پاسداشت محیط زیست و توسعه پایدار در شاهنامه
منیژه ملکی ریزی
گاتها،هات ۳۰، بند ۹: بشود از کسانی باشیم که جهان را تازه و آبادان میکنند . (۱)
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نماینده ی نوبه نو
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیز گرد
که درمان از ویست و ، زویست درد
ما ایرانیان به راحتی و طبیعی بودن کنش( عمل) دم زدن یا نفس کشیدن ، می توانیم به جهانی از درس ها، پند ها ،حکمت ها و مهارت های زندگیِ بر جای مانده از نیاکانمان دسترسی پیدا کنیم.
آیا نیوشنده هستیم؟!
آیا خواندهایم که،
چنین گفت رستم به اسفندیار :
که کردار مانَد زما یادگار
فردوسی بزرگ ،یکی از آن نیاکان فرزانه و خردمندی است که ما در همه زمینه ها وامدار اوییم.
او ، تهمتن ِسخنوری ، رستمِ داستانسرایی و حکیم ِگستراننده ی دانش ، خردو حکمت ، و پرچمدارِ پاسداشت محیط زیست است.
به نزد مِهان و به نزد کهان
به آزار موری نیرزد جهان
خامیم اگر سخن او را نیوشا نباشیم و به آموزه هایش نزییم.
در اینجا پیش از پرداختن به نوشتار “محیط زیست و توسعه ی پایدار در شاهنامه” ، روشنگری پیرامون دو واژه ی کلیدی محیط زیست و توسعه ی پایدار بایسته مینماید .
“محیط زیست ، به همه محیط هایی گفته می شود که زندگی در آن جریان دارد .
مجموعهای از عوامل فیزیکیِ خارجی و موجودات زندهای که با هم در کنش هستند و بر رشد و نمو و رفتار موجودات تاثیر میگذارند.
پاسداشت(حفاظت) محیط زیست در قرن ۲۱ به عنوان یکی از هدفهای توسعه ی هزاره و یکی از پایههای توسعه ی پایدار شناخته میشود .
برپایه گزارش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه در سال ۲۰۰۱ تقریبا همه ی عوامل تشکیل دهنده ی محیط زیست زیر تاثیر فعالیت های انسان قرار گرفته اند .” ( ۲)
مهمترین آثار این فعالیت ها، از راه آلودن چهار آخشیج است:
– آخشیج خاک :مسمومیت و فرسایش خاک و…
-آخشیج آب: مصرف بیش از اندازه این انرژی و از بین بردن منابع آب و آلودگی آبهای سطحی و زیرزمینی
-آخشیج هوا یا باد : آلودن هوا از راه وارد کردن مستقیم و غیرمستقیم هر عنصر آلاینده ای به هوا ، یا عوامل طبیعی مانند آتش سوزی جنگل ها و…
-آخشیج اتش : گرمایش زمین ،که خود در از بین بردن منابع آب نقش پایه ای ( اساسی) دارد. مانند آتش سوزیهای گسترده در جنگلها و…
بر پایه سخن نووال نوح هراری ، نویسنده ی کتابهای انسان خردمند و انسان خداگونه ، در سده ۲۱ ما آدمیان با سه مسئله روبرو هستیم که متفاوت از مسائل سدهای پیشین تاریخی است:
۱) گمانِ بهره گیری بد از هوش مصنوعی
۲) آلودگی محیط زیست
۳)گمانِ بهره گیری نادرست از غول تکنولوژی
“توسعه ی پایدار مفهومی است که به واسطه ی پیامدهای منفیِ محیط زیستی و اجتماعیِ ناشی از رویکردهای یک جانبه ی اقتصادی، پس از انقلاب صنعتی و تغییر نگرش بشر به مفهوم رشد و پیشرفت، پدید آمد و از دهه ۱۹۹۰ بر آن تاکید شده است.
این مفهوم تلاش دارد که با نگاهی نو به توسعه، اشتباه های گذشته بشر را تکرار نکند و توسعه ی همه جانبه ، متوازن و هنجارمند را رقم بزند.” (۳)
توسعه ی پایدار رکن پایه ایِ آرمانشهر است .
در یک شهرارمانی،
آسایش و رفاه زندگی و بهرهگیری از منابع و برآورده ساختن نیازهای شهروندان ، بدون آسیب رساندن به یکپارچگی و زیبایی و ثبات زندگی فراهم و انجام میشود .
