت و نفوذ اقتدار را رد می‌کنند،وسنت حاکم را که به سانسور نهان می پرداخت محکوم می کنند، این مسئله را که «مردم روشنفکر بدون تردید می پذیرند» را زیر سوال می برند، حجاب سانسور را پاره می کنند، اطلاعات و محدوده ای از ایده‌ها و عقاید را که پیش نیاز مشارکت مردم در زندگی سیاسی و اجتماعی است، در اختیار آنان قرار می‌دهند و فراتر از آن، بستری برای مردم فراهم می‌کنند تا در مورد موضوعاتی که برایشان اهمیت دارد به بحث و گفتگو بپردازند. به این روش، بنیانی برای جامعه ای حقیقتاً آزاد و دموکراتیک بنا می‌شود.

[۱] هجدهمین رئیس جمهور آمریکا