- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نمایان شدن تبعات واقعه کرونا در طول یک دهه آینده؛ درگفتگو با دکتر مرتضی واحدیان

 

نمایان شدن تبعات واقعه کرونا در یک دهه آینده

گفتگو هامون ایران با دکتر مرتضی واحدیان؛ جامعه شناس و مدرس دانشگاه

 

مهدیه امیری دشتی: پرسشهایی ازطرف وبسایت هامون ایران؛ تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران از برخی صاحبنظران علوم اجتماعی و فرهنگی مطرح شده که در ادامه این گفتگو را با دکتر مرتضی واحدیان؛ جامعه شناس و مدرس دانشگاه خواهیم خواند:

هامون ایران: به نظر شما قرنطینه و محدودیت های جابجایی در دوران کرونا باعث افزایش خشونت خانگی “جنسیت محور” در خانواده شده است؟

دکتر مرتضی واحدیان: در مورد سوال اول، به هرحال اعتقاد دارم که کرونا نوعی خانه نشینی رو به انسان امروزی تحمیل کرده، همین خانه نشینی تبعات متفاوتی رو شکل داده؛ از طرفی فرد در حوزه اجتماعی، زنجیره روابطش از هم گسسته شده، از سمتی همزمانی این مسئله با بحران اقتصادی در ایران، دامنه مشکلات زندگی فردی رو تشدید کرده و با همین تشدیدشدگی، گستره آستانه تحمل و مدارای افراد در برابر مسائل کمتر شده. مثلا اگر قبلا مسائل مختلفی در زندگی فرد قابل حل بودن، الان همان مسائل کوچک به  big  problem  تبدیل می شوند و توان حل مسئله افراد کمتر شده و از طرفی باز بودن شرایط ارتباط در حوزه بیرون از خانه و مشغول بودن فرد به مسوولیتهای اجتماعی خارج از خانه، کمک می کرده که فرد زیاد مشغول جزییات تنش زای خانه نشود… اما محدود شدن فرد به فیزیک خانه، خودش منجر به نوعی از درگیری و اشتغال ذهنی فرد به مسایل و از طرفی تنش سازی دوطرفه شده است.

 

هامون ایران: تاثیر کرونا بر امنیت زنان در کدام یک از سطوح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیشتر بوده است؟ و این مساله را مطرح کنید که “شکنندگی امنیت” زنان در هر سطح چه تاثیری بر خود زنان و بالتبع نهاد خانواده گذاشته است؟

دکتر مرتضی واحدیان: خب تفکیک اولیه ای من بین زنان شاغل و غیرشاغل درنظر می گیرم. بنا به چنین تفکیکی، مسلما زنان شاغل در بعد اقتصادی احتمالا با عدم امنیت شغلی و حتی کاهش حقوق و مزایا مواجه شدن و در بعد اجتماعی و فرهنگی فکر می کنم آن قسم زنان غیرشاغل بیشتر لطمه خورده اند. به جهت بسته شدن قالب فضاهای جمعی و محدودشدن آنها به محیط خانه، زنان غیرشاغل بیشتر لطمه خورده اند. البته از طرفی اعتقاد دارم که وقتی یک آسیب جمعی رخ می دهد، در جامعه ایرانی، جنسیت زنانه تبعات بیشتری نسبت به آن آسیب می بیند، بجهت اینکه اصولا ساختارهای شناختی فرهنگ جمعی ما قادر به درک فشارهای روحی زنان نیست و صرفا با لفاظی های زبانی و کلامی با مسایل آنها برخورد می کند.

 

هامون ایران: کرونا در ایران تا چه میزان بر اقتصاد “زنان سرپرست خانوار”  تاثیر گذاشته و “جنسیت” آنها تا چه میزان در این مساله دخیل بوده است؟

دکتر مرتضی واحدیان: اعتقادم این است که اگرچه کرونا در یک حالت عام و کلی بر اقتصاد تاثیر مخرب داشت. اما قشر زنان به یک صورت خاص نیز از این مسئله آسیب دید. از این نظر که در سال های اخیر مشاغل مستقلی که زنان راه انداخته اند زیاد شده بود، اما درآمدزایی آنها منوط به قدرت اقتصادی جامعه بود و با کاهش قدرت عمومی مصرف، بسیاری از زنان، بخصوص زنان فعال در کارهای هنری و صنایع دستی، ضربه بدی خوردند. از سمت دیگر ضربه بدتری که زنان خوردند از این قسمت بود که در سیاستهای حمایتی که دولت از افراد شاغل در کشورهای مختلف می کرد. در جامعه ما این سیاست ها صرفا در معنای خانوار محدود شده بود و چیزی در حمایت از مشاغل خانگی و مشاغل مستقل زنانه تعریف نشده بود.

 

هامون ایران: آیا کودکانی که در دوران کرونا به دلیل وضعیت بد اقتصادی خانواده از تحصیل بازمانده اند را می توان یکی از گزینه های بسیار مهم در “تغییر و دگردیسی”نهاد خانواده در آینده قرار داد؟

دکتر مرتضی واحدیان: در حال حاضر اعتقاد به رخ دادن دگردیسی با در نظرگرفتن واقعه کرونا ندارم. اما مسلما این شرایط اقتصادی، تا ده سال آینده تبعات جدیدی و جدی ای را بر جامعه ایرانی تحمیل خواهد کرد. از یک سمت خانواده هسته ای و خانواده هایی با حداقل فرزند گسترش پیدا می کند، از طرفی بجهت بی ارزش شدن علم در زمینه موفقیت زندگی و کسب حداقل های معیشتی، نه فقط محرومیت از تحصیل که بی اعتنایی و انصراف تحصیلی تشدید خواهد شد و جامعه به سمت نگاه کارکردگرایی که تنیده به این جهان بینی است که فرد زودتر به بازار کار وارد بشود، حرکت خواهد کرد. اما این یک قسمت از ماجراست. در قسمت دیگر همین بی میلی به تحصیل. افت عملکردهای تحصیلی و محرومیت از تحصیل که در حال افزایش است، بصورت غیرمستقیم باعث تشدید و ساخت بحرانهای جدید در نهاد خانواده، افزایش نابهنجاری ها در فضای عمومی و مشکلاتی از این دست خواهدشد.

