نگاهی به کهن آیین باران خواهی در شهرستان گناوه
خدیجه نظری
از آن هنگام که نوع بشر خود را درمیان ناشناخته های کره زمین یافت تا به امروز که بسیاری از ناشناخته ها را کشف کرده و برآنها تسلط یافته این فرهنگ بوده است که توانسته پیوندی عمیق بین ملتها، زبانها، نژادها، ادیان و طبیعت برقرار کند. نقش فرهنگ به عنوان میراث معنوی و گنجینه پربار بشر تا آنجاست که هرجا غفلت یا بی مهری نسبت بدان روا داشته اند خیلی زود آثار زیانبار خود را در انحطاط ملتها و دولتها نشان داده و هرجا آن را ارج نهاده و به پاسداشت آن نشسته اند تاج پادشاهی بر سر باورمندان و پاسدارانش نهاده و آنها را در صفحات تاریخ بشری الگو و ماندگار کرده است.
ایران با حوزه فرهنگی-تمدنیِ وسیع خود به عنوان یکی از باستانی ترین و بزرگترین حوزه های تمدن بشر، بسیار از سرچشمه فرهنگ نوشیده تا بدانجا که می توان ادعا کرد این فرهنگ بزرگ و غنی این حوزه است که بالندگی چند هزار ساله را برای آن به ارمغان آورده. گزاف نیست اگر بگوییم که روح انسان ایرانی، فرهنگ را به عنوان مادر باروری روح بشر، به نیکی شناخته و همواره از پس هزاره ها و تهاجمها کوشیده فرزند وفادار مادر باشد و در زمان بیماری و کهولت این کهن مادر را بر دوش کشیده و در نگاه داشت آن بکوشد.
نمی شود از فرهنگ گفت بدون آنکه به همزاد دیرینش تمدن بی توجه بود. بیشک تمدن بشری که در سایه فرهنگ و ضرورتهای زندگی بشر به بار نشسته همچنان که مرهون فرهنگ است نگاه بان و دوستدار آن نیز هست. تأثیر ایندو دستآورد ارزشمندِ بشر بر هم، تا بدانجاست که یکی را بدون آن دیگری نمی توان زنده و پرتوان تصور کرد. دراین میان عوامل متعددی در شکل گیری، وسعت و نگاه داشت هر دو مؤثر و ضروری اند. از جمله این عوامل پرنقش، آب است. آب، این مایه حیات که رگ حیاتی زندگی بر روی کره زمین است و ساکنان این کره خاکی بدون آن دوامی ندارند.
به باور بسیاری از اندیشمندان، هیچ حوزه تمدنی نمی تواند بدون آب شکل گرفته و دوام آورد. تحقیقات گسترده بر روی ملتهای باستان نشان داده که اغلب آنها در کنار رودخانه ها شکل گرفته اند که به آنها تمدنهای رودخانه ای-بارانی می گویند. اما وابستگی انسان به آب قدمتی بسیار بیش از شکل گیری تمدنهای رودخانه ای–بارانی دارد. بشر نخستین به واسطه عدم دسترسی به تکنولوژی ابتدایی و افزارمند نبودن، مجبور بود در غارهایی زندگی کند که نزدیک به منابع آب باشد. با گذشت زمان و خصوصاً هنگامی که توانست چرخ را اختراع کند کم کم از غارها بیرون زد و جهان تازه ای را برای خود خلق کرد. این جهانِ مدام در حال گسترش، به آب بیشتری برای پویایی و ماندگاری نیاز داشت. پس بشر تمرکز خود را بر روی استفاده صحیح از منابع آب گذاشت.
بشر نه تنها تمدن خود را درکنار و یا به واسطه کشف منابع زیرزمینی آب و استخراج آن بنا نهاد بلکه تا آنجا پیش رفت که به تقدس آب ایمان آورد و از این زمان است که نوعی پرستش پا به عرصه وجود گذاشت. در بسیاری از نقاط جهان الهه آب تقدیس شد و کمکم پرستش گاه هایی برپا گشتند وآیین های مرتبط با آب و بارانخواهی شکل گرفت. در حوزه تمدنی ایران “آناهیتا”، در بین النهرین “ایشتار” و در یونان “افرودیت” به نیکی تقدیس شدند و ملتها آنها را گرامی داشتند. بنابرآنچه تغییرات آب و هوایی و ضرورت زندگی بشر نامیده می شود او همراه در جست وجوی آب است. بی جهت نیست که ایرانیان باستان آناهیتا را نگهبان تمام آبهای جهان می دانستند. آنها معتقد بودند ایزدبانو آناهیتا، با گردونه چهاراسب خود ( باران، ابر، تگرگ و باد) به نبرد با دشمنان رفته و آنان را شکست می دهد. همچنین ایرانیان باستان به ایزد “تیشتر” که فرشته باران است نیز باور داشتند. آیین تیرگان و جشن آبپاشان یادگاران همین باورند.
