- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

مطبوعات محلی؛ نقدی از درون

۱- مطبوعات محلی استان بوشهر را مانند سایر نشریات، در یک تقسیم بندی می توان از دو جنبه ی شکلی و محتوایی کاوید و نشان داد که این رسانه های کاغذی و نوشتاری به صورت و سیرت در چه حال و هوایی هستند. شکل، ریخت و رخساره ی یک نشریه، که علاوه بر نمود اندیشه های ارباب نشریه، به نوعی بازتاب چند و چون نگاه زیباشناختی دست اندرکاران یک نشریه به پدیده ی روزنامه نگاری نیز است، در زیر عنوان کلی « نما و صورت» قرار می گیرد. این جنبه از نشریه، افزون بر ارزیابی سیاسی و فرهنگی، کم و بیش از منظر زیبا شناختی نیز به بحث و داوری گذاشته می شود. اما آن گاه که به سنجش و ارزیابی درون مایه ی یک رسانه( اخبار، تحلیل ها، گزارش ها، یادداشت ها، سرمقاله ها، مقالات، مصاحبه ها و … ) می پردازیم، در واقع هدف ناظر بیرونی اعم از حامی و یا منتقد این است و یا باید این باشد که صدق و صلابت و یا کذب و سستی مطلبی را با ترازوی خرد و منطق نمودار سازد.
۲- مطبوعات استان ما در دوره ی جدید انتشار خود که از سال ۷۳ و با انتشار هفته نامه ی آیینه ی جنوب آغاز شده و با تولد دیگر هفته نامه ها در عصر اصلاحات، دوران نوینی را به ویژه در فاصله ی سال های۷۶-۸۵ در تاریخ پرسابقه ی مطبوعات بوشهر خلق کردند، به رغم نقش سرشار و گاه بی بدیل خود در گردش آزاد اطلاعات در حوزه ی محلی و نیز بسترسازی برای ظهور و بروز استعدادهای خلاق فرزندان این بخش از میهن باستانی، برهنه از کم و کاستی و ضعف و نقص های ریز و درشت ساختاری و ماهوی نبوده و هنوز تا رسیدن به کمال آرمانی خود، گام های ناپیموده فراوانی دارند. این کمبود ها و موانع اما خود یا معلول مناسبات برون سازمانی( ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حکومت و جامعه ) بوده و یا مولود مسایل درون سازمانی(بینش ، باورها و گرایش های کارکنان نشریه به خصوص صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر که هرکدام به فراخور مسئولیت های خود سیاست های حاکم بریک نشریه را تعیین می کنند و یا دخل و تصرف خبرنگار در رویدادها. و نیز ناواردی و در نتیجه ناکارآمدی روزنامه نگاران یک رسانه و هم چنین مشکلات فنی) می باشد. البته واقعیت های پیشین و حال سامانه ی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مسلط بر زیست ما، بیانگر این است که میان تحمیل های احتمالی واقعی و یا وهمی برون سازمانی و عوامل بازدارنده ی درون سازمانی، گاه چنان رابطه ای تنگاتنگ و درهم تنیده وجود داشته و دارد که مرزبندی بین آن ها دشوار می نماید. از دگر سو گرچه وجود همیشگی شمشیر داموکلس زهرآگین و استعدادکش بر گردن مطبوعات مستقلِ منتقد، پدیده ای اظهر من الشمس بوده و برای اثبات آن هزار و یک دلیل و نمونه می توان عرضه کرد؛ ولی از گزاره ی یاد شده به هیچ رو نمی توان به این نتیجه رهنمون شد که تمام برون داده های نادلپسند و رویکردهای انفعالی مطبوعات ما همگی محصول فشارهای نهادهای قدرت و یا قوانین نانوشته ی درون جامعه است.
۳- در این نوشتار اما در پی کنکاش و بازخوانی همه ی نارسایی های ظاهری و باطنی مطبوعات محلی بوشهر نبوده، بلکه سمت و سوی فکری مان این است که به عنوان عضوی از خانواده ی نشریات محلی و در چارچوب گفتمانی درون مطبوعاتی، با رونمایی از برخی از کم و کسری های شکلی و درون سازمانی که ناشی از فقدان مهارت روزنامه نگاری و یا کم جانی حساسیت های حرفه ای و یا غلظت انگیره های اقتصادی و رقت و نحافت رسالت اجتماعی است، گامی در جهت بهبود و تعالی رسانه های نوشتاری استان برداریم.
