- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

معرفی کتاب حال و روز دموکراسی اثر گروه نویسندگان- ترجمه مجتبی گل محمدی

 

معرفی کتاب حال و روز دموکراسی

نویسندگان: جورجو آگامبن ، آلن بدیو، دنیل بن سعید و …. ترجمه مجتبی گل محمدی / نشر چشمه

 

معرفی از پریا گشمردی

 

دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم .دموکراسی یعنی نظام مند کردن اجتماعی سیاست و یعنی ساخت و پرداخت سیاست و یعنی بیان سیاسی مردمی است یعنی آن گونه باشد که مردم می خواهند و طالب آن هستند. دموکراسی پرچمی است افراشته در کشور های دموکرات. یک نوع ساماندهی سیاسی است که به واسطه ی منجر به مردم سالاری می شود و دموکراسی یعنی آن چه مردم خواهان به تحقق پیوستن آن به طور واقعی هسنتد.

 

جورجو آگامبن

ما از چه سخن می گوییم وقتی از دموکراسی سخن می گوییم؟

دو معنای متفاوت استنباط می شود:

الف) شیوه ایی برای ساختن پیکر سیاسی که از قانون همگانی و هماهنگی سخن گفته می شود.

ب) بر گفتار سیاسی معاصر غالب است .

قدرت بر سازنده و قدرت بر ساخته خودشان را درون یک قدرت حاکم پیوند می زنند. به نظر می آید این همان چیزی باشد که دو سویه ی سیاست را به هم متصل نگه می دارد.

بین حکومت و حاکمیت تفاوت و تمایزوجود دارد ، که رکن مهم آن پیوند فسخ ناشدنی بین قانون اساسی و حکومت است.

 

دموکراسی یعنی چه؟

دموکراسی یک کلمه یونانی است ، یعنی حکومت مردم است . شایان ذکر است که این کلمه همواره در حال توسعه و تغییر است.

دموکراسی به زبان فرانسه مردم سالاری معنی می دهد . که یک روش حکومتی است که در آن مردم قدرت انتخاب حاکمان خود را دارند و به شهروندان قدرت بیشتری برای انتخاب نمایندگان خود دارند . می توان گفت دموکراسی ممتاز از آزادی حکومتی برخوردار است.

دموکراسی در زبان یونانی یعنی:

از دو واژه ی دموس و کراتوس تشکیل شده است، دموس یعنی هم می تواند به معنای کلیه ی شهروندانی باشد که در پولیس یا دولت – شهر زندگی می کنند و هم به معنای توده ی عوام و قشرهای فرو دست به کار می رود.

کراتوس یعنی می تواند هم به معنای قدرت و هم به معنای قانون باشد.

 

نشان دموکراتیک

آلن بدیو

از نظر آلن بدیو جهان بدون دموکراسی معنایی ندارد. دغدغه ی آلن بدیو جهانی است که همه ی آن دموکرات نیست اما معتقد است تمام جهان دموکراتیک است  ، و دموکراسی در آن کشورو حکومت ها برقرار است.

بدیو می نویسد : اگر جهان دموکرات ها جهان همگان نیست ، اگر تمامی جهان سرانجام  تمامی جهان نیست، پس در نتیجه دموکراسی نشان و نگهبان دیوارهایی است که پشت آن ها دموکرات ها لذت های کوچک جهان خودشان را می جویند؛ و فقط کلمه ایست برای الیگارشی محافظه کارانه، تمامی کسب و کار اغلب جنگ افروزانه ی آن حراست از قلمرو خود،زیر نام غصب شده ی جهان است.

افلاطون نام دموکراسی را بر یک شیوه ی ساماندهی حکومتی دولت – شهر می نهد منظور نوع خاصی از قانون اساسی است. افلاطون آن اشراف زاده ی سالخورده ی گذشته گرا به پیکره هایی روی می آورد یعنی ، اشرافیت نظامی با ساخت فلسفی. و نقد افلاطون بر دموکراسی جدا از ارتجاع اشرافی اش به طرزی بی همتا نیروی مسقل و در حقیقت دو ارزشی را نگه می دارد، از یک سو شکل دموکراتیک دولت را هدف می گیرد و از سوی دیگر ساخت سوژه در جهانی به این سان شکل گرفته را با نام “انسان دموکراتیک ” نشانه می رود. و می گوید افلاطون راهنمایی مطمئن برای جوامع مدرن است .

 

ننگ همیشگی

دنیل بن سعید

دنیل بن سعید فیلسوف و رهبر جنبش تروتسکیست فرانسه و از چهره های پیشتاز شورش دانشجویی ۱۹۶۸ بود.

بعد از جنگ جهانی دوم وآغاز ارتجاع نولیبرال در حول و حوش دهه ۱۹۷۰ جابه جایی در امور جهان آغاز شد و جنگ سرد نیز آغاز شد و اما کسانی مانند توکویل (تاریخ دان ، حقوق دان و فیلسوف بود) که خود را اشراف زاده معرفی می کند با دموکراتیک به گونه ایی دیگر رفتار می کند ؛ یعنی دو انتزاع دموکراسی و تمامیت خواهی در جدال با یکدیگر هستند در حالی که تناقض های بسیاری هر یک از این دو را واپس رانده است.