باری! ” توسعه ی پایدار به پنج نیاز پاسخ می گوید:
– تلفیق حفاظت و توسعه
-تامین نیازهای نخستین و زیربناییِ زیستی -دستیابی به دادگری (عدالت) اجتماعی
– خودمختاری و تنوع فرهنگی
– پایش ، پاسبانی( حفاظت )از یکپارچگی و یگانگیِ زیستی یا اکولوژیکی.” (۴)
از این رو توسعه ی پایدار ، بسیار گستردهتر از محیط زیست است و نشانگر یک جامعه ی توانمند ، سالم و دادگرانه می باشد.
پاسداشت محیط زیست در ایران کهن و باستان (آبشخورهای شاهنامه ):
نیاکان آریایی ما در فلات نجد ،جلوه های طبیعت را ستایش می کرده اند .
این پرستندگانِ نیروهای طبیعت، به دو دسته خدا باور داشته اند : خدایان خوب مانند خدای خورشید و …
و خدایان بد مانند خدای توفان و …
آنان بر این باور بودند که هرچه خوبی است، کار خدایان خوب و هر چه بدی است ، کار خدایان بد است.
پس بهترین داشته های خود را برای این خدایان فدیه میدادند و قربانی میکردند.
“نیاکان ما با سرودن یشت ها، بسیار شاعرانه و با استعاره های بسیار لطیف و نمادین ، طبیعت را ستوده اند و همواره پرستار طبیعت بوده اند.”(۵)
مهر یشت اوستا ، کهن ترین یشت ، و در پیوند با روزگار پیش از اشو زرتشت، سروده ی نیاکان مهری یا میتراییِ ماست . این یشت ،
به یکی از خدایان آریایی به نام مهر یا میترا ویژگی دارد .
” مهر ، ناظر بر عهد و پیمان میان اهریمن و هرمزد ، و کارگزار آفرینش است.
پس او را با پاژ نام (لقب )میانجیMesites خوانده اند. بنابراین، عمل قربانی گاو به دست او می تواندبیان رمزی نقش میانجی گری و نجات بخشی او در جهان آفرینش باشد .
او ، طبیعت را می زایاند و در نظام طبیعت مداخله میکند با این هدف که، خیر و نیکختی برای موجودات نیک فراهم کند.”(۶)
رفته رفته این کیشِ دوستدارِ محیط زیست، از سوی پیشوایان کیشی به سراب پندار پرستی و دکانداری کیشی دچار شد و کاهنان و پیشوایان با نوشیدن شیره ی گیاه هوم با فریادهای بد مستانه، گاو را قربانی میکردند.
برگزاری این آیین خونین ، رنگین ، پیچیده و پرهزینه سبب فقیرتر شدن مردم و نابسامانی روز افزون جامعه گردید .
این دکانداران مذهبی برای نادان کردن مردم ، آنان را از خدایا نِ ترس آفریده می ترساندند.
در چنین روزگاری اشوزرتشت سپیتما ن ، باورهای خرافی رایج در جامعه اش را به چالش کشید .
او که پسری پُر پرسش بود و روحی جست وجوگر داشت، با پاسخهای پیشوایان کیشی، مردم ،پدر و مادر، و استاد کورس برزین ، خرسند (قانع )نشد پس خودش استاد خودش شد و در پرتو درون اندیشی و درون بینشی حقایق را کشف و برای جهانیان اعلام نمود و به
مثابه ی یک اصلاحگر (مصلح) اجتماعی:
– برخی از آیین های کیش پیشین را که سازگار با خرد بودند، نگه داشت . مانند احترام به طبیعت و پاسداشت جلوه های آن و…
– برخی از آیین های خرافی پیشین را زدود. برای نمونه :مردم را از قربانی کردن جانوران سودمند
پرهیز داد(چون نسل جانوران سودمند در پی قربانی های گاو و گوسفند و حتی ماکیان رو به نابودی و انقراض بود ) و …
– برخی از آیین های پیشین را هم پالود .
مانند کاهش درجه خدایگانی میترا به درجه ی ایزدی یا ستودنی و…
که پیامد آن برای جامعه ی ایران در آن روزگار ، پرستش و باورمندی به یکتایی اهورامزدا ” خداوند جان و خرد” و ستودن و نیایش و پرستاری از طبیعت و جلوه های آن بود به مثابه ی عکس رخ یار.
