حکمروایی خوب، راهکار نجات منابعطبیعی و محیط زیست ایران
گفتگوی اختصاصی هامون ایران با دکتر مهدی کلاهی؛
عضو هیئتعلمی دانشکده منابعطبیعی و محیط زیست
دانشگاه فردوسی مشهد
هامون ایران: مهم ترین چالش محیط زیست و توسعه پایدار در فلات ایران از نگاه شما کدام است؟
دکتر کلاهی: اگر فقط بخواهم یک مورد انتخاب کنم، میشود عنوانش را عدم حکمروایی خوب منابع طبیعی و محیط زیست گذاشت. حکمروایی خوب، شاخصهای مختلفی دارد مانند شفافیت، قانونمداری، مشارکت و …! متاسفانه این حکمروایی را نداریم. اکنون در ایران ۵۴ نهاد و سازمان در مورد محیط زیست و منابع طبیعی تصمیم میگیرند. ضربالمثلی داریم که “وقتی آشپز دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک”، گویاست که با این ۵۴ آشپز چه بر سر طبیعت و محیط زیست ایران زمین آمدهاست. ۵۴ نهادی که گاها بدون اطلاع یکدیگر، تصمیمگیری کرده، سیاستگذاری نموده و اجرا میکنند! همین مساله، بغرنجی وضعیت حکمروایی منابع طبیعی و محیط زیست را نشان میدهد.
یکی از ابعاد حکمروایی خوب، حاکمیت قانون است. وقتی به تعدد قوانین و تاریخچه قانونگذاری نگاه میکنیم متحیر میشویم. حدود ۱۱۰ سال است که از نهاد قانونگذاری در ایران میگذرد و در این سالها حدود ۱۱ هزار قانون در ایران تصویب شده است. در مقایسه، فرانسه که حدود ۲۰۰ سال است از نهاد قانونگذاری آن میگذرد تاکنون حدود ۳۸۰۰ قانون تصویب کردهاست. یعنی بالغ بر سه یا چهار برابر فرانسه در کشور قانون داریم!! تعدد قوانین فراوان و گاها قوانین متضاد، متعارض و حتی در تضاد با یکدیگر، باعث شده که شکافهای عمیق فهمی و اجرایی را ایجاد کند، حاکمیت قانون را نتوانیم داشته باشیم و در عدالت و انصاف با مشکل روبرو شویم.
قوانین منابع طبیعی و محیط زیست کنونی نیز اکثرا قدیمی، متفرق و ناکارآمد هستند. قانون ملی شدن جنگلها و مراتع مصوب ۱۳۴۱، قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع مصوب ۱۳۴۶ و قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب ۱۳۵۳هنوز پابرجا هستند. البته این قوانین به حق به خوبی تدوین شده بودند. ولی بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال، آیا زمان آن نرسیده که به یک جمعبندی و یکپارچهسازی قوانین برسیم؟
وقتی که قوانین خوب و جامعی نداریم، هم اینکه قوانین اکثرا قدیمی هستند، رویکرد حاکمیتی منابع طبیعی به خوبی اعمال نمیشود، در بحث کاداستر و مالکیت منابع طبیعی و محیط طبیعی مشکل داریم، قوانین سایر نهادها در تضاد با قوانین منابع طبیعی و محیط زیست نوشته و تدوین میشوند، و موارد مشابه، انتظار سلامت و پایداری زیستی اکوسیستمهای طبیعی، انتظار نابجایی است. محیط زیست و منابع طبیعی تخریب شده، نتیجه تفکر تخریبگرانه ماست. عدم حکمروایی خوب، عامل وضعیت کنونی است.
هامون ایران: در مواجهه با این ابر-چالش به زعم شما، حاکمیت چه میتواند کند؟
دکتر کلاهی: پارامترهای موفقیت یک سازمان، سیستم یا کشور را در تعامل با نهادهای مختلفی که وجود دارد میتوانیم ببینیم. حاکمیت میتواند تعامل سه گانه مشارکتی را راه بیندازد. یعنی یک طرف خود حاکمیت باشد و در طرف دیگر بخش خصوصی و طرف سوم نیز جامعه مدنی باشد (که میتواند نهادهای مختلف مدنی که وجود دارد در آن سهیم باشند) باشد و رابط بین بخش خصوصی و حاکمیتی باشند. اگر حاکمیت بتواند تعامل را ایجاد کند به بحث این ابر-چالش و این مشکل اصلی که وجود دارد، میتواند فایق بیاید.
