- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

حسین ظهر عاشورا و حسین زیارت عاشورا؛ مقاله ای از دکتر سیدرضا شاکری

حسین ظهر عاشورا و حسین زیارت عاشورا

سیدرضا شاکری

دکتری علوم سیاسی و پژوهشگر اندیشه سیاسی

 

هدف این نوشتار طرح پرسشی برای فردای ما ایرانیان است. چرا همه ایرانیان و گاه مردمانی از ملتها و جوامع دیگر عاشورای حسین را دوست دارند و به حسین و اهل بیتش عشق می ورزند؟ چرا تنها ایرانیان شیعه، زیارت عاشورا می خوانند؟ چه تفاوتی ممکن است میان حسین عاشورا و حسین زیارت عاشورا باشد و این چه آثار و پیامدهایی داشته و دارد؟ مدعای نگارنده در طرح این پرسشها و تامل پیرامون آنها این است که حسین زیارت عاشورا هویت ساز است و حسین ظهر عاشورا حقیقتگو است. اکنون ما ایرانیان که برای ساختن سرنوشتی که نزدیک به یک سده از توجه بدان مانده ایم، بیشتر از هویت به فهم حقیقت نیازمندیم تا بتوانیم سرنوشت ساز شویم. حسین تا همیشه عالم نخست مساله انسان است و سپس مایه قوام و حفظ هویت یک ملت یا پیروان او.

هویت محور بودن زیارت عاشورا هیات تالیفی دارد و به حادثه اتفاق افتاده در تاریخ مربوط می شود. بدین ترتیب اگر عاشورا نبود زیارت آن هم نبود. منظور از هیات تالیفی در اینجا، ساخته و کامل شدن پدیده در طی تاریخ و در شرایط خاص است. وجود برخی اختلافات در میان شارحان و مصححان و پژوهشگران در متن و کلمات و عبارات آن موید تالیفی بودن و شکل گیری آن در شرایط دشوار سیاسی نیز می باشد. زیارت عاشورا دفاعیه ای از عاشورا و از امام حسین در قالب منظومه ای اعتقادی و کلامی-حدیثی و رتوریک(خطابه ای) است. زیارت عاشورا به ضرورتهای زمینه ای و سیاسی شکل گیری هویت اقلیت مورد ستم واقع شده شیعه در دوره سلطه همه جانبه خلافت امویان و عباسیان اشاره دارد؛ اقلیتی که اگر به ابزارها و شیوه های گوناگون به وحدت و انسجام خویش توجه نمی کرد، دستخوش نابودی می گردید. زیارت عاشورا کارکردی انسجام بخش از طریق یادآوری ستمها و ستمکاری بنی امیه داشت. این زیارت بازگوکننده ظلم و قساوتی است که تکرار یادآوری آن به غیر-سازی، ترسیم دشمن مشترک و امروزه معادل سازی بر اساس آن در سطح داخلی و خارجی کمک می کند. و اصولا هویت در بسیاری اوقات مرهون ساخت و ترسیم یک دگر و غیر است که به عنوان موجودیتی دارای تعیّن خاص، در برابر هویت قرار می گیرد تا آزمونی از قدرت و مبارزره را به تصویر بکشد و در نتیجه باعث ایستادگی و پایداری شود. شوربختانه متخصصان علوم انسانی و به خصوص برخی جامعه شناسان ما نیز گرفتار در دام هویت و پیمایشهای آن، در عمل از مساله اصلی دور شده اند. عرصه سیاست همیشه به هویت نیازمند است و گاه علمای ناآگاه به هویت سازی کمکهای بسیاری کرده و در نتیجه انسان و جامعه از مساله معرفت و فهم دور می افتد.

زیارت عاشورا یک سند و داده اجتماعی است، سندی که می توان با آن به ردیابی و صحت تبار شیعیان و مصیبتهایی که کشیده اند، در پیچ و خمهای تاریخ پی برد؛ تاریخی که در آن حکومت خلفای عباسی و اموی با هژمونی و سرکوب شیعیان سیاست نابودی و نسل کشی را در پیش گرفته بودند. این سند همچون پرچمی است که از پاییدن اقلیتی محکوم در برابر اکثریتی حاکم حکایت می کند. حضور امام حسین در زیارت عاشورا در نسبت با ساختار هویتی و کارکرد سیاسی اجتماعی و فرهنگی این هویت قابل تحلیل و بررسی است.

