- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تأملی در رابطه سیاست و هنر؛ تاملاتی بر استاد محمدرضا شجریان

در سال های اخیر بارها فریاد زده ام که یک «ملت» حقیقی و اصیل، صرف یک «جماعت»، یعنی تجمعی از افراد در یک سرزمین نیست. یک ملت برای ملت شدن نیازمند نیروها و مؤلفه هایی است که آحادش جامعه را در عمیق ترین لایه های هستی اش به یکدیگر پیوند می دهد. در این میان شعر، هنر، ادب و موسیقی از مهم ترین عناصری هستند که به یک قوم تاریخی هویت بخشیده، از یک جماعت یک ملت می سازند. یک «جماعت» برای آن که به یک «ملت» تبدیل شود و تا سرحد یک ملت ارتقا یابد نیازمندِ «افتخار و غرور ملی و امید ملی» است و شاعران و هنرمندان و ادیبان و موسیقی دانان حاملان و حافظان افتخار، غرور، امید و آزادگی یک ملت هستند. بدا به حالت سیاستی که این مهم را درنیابد و قدردان شاعران و هنرمندان و ادیبان و موسیقی دانانش نباشد و به واسطه بی توجهی به شاعران، هنرمندان، ادیبان و موسیقی دانان یک کشور، حس افتخار، غرور، امید و آزادگی ملتش را جریحه دار سازد. سیاست ناپخته و خام، که سیاست را صرفاً در حد روزمره و مواضع و جهت گیری های اینجایی و اکنونی، و نه در افق تاریخ و آینده های دورتر و منافع ملی، می فهمد درنمی یابد که غرور ملیِ ناکافی و احساسات جریحه دار شده یک ملت، بحث جدی و اثربخش درباره سیاست ملی را، آن هم در روزگاری که یک جامعه زیر سنگین ترین فشارهای نظام سلطه جهانی است، نامحتمل می سازد. سیاست ناپخته باید دریابد که ما بدون شخصیت‌های فرهنگی، متفکران، شاعران، ادیبان، و هنرمندان مان نمی توانیم به خویشتن به منزله یک ملت بزرگ تاریخی وحدت و انسجام بخشیم. بی تردید، ادب، هنر، شعر، موسیقی و آواز ایرانی در کنار دیگر مؤلفه های حِکمی، فرهنگ، دینی و معنوی، از مهم ترین مؤلفه ها و پایه های هویت ملی ماست. سیاست خام و ناپخته نباید با صرف تکیه بر برخی مؤلفه های هویت بخش مثل اسلام و تشیع، اجازه دهد دیگر عناصر بنیادین و پایه های هویت ملی ما، مثل حکمت، شعر، ادب و موسیقی ما به واسطه بیگانگان مصادره شده یا به دلیل بی توجهی به آنها سبب شکاف بیشتر ملت با نهاد سیاست، آن هم در شرایط تاریخی بسیار بحرانی کنونی کشورمان گردد. سیاست خام و ناپخته باید به این مسئله واقعی و انضمامی روزگار ما بیندیشد که مؤلفه های بنیادین هویت ایرانی چیست و شعر، موسیقی و ادب فارسی در این میان چه نقشی دارد و چگونه می تواند این مؤلفه ها را عاملی برای افزایش وحدت، انسجام و سرمایه ملی سازد.

سیاست خام و ناپخته چگونه می تواند مدعی مبارزه با غرب و غربزدگی و سکولاریسم و نیهیلیسم جهان کنونی باشد اما نقش عظیم و اثرگذار حکمت معنوی و شعر و ادب فارسی را که با موسیقی و آواز اصیل ایرانی پیوندی وثیق و نسبتی نازدودنی دارد، در مقاومت در برابر نیهیلیسم و بی معنایی جهان غربزده کنونی نادیده بگیرد؟
باز هم این جمله همبولت، ادیب و زبان شناس مشهور انگلیسی را یادآور می شوم: «امپراطوری ها محو می شوند، اما یک شعر خوب باقی می ماند». نهاد سیاست باید دریابد که این نه سیاست و امور سیاسی است که معیاری برای قضاوت در خصوص حکمت، شعر، ادبیات، هنر و موسیقی است، بلکه کاملاً برعکس، این حکمت، شعر، ادبیات، هنر و موسیقی و شیوه مواجهه سیاست با اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه و موسیقی است که معیار درستی و نادرستی سیاست هاست.
درک و تفسیر از هنرمندان و ادیبان و موسیقی دانان به عنوان یک موافق یا مخالف سیاسی و نقد سیاسی هنر و موسیقی به معنای نافهمی شأن و جایگاه هنر و تقلیل آن تا سر حد مناقشات مبتذل روزمره است. ای کاش اصحاب سیاست ما، اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون، می توانستند از فراز بالاتری به مسائل رابطه هنر و حیات جامعه و نیز رابطه هنر و سیاست بیندیشند.
شجریان، خسرو آواز ایران، یکی از از بزرگترین سرمایه های ملی دوره معاصر، یکی از مظاهر افتخار ملی و یکی از برجسته ترین نمایندگان روح ایرانی است، روحی که در موسیقی و آواز او متجلی می شد. موسیقی و آواز او با عمیق ترین لایه های وجودی ملت ما پیوند خورده است. نادیده انگاری این حقایق بزرگ به معنای سیاست نااندیشی و سیاست نافهمی نهاد سیاست است.