 

هامون ایران: عدم وجود نهادهای حمایتی پایدار از زنان در دوران کرونا چه تاثیری بر سبک زندگی آنها گذاشته و این تاثیرات چه پیامدهای مثبت و منفی در پی دارد؟

دکتر مرتضی واحدیان: فکر می کنم از یک طرف، باعث گسترش بیماری های روحی و شکنندگی عزت نفس زنان خواهد شد و اختلالهای اضطرابی و بحرانهای روحی ای مثل افسردگی بیشتر رخ خواهد داد و این باز به نظرم در زنان غیرشاغل و خانه دار یا دختران مجرد بیشتر خواهد بود و از طرفی برای همین دختران مجرد، به دلیل سخت شدن فضای اقتصادی برای مردان، امکان روابط عرفی منبعث بر ازدواج کمتر خواهد شد و این دست از دختران در سنین دیرتری ازدواج خواهند کرد و به تبع افزایش سن ازدواج، ممکن است که در این فواصل تجربه شکست های عاطفی متعدد را به همراه داشته باشد و از سویی به جهت تعریف تجربه امر جنسی در قااب ازدواج در جامعه ما، آن در این زمینه دچار مشکل خواهند شد و تبعات چنین موضوعی را اگر از دریچه پژوهشهای مختلف ببینیم، در سطوح مختلف فرد رو دچار چالش می کند، بدون اینکه مطلع بشود که خلاها و فقدانهایی در این قسمت دارد بر عملکرد زیستی اش اثر می گذارد،  اما اگر پیامد مثبتی را بخواهم برای اش درنظر بگیرم. فکر می کنم در قسمت زنان شاغل، تقویت ارتباط با فرزند و افزایش حضور در خانه که برای فرزندان میتواند مثبت باشد، شاید بشود به عنوان یک تغییر مثبت در این دوران دید.

 

هامون ایران: کرونا تا چه میزان بازتاب دهنده “صداهای خاموش” زنان و کودکان بوده و آیا کرونا توانسته در کنار زنان و کودکان مسایل “فقر و ناامنی” را نیز بیشتر بازنمایی کند و آنها را در کنار هم قرار دهد؟

دکتر مرتضی واحدیان: زیاد نمی توانم اعتقاد داشته باشم که کرونا فرصتی برای صدای زنان یا کودکان بود. چون اصولا در جامعه ایرانی، آسیبها بجای اینکه باعث واکاوی جمعی، بازنگری در سیاستها و گشایش در حوزه های عمومی و فردی بشوند، بیشتر باعث انزوای فردی می شوند و برای افراد، یک آسیب دیگر روی آوار آسیبهاشان اضافه می شود. و از طرفی اعتقاد دارم بجهت اینکه تنش اصلی در حوزه اقتصاد هست، ساختارهای سیاست ما عملا چشم شان رو به صداها و بحرانها بستند و صرفا مشغول برداشت بیشتر سهم خودشان از کیک خوشبختی و قطع توزیع ثروت و تخصیص دهی منابع به خودشان هستند و با این نگرش من، یعنی کلیتی از جامعه قرار هست مفلوک تر، بیچاره تر بشوند و زنان و کودکان هم جزئی از این قشر مغفول مانده در سیاستهای توزیع و بازتوزیع ثروت و سیاستهای تامین و بهبود کیفیت زندگی هستند. اعتقاد دارم که در جامعه بطور کلی یک نوع اشتراک ذهنی در یک دهه اخیر شکل گرفته که از زنان تا کودکان تا مردمان عادی و فارغ از جنسیت و قومیت، کلیت خرد جمعی جامعه به این باور رسیده که جایگاه و ارزشی برای دولت و ساختار سیاسی نداره و یک خشم گسترش یابنده سیال در عرصه ذهنی عموم جامعه شناور هست و اینها گهگاهی در حوزه عمومی و فضاهایی چون تاکسی ها، اتوبوس ها، نانوایی ها و هر فضای عبوری عمومی به صورت موقتی مثل روابط مورچه ها به هم پیوند می خورد و نوعی مهر تایید بر اعتقاد فردی هم میزنند و جدا می شوند. گرچه در حوزه پراتیک اجتماعی بروز و ظهور اعتراضی به شکل فعالانه ندارند، اما در شکل منفعل با تایید همدیگر به انزاوی فردی خودشان در حال گسترش هستند و تنها چیزی که گاهی منجر به نتیجه ای براشون می شود، تکثیر مجازی این بحرانها در فضاهای اجتماعی ست. مثل مورد خانه زنی که در بندرعباس تخریب کردند یا خانه زنی که در روستای ابوالفضل ازش گرفتند. یا زن دستفروشی که در میدان انقلاب تهران در برابر حقوق خودش فریاد می زد… اما اینها در برابر خودخوری و رنج درونی زنانی که ساکت اند و در نجابت زنانه تزریقی فرهنگ مردسالارانه از ابراز خشم شان هم خجالت می کشند، قطره است در برابر دریای خشم های خالی از موج.