هامون ایران: اگر بخواهیم ده مساله مهم محیط زیست و توسعه پایدار را برشماریم، به نظر شما کدامند. لطفا با اولویت ذکر کنید.
دکتر کلاهی: من میتوانم بحث عدم حکمروایی خوب، تعدد سازمانهای موازی و عدم حاکمیت قانون و تعداد فراوان قوانین، عدم حمایت از علم (ببینید اگر در کشورهای دیگر علم وجود دارد برای آن سرمایهگذاری شده و کیفیت علم و مدیریتی که امروزه داریم براین مبنا هست که کیفیت تصادفی نیست و بر روی آن سرمایهگذاری شده است.) مورد بعدی ضعف ساختاری هست. (سازمان حفاظت محیط زیست، سازمانی است که زیر نظر ریاست جمهوری است. درست است که یکی از معاونین رییس جمهور است اما بسیارضعیف و قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست را که میخوانید میبینید قدرت معاون رییس جمهور آنقدر زیاد نیست که بخواهد جلوی وزرا و سایر سازمانها بایستد. من پیشنهاد میدهم که سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان یک سازمان پایش و نظارت محیط زیست در بیاید و زیرنظر مجلس شورای اسلامی باشد به جای اینکه زیرنظر قوه مجریه باشد. بودجه ناکافی در این زمینه وجود دارد. خب سازمان محیط زیست فکر کنم سه هزار محیط بان دارد. وقتی قرار است که این محیط بانان از ده درصد اراضی کشور حفاظت کنند به این معنی هست که تعداد محیط بانان بسیار کم می باشد و تجهیزاتی ندارند. حتی پول بنزین موتور هم برای سرکشی ندارند. گاها چنین چیزهایی را محیط بانان به ما میگویند. از نظر حقوق هم تامین نمیشوند. در کل از نظر وضع بخشهای اداری چه در حفاظت محیط زیست و چه در سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری ضعیف است. این دو بخش نیازمندند که بودجه بسیار زیادی در اختیارشان قرار گیرد چون دو سازمانی هستند که بخش توسعه پایدار و کیفیت حیات اجتماعی کشور را تامین میکنند.) بقیه موارد را میتوان تعارض قوانین وهمچنین تعارض سازمانها دانست. نهادها مشخص نیست. ارزیابیهای مشخصی را نداریم و این یکی از مسایلی هست که متاسفانه مدیریتها ارزیابی نمیشود. مثلا قرار بود تا سال ۲۰۱۰ سی درصد و در سال ۲۰۱۵ صددرصد مناطق حفاظت شده ارزیابی اثربخشی مدیریت داشته باشد. من یک مورد ارزیابی اثربخشی را در پارک ملی خجیر انجام دادم. فکر نمیکنم هیچکدام از مناطق ما دیگر ارزیابی اثربخشی مدیریت و آن تعهد بینالمللی انجام شده باشد.
چالش بعدی این است که ما تعهدات را بیشتر روی کاغذ داریم و در اجرا نداریم. یعنی برای آن تعهدات داخلی و بینالمللی در حوزه محیط زیست متاسفانه تعهدات اجرایی نداریم. مثلا پروژهای می خواهیم اجرا کنیم و میگوییم باید پیوست محیط زیستی داشته باشد ولی پیوست را میگذاریم تا پروژه اجرا شود. سالها میگذرد و بعد دنبال این پیوست محیط زیستی هستیم.
به طور خیلی خلاصه اگر بخواهم ده مساله مهم را بگویم؛ محیط زیست ما نه از نظر حقوقی و نه از نظر مالی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اجرایی، اداری و فرهنگی مورد حمایت قرار نمیگیرد.
هامون ایران. اگر که در ایران با یک تورم در متون قانونی و بخشنامهها مواجهیم، خب عدم حاکمیت قانون را چگونه میشود تفسیر کرد؟
دکتر کلاهی: تورم نشاندهنده حاکمیت قانون نیست. بلکه تورم نشاندهنده زیاد بودن قانون می باشد. وقتی قانون زیاد میشود، قانون به مفهوم این است که تضادهای زیادی را ایجاد میکند. چون ببینید هر قانونی که نوشته میشود از دیدگاه بخشینگری نوشته میشود. این قانون نمیآید جامعیت امر را در نظر بگیرد. مثلا قانونی در معادن نوشته میشود. تمام پتانسیلهای طبیعی را نیز در اختیار معادن قرار میدهد. بهجای اینکه برود و نگاه کند قانون حفاظت از جنگلها و مراتع و قانون حفاظت از بهسازی محیط زیست، قانون ملی شدن جنگلها و مراتع، اینها چه چیزی میگویند. متاسفانه بدون رویکرد به این قوانین، قوانینی را وضع میکند که عملا عرصهها را در اختیار معادن قرار میدهد. پس این تورم معادن دقیقا خودش به آن عدم حاکمیت قوانین میانجامد. بهخاطر اینکه قوانینی که از لابی و قدرت بالاتری و یا نهادهای پولدارتری آنها را اجرا میکند آنها قویتر انجام میشوند. نهادهایی که ضعیفتر و یا کم پولتری مثل نهاد جنگلها و مراتع میخواهد اجرا آنها ضعیفتر اجرا میشوند.