آنگونه که پیداست بسیاری از آیینهای کهن حول محور آب چرخیده و پدید می آید چرا که در بستر فرهنگی تمدنی فلات ایران به عنوان سرزمینی بر روی کمربند بیابانی، بسیاری از وقایع، آبادانی ها و ویرانی ها بر اثر تغییرات عظیم آب و هوایی است. براساس تحقیقات انجام یافته دراین خصوص، ایران باستان در دوران ترسالی با افزایش جمعیت و شکوفایی فرهنگ و تمدن روبه رو بوده و در دوران خشکسالی دیو جنگ، انحطاط فرهنگی و درنهایت مهاجرت بر سرنوشت مردم حاکم می شده است. به روشنی می توان دریافت مردم این سرزمین که بارها در چرخه تغییرات آب و هوایی گرفتار آمده و با عواقب آن به خوبی آشنا هستند برای کم کردن آثار آن دست به چه چاره جویی هایی زده اند.
حال که با کلیتی از نقش آب در ایجاد و حفظ فرهنگ و تمدن فلات ایران آشنا شدیم بهتر است به موضوع اصلی جستار حاضر، که نگاهی به کهن آیین بارانخواهی در میان اهالی شهرستان گناوه است بپردازیم. همانطورکه می دانیم آب و هوای استان بوشهر در مناطق داخلی به دلیل نزدیکی به خط استوا و کمیِ ارتفاع، گرم وخشک بیابانی و در نواحی ساحلی گرم ومرطوب است. همچنین رودهای استان به دلیل عبور از طبقات نمک معمولاً شور و غیر قابل شرب هستند.
در چنین آب و هوایی امید اصلی مردم برای کشاورزی و زیست بارش باران است. مردم بندر گناوه نیز چون دیگر مناطق استان از دیرباز به دلیل کمبود آب همواره چشم به آسمان داشته اند و بی دلیل نیست که پیرامون این موضوع چامه ها سروده و سنتها و آیینها ترتیب داده اند. یکی از این آیینهای کهن، آیین بارانخواهی “گلگلین” است که هنوز هم در میان مردم خصوصاً روستاییان رواج دارد.
در این جستار با ذکر دو روایت به این کهن آیین خواهیم پرداخت و سعی خواهیم کرد آن را با آیینی مشابه در دیگر نقطه ایران تطبیق دهیم. اولین روایت گزارشی ست از آخرین برگزاری گلگلین در روستای عباسی که به سه سال پیش برمی گردد.
روایت اول: روستای عباسی از توابع بندر گناوه
بنا بر روایت راویان محلی در فاصله صد تا صدوپنجاه متری تنی چند از جوانان روستا می ایستند و خود را برای دویدن “گلین” آماده می کنند. البته باید گفت که اهالی از چند شب قبل یک نفر را به عنوان گلین برمی گزینند تا در روز مقرر، در کوی و برزن، به دنبالش بدوند و همزمان با دویدن شعر گلگلین را بخوانند. این قسمت از آیین بیشتر به علت جمع آوری پول وتهیه لوازم مورد نیاز برای روز اجرای قسمت اصلی آیین برگزار می گردد.
از نکات حائز اهمیت آیین گلگلین این است که شخص گلین باید خودش را با لباس مندرس و پارچه و چیزهایی از این دست جوری آرایش کند که زشت و بدترکیب به نظر برسد تا کسی نتواند او را بشناسد و پس ازآنکه مراسم شروع شد و دیگران با هیاهوی بسیار در پی اش دویدند، خودش را پرت کند به داخل اولین خانه که درش را باز می بیند تا از اهالی آن خانه طلب چیزی کند.