۱-۳- جایگاه آگهی؛ آگهی گرچه یکی از منابع اصلی درآمد نشریات محلی به شمار می آید؛ اما به فرض وجود رونق در جذب آگهی های مطبوعات، روا نیست نشریه را به آگهی نامه و بنگاه تبلیغات تجاری و تسلیت و تبریک تبدیل کرد و حاشیه را بر متن مسلط کرد و توی ذوق خواننده¬ی جدی زد ؛ مگر این که در صورت فراوانی آگهی، صفحات ویژهای را به آن اختصاص داد. آگهی محوری احتمالی یک نشریه وزین و مورد توجه و اقبال کنشگران عرصه ی عمومی، به حیثیت آن نشریه خدشه وارد کرده . چه بسا آن را از چشم خوانندگان فرهیخته بیندازد. فضایی که در نشریه برای چاپ آگهی در نظر گرفته می شود نیز باید ضابطه مند بوده و هرگز نباید نیمه¬ی بالایی صفحه ی اول را به زیور آگهی آراست به ویژه اینکه این آگهی ها از جنس مرگ باشند! آگهی نباید از سر و دوش صفحه ی اول بالا رفته و تیترها و مطالب آن صفحه را در تاریکی فرو بَرد. همچنین تا آن جایی که ممکن است نباید به کالاهای بی کیفیت، غیر بهداشتی و مغایر با استاندارد به خصوص اگر از نمونه ی خارجی[بیشتر بخوانید چینی] آن باشد مجال خودنمایی داد.
۲-۳- صفحه ی اول و تیتر؛ این صفحه و تیترها، عناوین و تصویرهای نقش بسته بر آن، به منزله ی ویترین و پیشانی یک نشریه، نخستین رابط میان نشریه و مخاطبان است که هم می تواند کشش وصل را در خواننده خلق کرده و وی را به مشتری پر و پاقرص خود تبدیل نموده و هم ممکن است میل به گریز و فصل را در مخاطب آفریده و او را از نشریه رم دهد. وجود فهم و درک زیباشناختی و کاردانی سیاسی- اجتماعی و حقوقی و آگاهی به جغرافیای حرف و نوشتار در نزد مدیر مسئول و سردبیر، به آن ها کمک می کند تا هنرمندانه به انتخاب عکس ها، واژه ها و عبارات تیترها و چینش روشمند آن ها پرداخته و با کاربرد حداکثری از ظرفیت های ذهنی و عینی موجود، مقصود و معانی مورد نظر را در قالب الفاظی که گاه ممکن است کوتاه نیز باشد، خواننده را به شناخت لازم برساند. در نشریات ما گاه از بعضی مسایلی که شأنی برای تیتر یک شدن ندارند به عنوان تیتر یک استفاده می شود. برخی تیترها نیز طولانی و بد قواره است. یا صفاتی در تیتر یک به برخی اشخاص نسبت داده می شود که عموم فعالان قلمرو عمومی، آن افراد را به آن رسم نمی شناسند. انتخاب تیترهای صفحه ی اول از چنان اهمیت و کارکردی برخوردارند که در نشریات معتبر و وروزنامه های حرفه ای، شورایی به نام شورای تیتر وظیفه ی انتخاب تیتر را به عهده دارد. استفاده از روتیتر، زیرتیتر، میان تیتر و سوتیتر یا خلاصه ی مطلب نیز کمتر متداول است. پاره ای از عکس ها که به نظر می رسد توسط برخی عکاسان کم تجربه گرفته شده نیز، فاقد شفافیت لازم است.
۳-۳- اشتباهات املایی و چاپی؛ در عموم نشریات ما و شاید هم در تمام آن ها، چنین هویداست که شیوه و رسم الخط واحدی وجود ندارد. افزون بر این، به علت نبود ویراستار که غلط های املایی دستی و یا ماشینی(تایپی) را تصحیح کرده و متنی عاری از درهم ریختگی های ادبی را آماده چاپ کند، با خطاهای نوشتاری قابل توجه ای حتی در مورد اسامی اشخاص رو به رو بوده که بعضاً معنی و مفهوم جمله را به کلی تغییر داده است. جالب این که این اشتباهات در شماره آینده ی نشریه نیز تصحیح نشده و سنت تصحیح و پوزش در نشریات ما ، به ندرت محلی از اِعراب دارد.