هامون ایران: جامعه مدنی ایران در مواجهه با محیط زیست و منابع طبیعی در طول قرن گذشته چگونه عمل کرده است؟
دکتر کلاهی: به واقع امر میتوانم بگویم که جامعه مدنی ایران در شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که وجود دارد به واقع امر بسیار خوب عمل کرده است. من میتوانم بگویم که جامعه مدنی ما بسیار جلوتر از مسوولین ما هستند و جامعه ما جامعه محیط زیستی ست. شما نگاه کنید در هر خانهای که بروید حتما پلاستیکی هست که داخل آن پلاستیکهای زیادی را برای روز مبادا گذاشتهاند که بتوانند از این پلاستیک چندبار استفاده کنند. در فرهنگ روستایی و عشایری و حتی شهری ما این فرهنگ وجود دارد و این برمیگردد به اینکه ما یک محیطی داریم که این محیط چون خشکسالی در آن حاکم هست و کمآبی را دیدیم و سختیهای زیادی را در طول تاریخ تحمل کردیم، بهتر در آن توانستیم که از چیزهایی که داریم بهتر محافظت کنیم. در کل اگر امروزه چالشی وجود دارد تخریبی وجود دارد، این تخریبها نه از باب خواست جامعه مدنی هست بلکه از باب اجباری از افراد این جامعه مدنی هست. به هرحال جامعه مدنی در نگاه به محیط زیست و توسعه پایدار پیشرو میباشد و در عمل نیز پیشرو هست. مثلا نگاه میکنید حجم زمینخواریهایی که توسط مردم صورت میگیرد در مقایسه با حجم زمینخواریهایی که توسط نهادهای مختلف صورت میگیرد چقدر تفاوت وجود دارد.
هامون ایران. به تفکیک اثربخشی و کارایی NGOها، رسانهها و مطبوعات، اصناف، احزاب و جنبش دانشجویی را در مواجهه با چالش محیط زیست چگونه ارزیابی میکنید.
دکتر کلاهی: عملا امروزه از نهادهای مدنی قوی برخوردار نیستیم. نه در خصوص NGOها، نه رسانهها و… بهخاطر اینکه به آنها فرصت قوی بودن، فرصت جا پیدا کردن داده نشده و برای همین آن جامعه مدنی قوی را نداریم و عملا نتوانستهاند در این قسمت اثرگذار باشند و عملا بحثهای پایهای چالش، ارزیابی، نظارت جامعه مدنی را متاسفانه در مباحث محیط زیست بسیار به ندرت داریم و یا اصلا وجود ندارد.
هامون ایران: دولتها و نظام سیاسی در ایران در مواجهه با محیط زیست و منابع طبیعی در طول قرن گذشته چگونه عمل کرده است؟
دکتر کلاهی: به واقع امر میخواهم بگویم که بخش محیط زیست و منابع طبیعی را رها کردهاند. خیلی بهتر میتوانستند عمل کنند، پتانسیلهای بسیارخوبی وجود داشته، ولی اینقدر چالشهای سیاسی-اقتصادی در جامعه رسوخ پیدا کرده که متاسفانه محیط زیست و منابع طبیعی جز محورهای کم ارزش شده است. گاها البته در انتخابات ریاست جمهوری قبلی به میزان خیلی کم نگاههای مسوولین به محیط زیست برجسته شده، نه به این خاطر که مسوولین ارزش محیط زیست را بسیار میدانند بلکه به این خاطراست که جامعه این پیام را به نمایندهها و کاندیداهای خود رسانده که برای ما محیط زیست بسیار مهم است. پس به طور کلی میتوانم بگویم که بخش محیط زیست و منابع طبیعی در دولتها بسیار به حاشیه رانده شده، بسیار مظلوم شده و کلا کارشناسان و متخصصینی که در این زمینه دارند با جان و دل کار میکنند بسیار با محدودیتهای زیادی از نظر بودجه و اطلاعات و داده مواجه هستند ولی با این وجود دارند تلاش میکنند ولی متاسفانه خود دولتها امتیاز خوبی از بخش محیط زیست نمیگیرند. چون امروزه تمام چراغهای هشدار محیط زیست در ایران روشن هست.
