- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

ضعف فرهنگ‌ دیونیزی ایرانی در مواجهه با بلایا و بحران ها؛ نوشته یزدانبخش هنری

در جهان بینی یونان باستان علاوه بر خدایان متعددی که بر قلمروهای مختلف حکم‌ می رانند دو خدای یا بهتر بگوئیم دو رب النوعی وجود دارد که بر قلمرو فرهنگ حکم می رانند رب النوع دیونیزی و رب النوع آپولونی.

شیوه نگرش،تعلیم و تربیت این دو آموزگار با یکدیگر در تضاد و تقابل است.

هر کدام از این خدایان به شاگردان و آموزنده هایشان، چیزهای متفاوتی یاد می دهند و از آنها درس خاص خود را طلب  می کنند.

خدای دیونیزی خدای عشق و شور و شراب و سرمستی و سبکبالی است.آموزه های او سرخوشی و لِذت گرایی و عافیت طلبی و  بی قیدی و بی خیالی نسبت به چرخ گردون است.

اما خدای آپولونی آموزگار نظم و قانون و اندیشه و تدبیر و دور اندیشی و عاقبت سنجی و احتیاط است.او شاگردانش را از بی بند و باری و احساسی گری و  کامروایی و خودخواهی و بی مبالاتی بر حذر می دارد و عقلانیت و حسابگری و مسئولیت پذیری را می آموزد.

خلاصه ی کلام؛ خدای دیونیزی آموزگار عشق است و خدای آپولونی آموزگار عقل.

عشق و عقلی که در هزارنای تاریخ  پرفراز و نشیب بشر با یکدیگر  می جنگند  و با پیروزی، تفوق و تسلط هرکدام از این خدایان، فرهنگ آن خدای قاهر نهادینه می شود.

فرهنگ‌ ایرانی؛ فرهنگ‌ دیونیزی است.خدای دیونیزی دست برتر بر این سرزمین و مردمانش داشته است؛ نشان به این نشان که ماندگارترین کلامش یعنی شعرش،سرتاسر درخشش عشق و شراب و سرمستی و سبکبالی است.حتی مردمانش، کلام و کتاب فردوسی بزرگ را نه به خاطر خردورزی و خردآموزی بلکه به خاطر شور حماسی و پهلوانی اش سینه به سینه ستایش و حفظ کرده اند.

چرایی و علل پدیداری این پدیده ها و مانایی آنها در این سرزمین کهن، هم اکنون برای دانش آموختگان علوم انسانی به ویژه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی قابل فهم است.از مردمانی که در طول تاریخ پرفراز و نشیب سرزمین‌ ایران، دائما مقهور و مغلوب خودکاماگان داخلی و مهاجمان و  اشغال گران خارجی بوده اند و هیچ‌ اراده و اختیاری برای تعیین سرنوشت خویش نداشته اند؛آیا می توان‌ انتظار  داشت‌ تا برای اندیشه و تدبیر  آینده خویش و جامعه اشان گامی و قدمی فراتر و ماندگارتر بردارند. پس بی پروایی و سرمستی و سبکبالی و عشق و شراب و عدم دغدغه و سودای آینده، “در این لحظه بودن”و گفتن این که “هرچه آید خوش آید” و یا  “هرچه بادا باد” بهترین سازوکار دفاعی روانی و ذهنی  بوده است تا هر ایرانی در خودآگاه و ناخودآگاه خویش، خود را توجیه کند که زندگی همین است و جز این نیست.

در چنین جامعه ای اخلاق و قانون و حقوق و مدنیت و نظم و برنامه ریزی برای آینده نمی توانسته است ریشه بدواند.در چنین جامعه ای امنیت یک امر قهری و از بالا به پایین و اعتماد افقی  بین الاذهانی مردمانشان  و اعتماد عمودی بین مردمان و  حکمرانانشان، یک گوهری نایاب و البته وهم آلود و بسیار شکننده بوده است.