۴-۳- ترتیب انتشار؛ برخی مطبوعات محلی ما ترتیب انتشار منظمی نداشته و براساس مجوز انتشارخود( هفته نامه، دوهفته نامه، ماهنامه و…) روی دکه ها قرار نمی گیرند. این گسست اگر معلول بحران اقتصادی غیرارادی نشریه و یا تحفه ی فضای سربی و سانسور حاکم بر رسانه های جمعی باشد به نحوی که رسالت مطبوعاتی را به کلی ناممکن سازد، البته شوربختانه باید این زندگی در تعلیق را پذیرفت؛ اما اگر کسی فقط و یا بیشتر به انگیزه ی چنگ اندازی به آلاف و علوف اقتصادی و یا کسب قدرت، امتیاز نشریه ای را بگیرد و از یارانه های دولتی- البته اگر چنین یارانه هایی وجود داشته باشد- سود جسته و هرزگاهی هم برای خالی نبودن عریضه، شماره ای را منتشر نماید، این کنش، به وضوح، کنشی مردود است.
۵-۳- حق التألیف؛ پرداخت حقوق عادلانه ی ماهانه و یا پرداخت حق الزحمه منصفانه به عوامل فنی مانند حروف نگاران و صفحه آرایان، و دبیران صفحه و به خبرنگاران، در برابر انجام کاری تعریف شده مانند مصاحبه، تهیه خبر ، عکس،گزارش و ویژه نامه و نیز بیمه کردن افراد یادشده- در شرایطی که به علت نداشتن شغلی دیگر بیمه نباشند- از وظایف قانونی و اخلاقی مالکان مطبوعات است که نادیده گرفتن آن به منزله ی تضییع حق افراد مزبور و بهره کشی از آنان محسوب می شود. البته اگر کارکنان نشریات، خود داوطلب فعالیت افتخاری بوده و یا به علت بروز بحران مالی و ناهمخوانی واقعی و مستند دخل و خرج نشریه، حاضر به فداکاری و همکاری بدون حقوق با نشریه باشند، موضوع متفاوت خواهد بود. در مورد چگونگی ساماندهی رابطه¬ی مالی میان صاحبان مطبوعات و نویسندگان آزاد نیز می توان چند فرض را طرح و از آن نتیجه گیری نمود. یکی اینکه نشریه دار اعلام کند که در نشریه اش سیاستی به نام سفارش نوشتن مطلب و یا انجام مصاحبه و … وجود نداشته و حق-التألیف و حق الزحمه نیز به کسی پرداخت نمی شود و نویسندگان با آگاهی از این خط و مشی، در دادن و یا ندادن مطلب به آن نشریه مختارند. دیگر این که مدیر مسئول نوشتن مقاله و یا انجام مصاحبه و… را سفارش دهد. در این صورت، آن نویسنده و یا روزنامه نگار آزاد می تواند مطالبه ی دستمزد کند، حال صاحب نشریه یا این شرط را می پذیرد و یا رد می کند. شق دیگر ماجرا این است که خبرنگار و یا نویسنده ای اعلام کند که در کادر مسئولیت های انسانی،ملی، تاریخی و یا آیینی و یا دلخواسته ای دیگر که برای خود تعریف کرده به تولید کالاهای فرهنگی و اجتماعی در عرصه ی مطبوعات پرداخته و به همین دلیل و یا به علت غنای مادی، حق خود را آگاهانه، آزادانه و دلبخواهی وا می نهد. البته شایان یادآوری است که نگارنده به تئوری تقابل ذاتی مادیت و معنویت باور نداشته و مبارزه و تلاش برای تحقق عدالت اقتصادی و دریافت حقوق عادلانه ی مالی و رسیدن به رفاه و برخورداری مادی را از مصادیق سترگ معنویت می داند. بنابراین، ارتزاق از طریق تولیدات فرهنگی برای زیستی انسانی، هیچ مغایرتی با انجام رسالت های انسانی و شریف آدمیان ندارد. نکته ی واپسین اینکه کارفرمایان مطبوعات و از جمله کارفرمایان مطبوعات محلی ما نیک می دانند که تولد و استمرار انتشار نشریات به عنوان یک بنگاه فرهنگی و اقتصادی، در گرو همکاری روزنامه نگاران و نویسندگان می باشد. این موضوع در باره ی نشریات فاخر، جدی و صاحب اندیشه، تجلی فزونتری خواهد داشت. بنابراین باید در قلمرو توانایی-های خود حق مادی و معنوی آنان را پاس داشت.