- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

بحران نابودی فرد؛ یادداشتی از دکتر مصطفی مهرآیین

بحران نابودی فرد

دکتر مصطفی مهرآیین

۱.  شاید بتوان مهمترین بحران امروز جامعه ما را گرایش شدید و عجیب و غریب سیستم به نابودی فرد یا سوبژکتیویته دانست. ما با بحران سوبژکتیویته روبروییم. با وضعیتی روبروییم که در آن سازماندهی بوروکراتیک، بویژه از نوع امنیتی آن، سعی در فردیت زدایی از زندگی روزمره و کردارها و اعمال روزمره ما دارد. این نشان می دهد که سیستم تا بی نهایت از تجربیات زیسته مردم و درد و رنج آن ها فاصله گرفته است و تنها به اعمال قدرت خود می اندیشید. این وضعیت تا بدانجا پیش رفته که بسیاری از خود می پرسند ما اصولا برای چه زنده ایم و چرا باید در این جامعه که ما را به هیچ می گیرد به زندگی خود ادامه دهیم. در یک جامعه نرمال و معمولی نظام اجتماعی- سیاسی حاکم تمام تلاش خود را صرف آن می کند که تن زنده جامعه یعنی فرآیندهای زیست شناختی و روانی آن روز به روز شکوفاتر شود، اما ما با جامعه ای روبروییم که تمام تلاش خود را صرف نابودی فرآیندهای حیاتی جامعه ساخته است.


۲.  به زبان ژولیا کریستوا در چنین وضعیتی سه گفتمان روانکاوی، هنر و پدیدارشناسی قادرند بار دیگر با به چالش کشیدن گفتمان حاکم که از احساسات حیاتی جامعه فاصله گرفته است، بار دیگر ظرفیت های روانی و زیست شناختی ما برای پیوند خوردن با خودمان،با دیگران و با امکان ها و انگیزه هایمان را باز آورند.


۳.  خواندن ادبیات صرفا خواندن متن نیست.زبان ادبی همانقدر که انباشته از دلالت های معنایی است، ما را با وجوه مادی و زیست شناختی و تنانه زبان نیز درگیر می کند.متن همانقدر که نیروی عقل و اندیشه است،انباشته از نیروی تن و ماده نیز می باشد. به زبان سوزان سونتاگ ما در متن فقط گرفتار تفسیر متن یا هرمنوتیک نیستیم،متن پر از نیروی تن یا وجوه اروتیک است که به ما زندگی می بخشد و پیوند ما با زندگی را زنده می کند.


۴. سخن گفتن از خود و سرکوب های درونی،خواندن متون ادبی،دیدن آثار هنری،خلق چند باره و چند باره تجربه های ساده زندگی مهمترین ابزارهای جامعه در برخورد با نظم بوروکراتیکی هستند که با جدا کردن خود از تجربه زیسته جامعه نه تنها به رنج انسان ها بی اعتناست که دایما برای آن ها رنج می افریند.

منبع اصلی این نوشتار:کریستوا در قابی دیگر،اثر استل برت،ترجمه مهرداد پارسا.