در حاشیه «انقلاب نااندیشیدنی در ایران»
انقلاب فراسوی نظریههای غربی
مرتضی ویسی
شاید هیچ پدیده به مانند انقلاب ۵۷ طی یک صد سال اخیر مورد توجه مورخان و محققان حوزههای مختلف علوم انسانی قرار نگرفته باشد. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی رخ داد که یکی از غیر قابل پیشبینیترین وقایع جهان مینمود. کشوری که برای بسیار نماد ثبات و قدرت منطقه بود در کوتاهترین زمان ممکن فروپاشید و حیرتآورتر اینکه نظامی دینی در پی آن سر بر آورد که منشا تحولات و اتفاقات زیادی نه تنها در منطقه بلکه در دنیا شد. این امر و اهمیتی که در پی آن به وجود آمد عالمان و محققان حوزه علوم انسانی را به تکاپو واداشت تا بیشتر بتوانند این اتفاق غیر قابل پیشبینی و متناقض را درک کنند. علت این امر هم بیش از هر چیز به علت چارچوبهای تحلیلی و ابزار نظری بود که دانشگاههای غرب برای شناخت ایران و به طور کل خاورمیانه به کار میگرفتند اما انقلاب ایران به آنها ثابت کرد این تئوریها برای شناخت کشوری مانند ایران بسیار ناکارآمد و غیر قابل استفاده است. به همین دلیل بیشتر نهادهای مربوط به ایرانشناسی اقدام به تاسیس کرسیها و حتی تربیت افرادی جهت تحقیق و بررسی روی این پدیده مهم کردند.
مهمترین دستاورد این امر موج گستردهای از تحقیقات و تالیفات در سراسر جهان و دانشگاههای معتبر دنیا درباره انقلاب ایران است که به جرات میتوان گفت تنها بخش کوچکی از این تحقیقات تاکنون به فارسی ترجمه و در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است. بسیاری از این تحقیقات یا مورد توجه مترجمان قرار نگرفته است یا بهطور کل امکان ترجمه و کسب مجوز در بازار نشر فارسی را پیدا نمیکنند. اما با نگاهی گذرا به همین کتابهای ترجمهشده به زبان فارسی به خوبی حجم گسترده آثار مربوط به انقلاب اسلامی قابل مشاهده است. آثاری مانند ایران بین دو انقلاب، مقاومت شکننده، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در ایران، زمینههای اجتماعی انقلاب ایران و… تنها نام اندکی از این آثار است که عموما به زبان انگلیسی درباره انقلاب ایران نگاشته شدهاند و تقریبا در تمام مربوط به انقلاب اسلامی ایران مورد ارجاع قرار میگیرند.
مهمترین ویژگی این آثار اتکا آنها به نظریات عموما غربی است که درباره دیگر انقلابات مدرن دنیا نیز به کار برده شده است. درواقع در بیشتر این تحقیقات نظریه بهطور کل به تاریخ اولویت دارد. با چارچوبهای نظری گفته شده در مقدمه کتاب، به نوعی پیشفرض و سنگ محک خود را برای پیش برد تحقیق پیش رو اعلام میکنند. به عبارت دیگر در آغاز چارچوب نظری بیان شده و با دوختن قبایی مفهومی اقدام به گردآوری دادههای تاریخی برای اثبات نظریه خود میکنند. این امر درباره برجستهترین آثار این حوزه حتی کارهای یرواند آبراهامیان نیز صدق میکند. این شکل از مواجه همواره باعث میشود تنها بخشی از واقعیت مربوط به انقلاب اسلامی گفته شود و بخشهای زیادی از آن مغفول واقع شود. درواقع از انقلاب ایران به واسطه اینکه با چه ابزار نظری و با چه رویکردی با آن مواجه شویم کاملا نتایج متفاوتی از تحلیلهای محققان بیرون میآید. اینکه محقق رویکرد مارکسیستی، وبری، ساختارگرایی، روانکاوانه، گفتمانی و… اتخاذ کند کاملا مسیر متفاوتی را پیش روی خود میبیند. به همین جهت تاریخ انقلاب ایران طی این چهل و اندی سال همواره دستخوش نگاهی حذفی بوده