خانواده مدنی؛ ضرورت جامعه معاصر
مهدیه امیری دشتی
از آنجایی که بخش بسیار گسترده ای از فعالیت ها در خانواده و توسط زنان صورت می گیرد، می توان به این مساله اشاره کرد که زنان و حضور آنها در نهاد خانواده در توسعه ی جامعه نقشی فعال دارند. بنابراین توسعه پایدار، بدون پیشرفت این بخش پراهمیت، امکان پذیر نیست. بر اساس تحولاتی که در عصر جدید ایجاد گردیده و بر نهاد خانواده تاثیر گذاشته، نظریه های مختلفی برای انسجام بیشتر این نهاد شکل گرفت. محافظه کاران بازگشت به جامعه سنتی و چپ ها پذیرش هر نوع تحول در خانواده و استقبال از آن را پیشنهاد دادند ولی آنتونی گیدنز؛ جامعه شناس بریتانیایی راه حل دیگری را پیشنهاد می دهد و از آن به “راه سوم” یاد می کند.
گیدنز بر این موضوع باور دارد که خانواده یکی از نهادهای اصلی در “جامعه مدنی” می باشد که نقشی اساسی در ایجاد جامعه ای مستحکم دارد. خانواده های مستحکم با پذیرفتن تساوی های موجود در بین دو جنس شکل می گیرد و با پذیرش این تساوی ها از سوی خانواده ها، جامعه ای مطلوب ایجاد می گردد. وی معتقد است که خانواده های دموکراتیک دارای ویژگی های خاصی از قبیل “برابری عاطفی و جنسی، حقوق و مسئولیتهای متقابل در روابط، انجام وظایف مشترک پدری و مادری، قراردادهای مادامالعمر میان والدین و فرزندان، اقتدار توافقشده نسبت به کودکان، تعهدات کودکان نسبت به پدر و مادر و خانوادهی از نظر اجتماعی ادغامشده”، می باشند که این موضوع می تواند به همیستگی اجتماعی منجر گردد. گیدنز به مساله ی دموکراسی و تاثیر آن بر نهاد خانواده اشاره می کند و می گوید:” خانواده در حال دموکراتیزه شدن است، به همان شیوههایی که فرایندهای دموکراسی عمومی دنبال میکنند؛ و اینگونه دموکراتیزه شدن نشان میدهد که چگونه زندگی خانوادگی ممکن است انتخاب فردی و همبستگی اجتماعی را با هم ترکیب کند.
در این خانواده مدنی، تمامی اعضا دارای نقش هایی مشخص می باشند و بر اساس توافقی درون نهادی به ایفای نقش های خود می پردازند و مفاهیمی از قبیل گفت و گو، آزادی بیان و اندیشه، احترام، استقلال و برابری در بین آنها شکل می گیرد. با ایجاد این نوع از نقش ها در خانواده ای مدنی، بالتبع ارتقای دموکراسی و جامعه ی مدنی نیز ایجاد می گردد.
در استان بوشهر برای داشتن جامعه ای توسعه یافته که همه ی اقشار جامعه زنان، مردان، جوانان، سالمندان و … در آن دارای نقش و تشخص اجتماعی باشند و به مشارکتی جهت توسعه بپردازند، داشتن خانواده هایی مدنی پیشنهاد می گردد. در ادامه ویژگیهای خانوادۀ مدنی ایرانی با توجه به نظریات پروفسور حمیدرضا جلایی پور و استاد سیدمحمدامین قانعی راد پرداخته شده است:
در خانواده مدنی اصالت با ویژگیهای فردی و انسانی اعضای خانواده است و کلیت خانواده رازآمیز نیست و متکی به پیمان و تعهدی است که زن و مرد به عنوان دو انسان برابر و آگاه با یکدیگر برقرار میکنند.
خانواده مدنی بهشکل آگاهانه و در قالب یک پروژۀ مشترک میان زوجین در حال ساخت است و دائم در حال بازبینی است؛ سرمایهگذاری روی تربیت فرزندان یکی از اهداف مشترک و پُرهزینۀ پدر و مادر است.