هامون ایران: در پاسختان از وجود پتانسیلهایی در دولت و حاکمیت گفتید، این پتانسیلها میتوانند کدام باشند؟
دکتر کلاهی: ما دو نهاد داریم. یکی نهاد سازمان جنگلها و مراتع و دیگری نهاد حفاظت محیط زیست که این دو نهاد شکل گرفتهاند و ساختار خودشان را پیدا کردهاند. ولی امروزه سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری میتوانست به یک وزارتخانه تبدیل شود و سازمان حفاظت محیط زیست به سازمان پایش محیط زیست زیرنظر مجلس باشد که بتواند جدای از زیرنظر روسای جمهور کشور، مجلس بتواند مسایل محیط زیستی را پایش کند. پتانسیلهای دیگری که میتوانم نام ببرم پتانسیل قوانین بالادستی هست. ما قانون اساسی را داریم که اصل پنجاه قانون اساسی به روشنی حفاظت از محیط زیست را وظیفه همگان میداند و هر فعالیتی به ویژه اقتصادی که منجر به تخریب محیط زیست بشود را ممنوع اعلام کرده است. ببینید از این اصل بالاتر که وجود ندارد. اصلی بسیار قوی هست و ما به استناد همین اصل میتوانیم بحث قوانین جاری که بیاید و از فعالیتها و کنشهای اجتماعی حمایت کند، قوانین جاریاش را بتوانیم تهیه کنیم. همچنین میتواند مباحث مربوط به پایش و نظارت را برطبق همین اصل بیاید و پایهگذاری شود و این قوانین جاری بیایند و نوشته شوند و به این اصل کمک کنند و بتواند اجرا شود.
هامون ایران: جوامع محلی و عامه مردم ایران در مواجهه با محیط زیست و منابع طبیعی در طول قرن گذشته چگونه عمل کرده است؟
دکترکلاهی: من تقریبا در بحث جامعه مدنی به این بحث پرداختم ولی جوامع محلی و عامه مردم ما بهدرستی در طول قرنها و هزاران سال زندگی در این محیط خشک و کم بارانی که در هشتاد و پنج درصد عرصه کشور محیط خشک و نیمهخشک هست، زندگی کردن در این شرایط توانستند با این محیط سازگار شوند و روشهای سازگاری را یاد گرفتهاند. آن گردشگر فرانسوی که چند دهه قبل به ایران آماده بود و بیان کرده که هیچ قومی را پیدا نکرده به اندازه ایرانیها در مدیریت آب موفق عمل کنند. ببینید گذشتگان ما به خوبی در مدیریت آب عمل میکردند و قنات ما ایرانیها جزو اولین کشورهایی بودیم که سدسازی را راه انداختیم. بعد کذشتگان ما متوجه شدهاند آبی که پشت سد قرار میگیرد جلوی خورشید قرار میگیرد و تبخیر میشود و ما جز اولین مللی بودیم که سدها را شکاندیم و سدسازی را محکوم کردیم. متاسفانه امروز میبینید که در بودجه کشور بودجه بسیار بالایی را برای سدسازی اختصاص میدهند. ادعای میکنند که در دنیا ما رتبه اول سدسازی را داریم. وقتی میبینیم که در کشورهای توسعهیافته مثل آمریکا جنبش ضد سد راه افتاده ما در ایران خودمان داریم بودجههای زیادی را به سدسازی اختصاص میدهیم و در بلندگو اعلام میکنیم که رتبه اول دنیا در سدسازی هستیم. این نگران کننده است بهخاطر اینکه ما بحث علم را متاسفانه پیگیرش نیستیم. ولی جامعه محلی و عامه مردم به راحتی توانسته بودند که با محیط زیست در ارتباط باشند و با محیط زیست زندگی کنند و هوای طبیعت و جانوران را داشته باشند ولی متاسفانه ما در این بهویژه چهل سال اخیر یا بهتر است بگویم سی و پنج سال اخیر طبق آمار بالغ بر نود درصد حیات وحش خودمان را از دست دادهایم. این نگران کننده است. چون اینها شهروندان ما بودند که هزاران سال توانستند در این محیط زندگی کنند ولی با تخریبها و کشتاری که صورت گرفته این حیات وحش را از این شهروندان و کشور خودمان از بین بردیم. ولی جوامع محلی به خوبی توانسته بودند با این محیط خشک زندگی کنند ولی الان متاسفانه ما آن رویه سازگار با محیط زیست و منابع طبیعی که قبلا وجود داشت امروزه با تبلیغات نادرست مصرفگرایی که در تلویزیون و در آموزشهای مختلف و چشم وهمچشمیهایی که وجود دارد باعث شده که متاسفانه فرهنگ مصرفگرایی حتی در روستا ظاهر شود. روستاییهایی که تولیدکننده بودند امروزه مصرفگرا هم شدهاند و آن زندگی سازگار با طبیعت را متاسفانه دارند از دست میدهند.