دنیل  بن سعید می نویسد : وجود  دموکراسی نوعی پیوند و هم جوهری میان آزادی های همگانی مبتنی بر قانون اساسی آغاز کرد. رتبه هایی ساخته شد مانند دموکرات جمهوری خواه . نامعینی دال دموکراسی به تعریف های گوناگون و اغلب متضاد می انجامد و در تعریف ریموند (فیلسوف و منتقد) : دموکراسی ساماندهی رقابت صلح آمیز است برای گرفتن مهار قدرت حاکم است ، که در آن آزادی سیاسی داده ایی مفروض است زیرا در غیر این صورت میدان بازی (سیاست) ناهمتراز است. دموکراسی با سرمایه داری پیوند دارد ودر همین حال از آن متمایز است.

با احتصاب شروط زمانی و مکانی بی واسطه دموکراسی بی واسطه که در آن خود مردم همواره گرد آورده می شوند یا فردی را انتخاب و تعیین می کنند که بدون داشتن هیچ سرپرست یا نمایندگی هیچ کسی واگذاری قدرت انجام می شود.

 

حالا ما همگی دموکرات هستیم

وندی براون

وندی براون یکی از مشهورترین متفکران زن و از نظریه پردازان سیاست معاصر بود.

دموکراسی امروزه ، نه تنها در سراسر جهان، در سرتاسر گستره ی سیاسی بر کشیده می شود. ما به دموکراسی خوشامد می گوییم تا وانهادن امر سیاسی از سوی مارکس پس از چرخش او از درون مایه شناسی هگلی را جامه ایی نو بپوشانیم؛ ما می کوشیدیم دموکراسی را برای مقاصد و منش های هنوز نیازموده به چنگ بیاوریم. ما از دموکراسی آینده می نویسیم دموکراسی شمارش نشدگان، حاکمیت دموکرات شونده، کارگاهای دموکراسی ، دموکراسی تکثیر یابنده و بیش از اینها! ما حالا همگی دموکرات هستیم؛ اما از دموکراسی چه باقی مانده است.

 

دموکراسی متناهی و نامتناهی

ژان لوک نانسی

ژاک لوک نانسی فیلسوف فرانسوی و استاد مدرسه عالی اروپا و دانشگاه استراسبرگ است:

دموکراسی آزادی تمام هستی انسانی را درون برابری تمامی انسانها ترویج می کند و وعده می دهد این به این معنا، دموکراسی مدرن به طور مطلق و هستی شناختی درگیر انسان و نه فقط شهروند می شود، یا به بیان بهتر، این معنا به آمیختن این دو گرایش دارد. در هر حال دموکراسی مدرن با بسیار بیش از فقط یک جهش سیاسی  دیگر همخوانی دارد: یک جهس فرهنگ وتمدن ، چنان ژرف که همان قدر انسان شناختی را به دست می آورد که جهش های فنی و اقتصادی همراه با آن به دست آمده اند؛ به همین سبب است که قرارداد روسو تنها یک پیکر سیاسی را بر هم نمی نهد بلکه خود انسان، انسانیت انسان را به بار می آورد.

 

 

 

دموکراسی علیه دموکراسی

مصاحبه اریک هازان با ژاک رانسیر

رانسیر فیلسوف فرانسوی استاد فلسفه در مدرسه دانش آموختگان در ساس فی و استاد فلسفه بازنشسته در دانشگاه پاریس است: 

آن چه تلاش می کنم برسانم این است که دموکراسی به معنای قدرت مردم ، قدرت آنانی که هیچ حق ویژه ایی به اعمال قدرت ندارند، همان پایه و اساس آن چیزی است که سیاست را به فکر درآمدنی می کند. اگر قدرت به دانا ترین و یا قوی ترین یا ثروتمندترین مردم تخصیص یابد، آنگاه ما دیگر درباره سیاست حرف نمی زنیم.این استدلال روسو است : قدرت قوی ترین نیازی به نمایاندن خودش به سان یک حق ندارد – اگر قوی ترین قو ترین باشد او اراده اش را تحمیل می کند و تمامی مسئله همین است؛ به مشروعیت بخشی بیشتر هیچ نیازی نیست. من فکر می کنم که دموکراسی یک پیش فرض برابری خواهانه است که حتی یک رژیم الیگارشی نیز باید درجه ایی از مشروعیت را از آن بجوید. بله دموکراسی به راستی یک کارکرد انتقادی دارد:این آچار کشی برابری گیر کرده درون دنده های سلطه است ؛ این چیزی است که سیاست را به سادگی بدل شدن به اجرای قانون حفظ می کند.

 

حراج دموکراسی

کرستین راس

کریستین راس استاد برجسته ادبیات تطبیقی در دانشگاه نیویورک است. خانم

با این حال اگر دموکراسی به منزله “توان انجام کارها” از قانون تعداد آزاد است، این یک تقسیم موجود جهان به دو بخش را پیش فرض می گیرد ، یک تقسیم بندی میانی آنها را که دارای توان مشارکت در تصمیم گیری جمعی تعریف شده اند “بهترین مردم” و آنانی که گفته می شود این توان را ندارند. دموکراسی این تقسیم را به منزله پایه و اساس سازماندهی زندگی سیاسی رد می کند.این دعوتی است به برابری از سوی مردمی که بنابر تعریف در میان  بهترین مردم نیستند. بهترین در سراسر تاریخ به شیوه های متفاوتی تعریف شده اند: به عنوان آنان که تبار اصیل و نژاد راستین دارند ، آنانی که از دانش پیچیده یا مهارت مدیریتی برخوردار هستند.