- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

شرحی بر فرهنگ جسمانی و روابط قدرت در ایران؛ یادداشتی از ایرن واعظ زاده

تحلیل فرهنگی از مدلینگ افراد دارای نقص عضو

شرحی بر فرهنگ جسمانی و روابط قدرت در ایران

ایرن واعظ زاده

کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی

گذری بر تاریخ نشان می دهد، در هر برهه ی زمانی، استانداردها و معیارهای متفاوتی در خصوص بدن ایده آل انسان وجود داشته اما اینک جوامع و فرهنگ های مختلف بدن مندی را به روش های اساسا گوناگونی می سازند. بر همین اساس، صورت های مدرن بدن مندی را می توان الگوی غالب بدن مندی در جامعه ی کنونی به شمار آورد.

در سال های اخیر، دگرگونی های فرهنگی در ایران، ایده آل های فرهنگی و ارزشی متفاوت تری را از بدن به تصویر می کشد که این ایده آل ها به تدریج از بدن طبیعی به بدن اجتماعی سوق داده شده است. اما این بدن های اجتماعی و فرهنگی در جامعه ی ایرانی چگونه فهمیده می شوند و درک افراد از کالبدی که آن را در تصرف خویش دارند و همچنین معانی که برای اجتماع دارد به چه صورت است؟

با توجه به اینکه افراد دارای نقص عضو (یا حتی افراد مبتلا به سندروم داون) در بسیاری از کشورها به مدلینگ روی آورده و فعالیتی حرفه ای در این عرصه دارند و این موضوع، امری پذیرفته شده و رایج در دنیا است، در ایران اما مدلینگ شدن این قشر اغلب با چالش ها و نگرش های متفاوتی توام می باشد که بعضا آمیزه ای از ترحم و تمسخر است.

شایان ذکر است که دغدغه ی نگارنده در نوشتار پیش رو، بررسی اجمالی مطالعات فرهنگی بدن افراد دارای نقص عضو در حوزه ی مدلینگ و همچنین چگونگی رابطه ی متقابل میان بدن افراد و قدرت های موجود اجتماعی در این عرصه است و هدف به هیچ روی بسط تجمل گرایی و پرداختن به مسئله ای لوکس نمی باشد.

هنجارها، ارزش های اجتماعی و سیاست های فرهنگی هر جامعه، معیارها و الزاماتی در خصوص نوع اندام و سبک پوشش افراد تعیین می کنند که هر کدام تفاسیر، نمادها و معانی اجتماعی خاصی را دربر می گیرد؛ در واقع می توان گفت، زیست انسان در یک محدوده ی جقرافیایی و اقلیمی خاص و فضای سیاسی موجود در آن محدوده، و همچنین چگونگی روابط قدرت و حقوق شهروندی و مدنی و صدالبته میزان گسترش تکنولوژی در آن بستر، مسائل و دیدگاه های مختلفی را در خصوص تحلیل فرهنگی از بدن به دست می دهد.

رابطه ی بدن فردی و بدن اجتماعی، بدون در نظر گرفتن روابط قدرت امکان پذیر نمی باشد و بدن به مثابه ی سرمایه ای اجتماعی، نشان دهنده ی روابط قدرت و نحوه ی واکنش و نقد ما به آن است؛ بنابراین، تجلی قدرت در فرهنگ جسمانی را می توان در حوزه های مختلفی از مطالعات اجتماعی و فرهنگی بدن از جمله مدلینگ و مسئله ی نقص عضو جست و جو نمود.

هویت های اجتماعی و فرهنگی بسیاری که اغلب به انسان نسبت داده شده و به نوعی با آن ها شناخته می شود(در اینجا نقص عضو)، نشان دهنده ی اهمیت رابطه ی میان آناتومی بدن و نقش های اجتماعی است. به بیان دیگر، جنبه های مربوط به فرهنگ جسمانی که توجه خود را بر جنبه های فیزیکی و آناتومی بدن و حرکات آن معطوف می نماید، مبنایی برای سوژه بودگی و رخدادی است که در ارتباط با هویت قشر مورد بحث به وجود می آید. با توجه به این رویکرد، می توان ادعا کرد بازنمایی نقص عضو و مدلینگ که با معانی، کلیشه ها و پیش داوری هایی همراه است، از این دست به حساب می آید؛ این چنین که گفتمان های مختلف حاکم بر فرهنگ مدلینگ، فعالیت در این عرصه را مختص به گروهی متفاوت و با ویژگی های خاصی به شمار می آورند. بازنمایی اختصاصی بودن فعالیت در این حوزه، تا حدود زیادی منحصر به استانداردهای محدود و مرزبندی شده و علاوه بر آن، متاثر از الگوی پزشکی گرایی و سالم سالاری جامعه و همچنین نحوه ی بازنمایی و تبلیغ فعالیت های مدلینگ در فرهنگ رسانه ای نیز می باشد.

بدن عرصه ی بازنمایی فرهنگ و زمینه ای است که فرهنگ جامعه را بازتولید می کند(به زعم ترنر)؛ لذا در عصری که الگوی پزشکی و رسانه ای مفهوم بدن و زیبایی را در سیطره ی قدرت خود دارند، بدن مدلینگ بیش از پیش با تکنولوژی پیوند خورده و از جلوه های طبیعی و حقیقی آن کاسته می گردد. در واقع، بدن پزشکینه و بدن رسانه ای نوعی معیار فرهنگی ایجاد می‌ کند؛ بدین معنا که این دو مقوله برای جامعه، فرهنگ و سیاست خط مشی سالم بودن را اعلام نموده و معیار سلامت را تعریف می‌ نماید؛ بنابراین هر کس با این معیارها مطابقت نداشته باشد با الفاظ مختلف نشاندار خواهد شد و بر همین مبنا است که نگاه رسانه ای و پزشک گونه به فرهنگ و ذهنیت مردم تبدیل می گردد. از این ‌رو، در جوامعی که رسانه ‌ها و علم پزشکی گفتمان غالب جامعه را شکل می‌ دهند، سبک زندگی غالب نیز تحت تاثیر آن‌ هاست؛ به بیان دیگر، تغییر در نگرش افراد در خصوص مولفه‌ های گوناگون مربوط به زیبایی بدن، تحت تاثیر رسانه ‌ها و بدن‌ های رسانه ‌ای صورت می‌ گیرد.