هامون ایران. سازمانهای محلی، خیریهها و مساجد و تکایا چه نقشی در مواجهه با توسعه پایدار و حفظ محیط زیست داشتهاند؟
دکتر کلاهی: این نهادها مجبور شدهاند که به صورت بخشی این مساله خودشان را پیش ببرند و در مسایل محیط زیستی را کمتر دخیل شدهاند. ولی امروزه به کمک تمام این نهادها نیاز هست تا بتواند یک کنش محیط زیستی اتفاق بیفتد. بهخاطر اینکه کنشهای محیط زیستی کنشهای فردی نیستند و جمعی هستند. کنش فردی اثرگذاری و تاثیرگذاری درازمدت ندارد و مقطعی ست و با یک سیر صعودی، سریع افول پیدا میکند. ولی کنشهای جمعی هستند که با اینکه آهسته هستند ولی پیوسته حرکت میکنند. پس تمامی این نهادهایی که نام برده شده میتوانند بیایند و مسوولیت آگاهیبخشی، فرهنگپروری و همچنین ظرفیتسازی ها و کنشهای محیط زیستی را در آن افرادی که با آنها درگیر هستند بهینه کنند و بتوانند فرهنگ محیط زیستی را پرورش دهند.
هامون ایران: به زعم شما از سه گروه فوقالذکر کدام مواجهه، مولفههای پایداری سرزمینی را بیشتر رعایت کردهاند؟
دکتر کلاهی: اگر منظورتان از جامعه مدنی نهادهای توسعه یافته باشند و نه مصرفگراها، نهادهای مدنی باشند آنها یقینا توانستهاند که بیشتر به پایداری سرزمینی بپردازند و بعد از جوامع محلی هستند و بعد از آنها دولت. دولتها متاسفانه پایین ترین نمره را در پایداری سرزمینی میگیرند.
هامون ایران. در رابطه با مواجهه جامعه مدنی در ایران با چالش محیط زیست، چه نقدی میتوان ارایه کرد که در بهبود اثرگذاری مواجهات کارساز شود؟
دکتر کلاهی: نقدی که نمیشود به این حال گذاشت. جامعه مدنی ما خیلی پیشرو هست و هر نقدی از نظر سیستمی میشود به آن وارد کرد این هست که قوانین حمایت از فعالیتهای جامعه مدنی شکل نگرفته و ما فاقد چنین قوانینی هستیم. قوانین بسیار ضعیف تهیه شده و کارایی و کاربردی ندارد. باید به سمت این برویم که قوانین حمایت از فعالیتهای مدنی تشکیل شود و جا بیفتد. ما حتی نیاز داریم به دادگاههای ویژه محیط زیست. اگر دادگاههای ویژه محیط زیست و منابع طبیعی داشته باشیم این مساله محیط زیست به مساله اصلی و مورد توجه تخریبگران، زمینخواران و آلودهکنندگان قرار میگیرد و عملا به همین راحتی فاضلابهای خود را درون رودخانهها نمیریزند و زبالههای خود را وسط جنگلها و طبیعت رها نمیکنند. اینها نیاز به یک ساختار قضایی مستقل مثل دادگاه ویژه محیط زیست و منابع طبیعی تا این مساله به خوبی مورد کنکاش قرار گیرد.