روابط خانوادگی یکی از انواع روابط تعیینکننده در جامعه است و سایر روابط اجتماعی بر روابط خانوادگی تأثیر میگذارد و مکمل آن بهحساب میآید.
حفظ و بقای خانواده مدنی در دوران مدرن، مانند پرورش گُل مستلزم نگهداری دائم و تعهد متقابل زن و شوهر است.
در خانواده مدنی حقوق و مسئولیتهای برابر و متقابل، نه آمرانه، در روابط پدر و مادر و فرزندان، عادی است؛ معمولاً اقتدار بر اعضای خانواده مبتنی بر توافق پدر و مادر و فرزندان است.
در خانواده مدنی پیوند زن و مرد بر نقشهای متفاوت و متغیری هم در خانواده و هم در جامعه مبتنی است؛ ممکن است با توجه به توانایی زن در ایفای نقش موفقتر در عرصۀ عمومی و اقتصادی، مرد بهجای زن در خانه بچهداری نقش بیشتری ایفا کند.
در خانواده مدنی انتخاب همسر یا ازدواج فرزندان، در درجۀ اول، بر رضایت خود آنها مبتنی است و علقههای عاطفی میان زوجین ضروری است یا آرمانی مطلوب است. با این همه در عمل تعادلی میان رضایت زوجین و رضایت بزرگترها برقرار میشود.
در خانواده مدنی عواملی مانند مادربودن و تقسیمکار در خانه و حتی وابستگی اقتصادی زن، موجبِ فرودستی زنان نمیشود؛ زیرا از حضور زن در عرصۀ عمومی جلوگیری نمیشود و ادارۀ خانواده، پروژهای مشترک است.
در خانواده مدنی؛ خانواده یک واحد عاطفی دوستی برای آرامش و سود و لذت و شکوفایی بیشتر زوجین است و تربیت فرزندان یکی از هدف مشترک آنها است.
در خانواده مدنی، روی توازن میان استقلال فردی و مسئولیت اعضا تأکید میکنند.
خانوادۀ مدنی نیز با چالش و مقتضیات دوران مدرن روبهروست؛ ولی هماهنگی بیشتری با این دوران دارد. با این همه ممکن است اعضای خانوادۀ مدنی هر کدامشان سبک خاصی از زندگی داشته باشند ولی به هم احترام میگذارند.
خانواده مدنی میخواهد فرزندانی تربیت کند که به ارزشهای مدنی دوران مدرن التزام داشته باشد. ارزشهایی همچون احترام به حقوق اعضا؛ احترام و اعتماد به همسایهها و سایر شهروندان؛ مخالفتکردن با هرگونه تبعیض، حتی اگر از سوی پدر باشد؛ احترام و تخصیص امکانات برابر برای پسر و دختر.
در خانواده مدنی آموزش صداقت، راستی، فداکاری، احترام به دیگری در خانواده بهمنظور تربیت فردی اخلاقی و مدنی برای حضور در عرصۀ عمومی و جامعه است.
در خانواده مدنی مرد خوب مردی است که، صرف نظر از اینکه تنها ناناور خانه است یا نه، با تفاهم و توافق خانواده را اداره میکند، اگر همسرش در بیرون از خانه از لحاظ تحصیل و تخصص و شغلیابی از او پیشی گرفت در راه پیشرفتش کارشکنی نمیکند، نیازهای عاطفی و جنسی همسرش را جدی میگیرد، به استقلال مالی و حقوق او بر بدنش احترام میگذارد و حتی به زن خانهدار هم اجازه میدهد استقلال مالی داشته باشد.
در خانواده مدنی زن خوب زنی است که ارتباط برابر و عادلانه و مهرآمیزی با همسرش دارد و میداند زمانی میتواند فرزندانش را درست تربیت و سرپرستی کند که در خانه زندانی نباشد و در فعالیتهای عرصۀ عمومی، از اقتصادی تا اجتماعی و ورزشی، نقش داشته باشد. زن محدودشده در خانه میداند که افسرده میشود و اتفاقاً نمیتواند کانون عاطفی خانواده را گرم کند. البته از پیامدهای ناخواستۀ حضور زن در عرصۀ عمومی میتواند افزایش طلاق باشد.