است و این امر مهمترین ضعف تحقیقات خارج کشور ایران بوده است. در این میان به واسطه اینکه این آثار ازسوی محققان داخلی کمتر مورد نقد و بررسی جامع، علمی و غیرسیاسی قرار میگیرند به راحتی به روایتهای مسلط درباره انقلاب ایران تبدیل میشوند. واقعیت امر این است که تاریخنگاری رسمی ایران درباره انقلاب ۵۷ بدون توجه به این آثار و تنها با ابزارهای تبلیغی سعی دارد که آنها را نادیده گرفته و با پاک کردن مساله اصلا مواجهتی پیدا نکند. مورخان و محققان مستقل نیز گاهی با غلبه نگاه سیاسی و شاید بیشتر مواقع به واسطه نداشتن امکانات و فراغت کافی توانایی نقد آن دست از آثار شکلگرفته در دانشگاههای غرب را ندارند. کمتر کسی میتواند ادعا کند آثار مذکور از قابلیت تبیینی و تشریحی پایینی برخوردار است و هرکدام با ظرافتهای بسیار سطح بالایی نگاشته شدهاند و به این راحتیها هم نمیتوان به نقد این آثار رفت. ولی به هر حال باید روزی منتظر فرا رسیدن جریانی بود که در آن پروژه تاریخنگاری انقلاب اسلامی خارج از مرزهای ایران مورد نقد و بررسی موشکافانه قرار گیرد. اما در این میان همیشه استثنائاتی یافت میشود که بیشتر اوقات در میان انبوه این کارها نادیده گرفته میشود و آنگونه که باید مورد توجه محققان قرار نمیگیرد. یکی از این استثنائات در حوزه مطالعه انقلاب اسلامی ایران که متعلق به نسل جدید و متاخر محققان دانشگاههای فرا مرزی است، کاری است به نام «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» تالیف چارلز کرزمن که اخیرا از سوی انتشارات سوره مهر با ترجمه محمد کریمی روانه بازار نشر شده است. کتاب انقلاب نااندیشیدنی در ایران دارای وجوه مختلف و عمیقی در مواجه با انقلاب ایران است. اما یکی از مهمترین ویژگیهای آن شاید توجه ویژه و عمیق به تاریخ و تحولات عینی انقلاب ایران در کنار نقد نگاههای نظریه محور مربوط به انقلاب ایران است. کرزمن جزو اولین محققانی است که نگاهی واقعبینانه به تحولات ایران به خصوص انقلاب ۵۷ دارد. وی در اثر تحقیقی خود همواره به اهمیت مردم و بازیگری آنها در انقلاب توجه دارد. آنچه مورد نظر اوست ناکارآمدی نظریات به کار برده شده برای فهم رفتار مردم انقلاب ایران است. برای این کار او به بطن روزهای انقلاب ۵۷ رفته و با نگاهی ریزبینانه اتفاقات مربوط به آن روزها را رصد کرده است. در همان نگاه اول آنچه قابل مشاهده است میزان ارجاعات گسترده این کار است که برای پیشبرد این امر منابع و ارجاعات بسیاری را مورد مشاهده قرار داده و هر کدام را با دیده نقادی مورد توجه قرار داده است. کرزمن همانگونه که در حوزه نظری سراغ منابع و چهرههای گوناگون رفته است، برای توصیف و تحلیل رویدادها نیز تقریبا همه منابع ایرانی و غیر ایرانی که تا هنگام نوشتن این کتاب در دسترسش بودهاند، دیده و شاید بتوان گفت چیزی از قلم نینداخته است. از سند، کتاب و نشریه و مصاحبه با مردم عادی تا اعلامیههای دستنویس و پیامهای تلفنی مخاطبان عادی یک روزنامه در میان ارجاعات کرزمن دیده میشوند.
بیگمان اینکه در تدوین یک اثر از هر آنچه هست استفاده شود، بهخودیخود امتیازی محسوب نمیشود، اما وجه تمایز کرزمن نحوه استفاده او از این منابع است که با دقتی وسواسگونه در نقد بیرونی و درونی آنها میکوشد و با لحاظ کردن نکات ضروری در یک پژوهش تاریخی و جامعهشناختی، جمله یا عبارتی را از آنها نقل میکند. پژوهشگر تاریخ انقلاب