هامون ایران: پیشبینی شما برای قرن جدید شمسی در مواجهات پایداری سرزمینی کدام است؟
دکتر کلاهی: متاسفانه پیشبینیها، از چند بعد پیشبینیهای خطرناکی هست. ما امروزه در دنیا با تغییر اقلیم و در ایران با گرمایش فراوان روبهرو هستیم. ما دیگر الان بالغ بر سی چهل سال هست که آن برف و بوران و ذخیره برفی که سالهای سال میتوانستند ببارد و نیم تا یک متر ببارد را دیگر نداریم. امروزه ما زمستان بدون برف را میگذرانیم. این یک اتفاق بسیار نادری است که در مشهد اتفاق افتادهاست. اگر برفی هم آمده باشد بسیار کم بوده و این یک نگرانی بسیار زیادی را نشان میدهد که کشور دارد به سمت آن گرمایش جهانی میرود. حالا خود تغییر اقلیم در سطح کل کره زمین بیشتر جاها دارد اتفاق میافتد. به هر حال هر چقدر که ما نسبت به ویروس کرونا وحشت داریم و این ویروس دارد تمام اقتصاد، سلامتی و زندگی و روابط اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد و همه را تقریبا نابود کرده، من به جرات میتوانم بگویم گرمایش جهانی و تغییر اقلیم خطری به مراتب خیلی بزرگتر نسبت به ویروس کرونا را دارد تحمیل میکند ولی چون آهسته هست و بسیار با نرمش دارد در کنار ما اتفاق میافتد، متاسفانه ما آن را نمیبینیم و درک نمیکنیم. در حال حاضر امروزه بالغ بر بیش از سی و چهار هزار روستا در کشور تخلیه شده است. تحلیه روستا به این مفهوم که جامعهای که تولیدکننده بوده به یک جامعه حاشیهنشین مصرفکننده و به قول معروف با آن عدم تعامل فرهنگی با جامعه شهری که در کنارش هست، تضادهای اجتماعی ایجاد میکند و مصرفگرایی، ضربه عمیقتری را به آن پایداری سرزمین تحمیل و اعمال میکند. پیشبینی متاسفانه پیشبینی درستی نیست چون ما سیاستهایمان، سیاستهای محیط زیستی نیست. حسابداری ما حسابداری محیط زیستی نیست. برنامههای پنج سالهمان برنامههای محیط زیستی نیست. برنامه چهارم توسعه کشور بسیار محیط زیستی نوشته شده و متاسفانه فکر میکنم درصد بسیار ناچیزی طبق آمار کارشناسان حدود دو درصد در زمینه محیط زیست اجرا شده است. برنامه ششم الان چقدر به مباحث محیط زیستی ربط دارد. اینها از موارد بسیار مهمی هستند که نگاههای کلان و پایداری زیستی کشور را میطلبد. به هرحال پیشبینی با همین روند اگر ادامه پیدا کند، اصلا پیشبینی مثبتی نیست و برای جامعه ما بسیار نگرانکننده و خطرناک است. برای اینکه طبق گزارش بیست-چهل هم که از دانشگاه آکسفورد خارج شده است، نشان میدهد که تا سال ۲۰۴۰ بالغ بر حدود هشتاد درصد کشور امکان کشت وجود ندارد. یعنی ما همین روند را ادامه دهیم چند سال دیگر تا هشتاد درصد کشور پتانسیل کشت کشاورزی ندارد و عملا به این معنی هست که زمینی برای زندگی در آن نیست و ما زمین را از بین بردهایم.
اما اگر میخواهیم در زمینه پایداری قدم برداریم گام اول این است که اجازه بدهیم سایر موجودات در ایران نفس بکشند. جنگلها و درختان نفس بکشند و به آنها قدرت و فرصت تنفس و حیات را بدهیم. درختکاری را زیاد کنیم. مساحت جنگلها را افزایش بدهیم. بهجای اینکه جنگلهای شمال را قطع کنیم زراعت چوب را راه بیندازیم. جلوی کشاورزی آبی را بگیریم و کشاورزی را به گلخانهها محدود کنیم. بهرهوری را بالا ببریم و هوای جنگلهای ایران-تورانی و زاگرس را داشته باشیم. جنگلهای زاگرس از طریق آفات و آتشسوزی و قاچاق چوب متاسفانه بدجوری تخریب پیدا کردهاند. اکوسیستم ما آلوده و تخریب شده است. اگر میخواهیم که برای پایداری و پیشبینیهای قرمزی که امروزه وجود دارد را کنار بگذاریم و به سمت احترام به طبیعت و فضا دادن به محیط زیست بیاییم و قانون حقوق حیوانات را بنویسیم و قوانین اکوسیستمهای طبیعی را تجدید و بازنویسی کنیم و قوانین محیط زیستی خوبی را تدوین کنیم.