حسینِ ظهر عاشورا؛ حسین عاشورا کیست و چه کمکی به اوضاع وخیم امروز ما ایرانیان می کند؟ حسین در ساده ترین تعبیر و بی هیچ انگاره عقیدتی و وابستگی ارزشی یک واقعیت در تاریخ است؛ پدیده ای که همچون سایر اتفاقها ثبت شده و ادامه دار خواهد بود. ما نمی توانیم واقعیت مادی و سازه ای خانه کعبه یعنی همان هیات حجمی مرکب از سنگ و آجر و ملات در وسط مسجدالحرام را انکار کنیم. واقعیت عینی حسین نیز همین گونه است. تاکنون کسی در واقعی بودن حسین در عاشورا شکی نداشته و این محصور در شیعیان نیست. همه مردم دنیا از هر کیش و مرامی که روایتی از عاشورا شنیده باشند، حسین را یک شخصیت حقیقی و دارای واقعیت ملموس و انکارناشدنی می دانند. تنها ستمگران، دیکتاتورها، جنایتکاران و نژادپرستان حسین را انکار می کنند و از رویارویی با این حقیقت تن می زنند. «حسینِ ظهر عاشورا» برآمد تکاپوی اصیل انسانی در راستای قرب به حقیقت و ایستادگی برای آن است. فرایندی که از مدینه و مکه شروع شد و به صحرای کربلا انجامید و ادامه اش به شکلی تراژیک به شام یعنی مرکز قدرت اموی کشیده شد. اکنون هم پرسش ما ایرانیان و با طنین بیشتر این است که«این حسین کیست؟»؛ این کیستی باید درد جان ما باشد. در اینجا حسین یک سرمایه معنوی، وحدت بخش، جهت ساز و برانگیز است. ما از آن روی به حسین نیاز داریم که به درک و فهم حقیقت محتاجیم. ما خلا ژرفی داریم و آن اینکه هنوز در جهان معاصر از یک سده پیش موقعیتمان را نیافته ایم و جای واقعی خویش را به جای نیاورده ایم. اینجاست که نیاز به حسین در ما همچون دره ای دهان وا می کند و دستان تهی ما آشکار می شوند. گاه ملتها و اقوام در موقعیتهایی قرار می گیرند که نمی توانند صرفا به هویتهای ساخته شده در طول تاریخ اتکا داشته و پشتگرم باشند. آن هویتها و مزیتها تنها کمکهایی جانبی محسوب می شوند. تا فاعل انسانی و فرد فرد جامعه احساس عمیقی از مسوولیت نداشته باشند، هویت به تنهایی نمی تواند کارساز باشد. زیارت عاشورا بدون درک و فهم حسین به سرگرمی و گذران وقت و غفلت از مساله ها می انجامد. اگر حسین عاشورا از زیارت عاشورا گرفته شود جایش را بازیهای زبانی و عواطف خطابی و مناسک آیینی خواهد گرفت؛ چیزی که در مضامین نوحه خوانی ها و هیئت آرایی های امروزی دارد مانند تب وتاب بالا می گیرد. حسین در ظهر عاشورا در نسبت با فضیلتهای انسانی دیده می شود و حسین زیارت عاشورا در نسبت با هویت تهدید شونده پیروانش. حسین در ظهر عاشورا به دلیل هستی شناختی نیرویی بسط یابنده است و به ابعاد وجودی همه انسانها متصل می شود ولی حسین زیارت عاشورا قبض شونده و هویت گراست.ما ایرانیان اعم از سنی و شیعه و مسیحی و زرتشتی و کلیمی و در ذیل اقوام گوناگون به حسین محتاجیم. هستی شناسی ما در امروز اقتضای وحدت و انسجام دارد و نمی توان با هویت اندیشی بدان نایل شد. هویت در هر نوعش دگرساز و مرز گراست و این در سطح سیاسی و در نسبت با دنیای بیرون از ایران جواب می دهد. در داخل کشور ما به وحدت نیازمندیم؛ وحدتی که هرگز با دستور و توصیه و هویت گرایی محقق نمی شود. حسین در عاشورا نقش تالیف کننده و همگراکننده و جهت بخش دارد و این متفاوت از نقش ایستادگی و مبارزه او ولی مرتبط با آن است. عمل حسین در عاشورا سهم بسیار تعیین کننده ای در پیوند خوردن انسانها از نو با فضیلتهای انسانی دارد. حسین یادآورنده ای بسیار قوی و اثرگذار است. حضور او در یک موقعیت مانند میدان عاشورا در حقیقت دعوتی برای زورآزمایی در برابر ضد فضیلتها و دفاع از ارزشهای حقیقی است.

حسین عاشورا به ما مسوولیت پذیری می آموزد و این از زیارت عاشورا به دلیل جنبه دفاعی آن بر نمی آید. اینکه انسانی برای درک و پاسداری ازحقیقت، مسوولیت خطر قربانی شدن خانواده و جوان و پیر و کودک شیرخواره و یا بیمار را بپذیرد؛ نشان از ابعاد بزرگ وجودی او و البته آرمان و هدف بزرگش و خطرپذیری برای آن دارد. حسین با واقعه عاشورا مجال داد تا اودیسه ارتباط ارزشها و فضیلتها در یک میدان و در یک موقعیت به چرخش درآید و رمز اثرگذاری حسین همین است. حسین برخی کارهای نکرده عالم هستی مانند ایثار و دلسوزی و حقیقت طلبی را در نوع مثالی و آرمانی اش تعین بخشید و از این روی ماندگار است. زیارت عاشورا حسین را ماندگار نمی کند. حقیقت عالم هستی به حسین مجال بازیگری و کنش داد و او توانست انتظارات هستی را به خوبی برآورد. حسین تنظیم کننده فاصله و رابطه هر فرد انسانی با فضیلتهایی حقیقی است که در ماجرای هویت و زندگی روزمره دستخوش فراموشی و حتی انکار می شوند. به همین دلیل است که حسین برای همیشه «مساله» انسان و پرسش وجودی او باقی خواهد ماند و هرگاه مردمان و اقوام و ملتها این پرسش «حسین کیست» را از خود بپرسند؛ نشانه ای بر جدیت آنها در ساختن سرنوشت و جهان و جایشان در هستی خواهد شد.