در روز مراسم، با اقلامی که توسط گلین جمع آوری شده حلوایی پخته و سپس آن را گلوله گلوله کرده و در یکی از گلوله های حلوایی، سنگریزه ای گذاشته می شود. در این وقت یکی از بزرگان روستا در جایی که از قبل تعیین شده می نشیند. پس ازاینکه خوردن حلواها آغاز شد مردم منتظر می مانند تا ریگ پیدا شود و بلافاصله پس از پیدا شدن فردی که ریگ در حلوایش بوده او را دنبال می کنند و او تا جان دارد می دود تا خودش را به مکان امن و بزرگ روستا برساند. به محض رسیدن به نقطه امن، بزرگ روستا ضامن او شده و مانع از کتک خوردنش می شود.
در این زمان دعای باران توسط اهالی شروع می شود و مردم اشعار محلی ای که از سالها پیش مرسوم این مراسم بوده را می خوانند:
گلگلینه شاخزرینه
امشو سوا بارونه
خونه خدا اودونه
بزرگ روستا نیز که ضامن شده، تضمین می دهد تا چند روز دیگر باران بیاید و مردم نیز از صمیم قلب باور می کنند و مراسم پایان می پذیرد.
نکته جالب آیین گلگلین این است که مردم با همه وجود به بارش باران اعتقاد دارند و می گویند همیشه پس از برگزاری این آیین باران خواهد بارید.
روایت دوم: جمع آوری و نقل از خانم فاطمه ارشادی
یک روز هنگام غروب، مردم محل یا روستا در کوچه جمع م یشوند و نفری را انتخاب و او را به صورت خنده دارخنده داری بزک می کنند. لباسی کهنه که از گونی درست شده را تنش کرده، بر سرش شاخی نهاده و زنگوله ای به گردنش می آویزند. سپس او که حالا “گَلی” نام دارد در کوچه راه می افتد. مردم از پشت بام به روی گروه گلی آب می ریزند.گلی به درِ خانه ها می رود و طلب هدیه ای می کند. صاحبخانه به گلی مواد خوراکی مثل:گندم، جو، حبوبات و یا پول می دهد.
عدّه ای به ویژه کودکان نیز پشت سر گلی به راه می افتند و چنین می خوانند:
خونه گچی
پر همه چی (درصورتی که صاحبخانه به گلی هدیه ایی گرانبها تقدیم کند)
خونه گدا هیچی ندا (درصورتیکه صاحبخانه هدیه ای ندهد)
هنگام عبور از کوچه ها نیز این اشعار در طلب باران خوانده می شود:
گلی ما جهونه
امشو سبا بارونه
گلی ما چه زشته
بارون تپ درشته
از هدیه های دریافتی، شله یا حلیم و یا آش درست می کنند و ریگی در آن می اندازند و پس از آماده شدن، بین مردم پخش می کنند. ریگ در کاسه هرکس پیدا شد باید او را کتک بزنند. دراین هنگام ریش سفید و یا سید محل ضامن او شده و او را نجات داده و می گوید: من ضامن این فرد هستم تا چند روز دیگر باران خواهد آمد اگر باران نیامد او را بزنید.
سپس فردی که ریگ در کاسه او بوده را به سوی قبله (یا امامزاده و پیر محل و در آبادی هایی که کنار ساحل هستند به سمت دریا) می برند و با هم می خوانند:
قبله دعا می شینیم
سی او خدا می شینیم
البته باید آسک (آسیاب دستی) را روی دوش یا کول فردی که ریگ را خورده بگذارند و آن فرد آسیاب را به کول کشیده و با هم چنین می خوانند:
ای خدا ما گشنمونه
لنگ آسک کولمونه
ای خدا ما تشنمونه
لنگ آسک کولمونه
و در پایان و هنگام رفتن به سوی قبله یا دریا نیز این اشعار خوانده می شود:
گلی اومده در خونتون
گلگلینا شاخ زرینا
سی خاطر کل نونتون
گلگلینا شاخ زرینا
بیین بریم قبله دعا
گلگلینا شاخ زرینا
دعا کنیم بهر خدا
گلگلینا شاخ زرینا
بارون بباره بر ما
گلگلینا شاخ زرینا
پیرزن کوری تشنشن
گلگلینا شاخ زرینا
دسته آسک ری کولشه
گلگلینا شاخ زرینا
اوانبارا او ندارن
گلگلینا شاخزرینا
و بوچیلا دون ندارن
گلگلینا شاخزرینا
در آخر نیز چنین میخوانند:
الله تو بزن بارون
سی مان عیال وارون
این دو روایت برای جستار حاضر انتخاب گردیدند زیرا در تحقیقات محلی که پیرامون این آیین صورت گرفت این دو روایت صورت کاملتری از آیین طلب باران در منطقه هستند ولی باید خاطرنشان کرد که چندین روایت دیگر نیز در سطح شهرستان گناوه و نیز استان بوشهر پیرامون این آیین وجود دارد و همچنین آیینهای دیگری که در نحوه اجرا و حتی شعرخوانی با این آیین همپوشانی دارند که بحث پیرامون آنان در حوصله این جستار نیست. به نظر می رسد علاوه بر استان بوشهر در دیگر نقاط ایران نیز آیین هایی که بتوان با آیین طلب-باران(گلگلینا) تطبیق داد وجود دارد. یکی از این آیینها “چم چه گلین” است که در روزهای خشکسالی در استان آذربایجان غربی برای طلب باران برگزار می گردد.