در دید مردان خانواده مدنی، زن و مرد دو عنصر اصلی تشکیلدهندۀ «همبستگی عاطفی» هستند و هر دو به یکدیگر وابستهاند و یکی به دیگری لطف نمیکند؛ دختر و پسر دو انسان مستقل و مختار تلقی میشوند و ممکن است خطا کنند؛ ولی یکی در مقایسه با دیگری منحرفتر نیست.
زن و شوهر در برقراری رابطۀ عاطفی و عاشقانه موفقترند؛ در این خانواده روی «پیوندهای عاطفی» سرمایهگذاری میکنند؛ و از طریق همین پیوندهای عاطفی و عاشقانه احساس شکوفایی و استقلال میکنند. انسان زمانی میتواند بدون مشکل شخصیتی مستقل باشد که به زنجیرهای از پیوندها و روابطی که در آن قرار دارد اذعان کند و آنها را جدی بگیرد و پاس بدارد.
در خانواده مدنی، انتخاب فردی و «همبستگی اجتماعی» را با هم ترکیب میکند.
در خانواده مدنی طلاق تابو نیست؛ بلکه واقعیت تلخی است و ازدواج مجدد، باز جمله برای زنان، مذموم بهشمار نمیآید.
در خانواده مدنی مسئولیت مشترک پرورش و تربیت کودکان، حتی پس از طلاق، ادامه پیدا میکند.
در خانواده مدنی، پیامدهای هویت سیال بهتر مدیریت میشود؛ این خانواده مأمنی برای افراد در زندگی پُرتنش دوران مدرن است.
میان روابط دمکراتیک در بیرون خانه (عرصۀ عمومی) و روابط مدنی در درون خانه مدنی اشتراکاتی هست. ارتباط مبتنی بر اعتماد در دمکراسی بیرونی، یعنی اعتماد میان شهروندان و رهبران، با ارتباط مبتنیبر اعتماد و عاطفه در درون خانه تشابه دارد: در هر دو عرصه، روابط مبتنیبر گفتوگو و تفاهم است؛ در هر دو عرصه، ما باید براساس لیاقتها و استعداد، خود را به دیگران عرضه کنیم؛ تصمیمات در هر دو عرصه با خشونت بهپیش نمیرود؛ در مجموع، دمکراسی در عرصۀ عمومی، مجموعهای از اقدامات برای سازماندهی بهتر مشارکت مردم است و همین ویژگی دربارۀ خانوادۀ مدنی نیز صحیح است و خود را در تصمیمگیریهای این خانواده نشان میدهد.
طرفداران خانوادۀ مدنی معتقدند که لیبرالیسمِ رادیکال در دوران مدرن «خانوادۀ متعارف هستهای» را در معرض فشار قرار میدهد؛ ولی راه رهایی، بازگشت به خانوادۀ مردسالار نیست؛ بلکه تأکید بر خانوادۀ مدنی است.
در خانواده مدنی سرگرمی مردان در اوقات فراغتشان معمولاً بههمراه اعضای خانواده است. همچنین اوقات فراغت فقط برای مردان نیست؛ بلکه زنان هم به اوقات فراغت خود بها میدهند و برای آن مستقلاً برنامهریزی میکنند.
در خانوادۀ مدنی، روابط گستردهتر زن در خارج از منزل بهصورت رسمی و شفاف صورت میگیرد.
یکی از راههای مبارزه با ناهنجاریهای جامعه در دوران مدرن تقویت خانوادۀ مدنی است؛ تغییر الگوی روابط جنسی در بخشی از جامعه را نمیتوان متوقف کرد ولی میتوان بهطور اخلاقیتر و کمآسیبتری مدیریت کرد.
در خانواده مدنی سبک دینداری بیشتر مطابق با الگوهای سنتی/مردسالار است و انحراف اعضای خانواده از این الگو کمتر تحمل میشود.
در خانواده مدنی سبکهای دینداری اعضای خانواده تکثر بیشتری دارد و به الگوی فقه عادلانه و سازگار با اخلاق فرادینی و نواندیشانه و غیرمردسالار نزدیکتر است و تفاوتهای باورها و سبک رفتارهای دینی اعضای خانواده با مدارای بیشتری تحمل میشود.