ما در حوادث و فجایع روزگاران ایران زمین،شاهد رفتارهای ضد و نقیض احساسی، غیر منطقی  و آنی و حساب ناشده، توده ای و سازمان نیافته و غیر نهادی مردمانش به فراخور  نوع و ماهیت حادثه و فاجعه و خطر هستیم.

آن جایی که دشمنان و مهاجمان عینی و ملموس و خارجی هستند شاهد همگرایی و همبستگی توده ای و بسیج وار مردمان ایران زمین هستیم مگر این که ظلم و ستم حاکمان چنان بی حد و حصر بوده باشد که شکل گیری این اتحاد و همبستگی به صورت معکوس و در جهت شکست حاکمان جور و ستم داخلی به کمک مهاجمان ناشناخته و متجاوز خارجی بوده باشد.اما زمانی که دشمنان نامحسوس و مهاجمان ناملموس و قاتلین مرموز(از جمله بیماری های طاعون و وبا و… که ناشناخته و ناملموس بودند و به هست های فردی و اجتماعی شبیخون می زدند) تنها راه ممکن مقابله- آن هم به صورت حداقلی-فاصله گرفتن و فرار از یکدیگر بود و ماحصل آن رفتار اجتماعی؛ منجر به گسست اجتماعی و فروپاشی روابط اجتماعی فاحش می شد.

آخرین بلا و فاجعه ای که در عصرِ استیلای علم به طور موقت، بشر امروز را بی دفاع ساخته است تراژدی کرونا است.با این که دانشمندان علوم پزشکی امید می دهند که به زودی این مهاجم‌ خطرناک و سریع الانتشار را با کشف دارویی قلع و قمع خواهند کرد اما سرعت فراگیری و کشندگی آن موجب هراس شدید اجتماعی شده است. در این بین نباید از نقش دو سویه- مثبت و منفی- رسانه ها و به خصوص شبکه های اجتماعی غافل شد که در غیاب آموزش های رسمی مدرسی و اخبار قابل اتکا و اعتماد رسانه های ملی میدان داری می کنند.

آن چه که امروز ما شاهد آن هستیم  نبود نهادها و تشکلات مدنی و سازمان یافته غیر دولتی هستیم که حلقه های واسط جامعه و دولت می باشند؛ نهادهای شناسنامه دارِ فراگیرِ محلی و ملی که موجب اعتنا و اعتماد مردم باشد تا بتوانند در مواقع بحران،میزان آسیب ها و خسارت ها را کاهش دهند.

این نبود و این نقصان موجب  یک نوع سراسیمگی و  آشفتگی و ابهام‌ و ترس از  امور و آینده می شود تا جایی که فرد مبتلا به کرونا دست به انتقام وحشیانه می زند و با آلوده کردن پول های که به سرعت در جامعه می چرخد موجب تشدید بحران می شود.

این بحران هر نوع آثاری و آسیبی که از خود برجای گذارد دیر یا زود از فلات ایران رخت می بندد و اوضاع به حالت عادی بر می گردد اما اگر ما خود را تغییر ندهیم اگر جامعه امان را تغییر ندهیم اگر خرده سیستم های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تغییر ندهیم در به همان پاشنه قدیم خواهد چرخید و البته حالمان و اوضاعمان بدتر و وخیمتر از این‌ نیز خواهد شد.

تمام خرده سیستم های جامعه ما، معیوب و ناکارآمد هستند.این خرده سیستم‌ ها به هیچ وجه پاسخگویی ایران امروز نیستند تا چه برسد به ایران فردا با مسائل و مشکلات عصری خودش.امروزه کژکارکردی خرده سیستم های جامعه ما بیش از بهکارکردی آن هاست.

ما به هر حوزه ی ساختاری که نگاه می کنیم انبوهی از ابر بحران ها و  مشکلات ریز و درشت آن را احاطه کرده است.