روایت آیین چم چه گلین
آغازگر این مراسم کودکان هستند. یکی از آنها (چم چه) یا قاشق بزرگ چوبی را در دست گرفته و دیگربچه ها لباس عروسکی را که از قبل آماده کرده اند به تن چم چه می پوشانند و آن را چم چه گلین (عروس باران) می نامند. پس از محیا شدن عروسک، قسمت پهن چم چه را در لباس عروسک قرار داده و آن را جوری می دوزند که چم چه از عروسک جدا نشود. سپس یکی از بچه ها چم چه گلین را به دست گرفته و به همراه بچههای دیگر درحالیکه ترانه عروسی چم چه و تمنای باران را میخواند برای گرفتن هدیه به در خانه ها میروند. به در هر خانه ای که میرسند بزرگ آن خانه، سطل یا ظرف آبی بر روی عروس چم چه می ریزد و مقداری حبوبات، مواد خوراکی یا پول به بچه ها می دهد. در پایان، بچه ها به کمک بزرگترها با موادی که جمعآوری کرده اند آشی پخته و آن را میان خود و نیازمندان تقسیم میکنند.
جالب آنکه هنگام ساخت عروسک، دوزنده ها تلاش میکنند چهره عروسک زشت و عبوس به نظر برسد. بعضی از عروسک ها چشم و ابرو نداشته و ساده هستند. در بعضی مواقع علاوه بر اهدا حبوبات و مواد خوراکی، سنجاق نیز به عنوان هدیه به عروسک وصل می گردد و مردم از درگاه خداوند باران طلب کرده و از خدا می خواهند تا دوباره چشمه ها جاری شوند ومزارع پر محصول گردند.
همان طور که ملاحظه کردید این آیین شباهت بسیاری با آیین طلب باران در منطقه ما دارد و به راحتی می توان ادعا کرد که منشاء آنها یکی است. باتوجه به گستره اقلیمی و فرهنگی ایران و نیز شرایط آب و هوایی این کهن سرزمین که در بالا ذکر آن رفت مردم ایران همواره کوشیده اند با پاسداشت آب و استفاده درست از منابع آبی، خود و زادوبوم شان را از بلایا و خشکسالی محفوظ بدارند تا مجبور به کوچ اجباری نشده و با دیگر مصائب کم آبی مواجه نباشند.
متأسفانه در سالهای اخیر که نه تنها شرایط آب هوایی ایران بلکه کل زیستبوم کره زمین در حال تغییر است، با افول فرهنگ در ایران بسیاری از آیینهای باستانی که ما را به سمت پاسداشت از طبیعت علی الخصوص منابع آب سوق می دادند فراموش گردیده و از بطن زندگی عموم مردم خارج شده اند. به باور نگارنده شاه کلید حل بسیاری از مسائل میتواند در دل فرهنگ نهفته باشد و با بیداری فرهنگی و ارتقاء سطح فرهنگ عمومی میتوان فصلی تازه از شکوفایی ملی را رقم زد. شکوفایی ای که میتواند با زنده شدن آیینها آغاز شده و به شکوفایی دوباره زیستبوم و تقویت منابع آب منجر شود. امید آنکه مطالب عنوان شده در این جستار جرقه ای در ذهنها زده و بتواند در راه اعتلای فرهنگ ملی ثمربخش واقع گردد.