چون در همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم گر به روم خانه به خانه
“امروزه دانشمندان ، از دین زرتشت به عنوان نخستین دینی که به محیط زیست بسیار توجه نموده است ، یاد می کنند .”(۷)
که از راه آموزه ی شش امشاسپندان ( بی مرگان جاوید)
که فروزه ها و پرتوهای اهورامزدا هستند، با انجام خویشکاری در پاسداشت جلوه های خداوندیِ طبیعت ، انسان ها را به پاسداشت طبیعت و محیط زیست فرا میخواند.
باری! اوستا به ما می آموزدکه ،کسی که گندم می کارد ، راستی می افشاند .
“هرودوت و گزنفون، دو تاریخنگار یونانی آوردهاند که ، ایرانیان هیچچیز آلودهای در آب نمی اندازند و برای نگاه داشتن خاک و زمین پرستاری( مراقبت) می کنند.”(۸)
“محیط زیست و توسعه پایدار در شاهنامه
(۹)
در شاهنامه که، از آبشخور اوستا سیراب میشود، به بنیان های اندیشه ی فردوسی بزرگ در زمینه پاسداشت سپهر جاندار و بی جان پی می بریم .
?کیومرس
که بهترین انسان در میان گروه خویش است ، به عنوان نخستین پادشاه پیشدادی از سوی گروهش برگزیده میشود و به خاطر مردمی بودن وپاسداشت جانوران، فر شاهنشاهی از او تابیدن می آغازد به گونهای که:
همی تافت زو فر شاهنشهی
چو ماه دو هفته زسرو سهی
دد و و دام و هر جانور کش بدید
زگیتی به نزدیک او آرمید
دوتا میشدندی بَرِ تخت او
از آن بر شده فره و بخت او
به رسم نماز آمدندیش پیش
و زو بر گرفتند آیین و کیش
? تهمورس دیوبند
این پیشدادی نیز مردم را به مهر ورزی و رفتار درست با جانوران سفارش میکند:
چو این کرده شد ماکیان و خروس
کجا بر خروشد گه زخم کو س
بیاورد یک سر به مردم کشید
نهفته همه سودمندش گزید
بفرمود شان تا نوازنده گرم
نخوانندشان جزبه آوای نرم
چنین گفت : کاین را ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید
که او دادمان بر ددان دستگاه
ستایش مر او را که بنمود راه
?نبرد رستم و اشکبوس
فردوسی بزرگ رستم را با جانداران تنومندو نیرومندی مانند شیر و نهنگ و پلنگ میسنجد:
به شهر تو شیر و نهنگ و پلنگ
پیاده بیایند هنگام جنگ
?شاید یکی از نامورترین سرودهای شاهنامه، پرهیز دادن ما آدمیان از آزردن مورچگان باشد:
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری بود تنگدل
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
بر پایه ی همین دو بیت اخیر شاهنامه، آیا ما می توانیم خود را فرزندان نیاکان با فرهنگمان بدانیم؟!
آیا بر آیینِ آنان می رویم و دغدغه ی پاسداشت محیط زیست را داریم ؟!
با شکارهای بی رویه و شکستن حریم زندگی آبزیان و غیر آبزیان به زیستگاه های آنان تجاوز میکنیم. آنچه برسر گوزن زرد ایرانی آوردهایم یا آتش زدن تالاب پریشان که سبب از بین رفتن گونههای فراوان جانداران بومی و کوچنده شد یا آتش سوزی های گسترده ی جنگل های بلوط زاگرس و …
این ها همه و همه ، گوا ه ستم ها و بی مهری هایی است که از سوی ما انسان های نادان و گاه دانا اما سودجو به محیط زیست روا می داریم
نه گو یا زبان و ، نه جویا خرد
ز خار و ز خاشاک تن پرورد
چوجایی بپوشد زمین از ملخ
بَرَد سبزی ِکشتمندان به شخ
تو را گنج، تاوانِ او بازده
به کشور ز فرموده آغاز ده
بر پایه ی شاهنامه در روزگاران کهن
پاسداشت هوای پاک ، گیاهان و جانوران
ارزش به شمار می رفته است و دغدغه ی مردم بوده است
که مازندران ، شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه ا ندرش را لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه سرد و نه گرم و، همیشه بهار
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو، به زاغ اندرون
یکی از شوندهای پایه ایِ حمله ی شاپور به روم ، بریدن درختان و خراب کردن حصار و دیوار باغ و پالیز ها به دستور قیصر روم بود وچون ایرانیان نخستین مردمانی بودند که در پاسداشت زیستبوم پیشگام بودند، این ویرانکاری برایشان گران اوفتاد و روم را ادب کردند:
دگر هرچه ز ایران بریدی درخت
نبًرد درخت کسان، نیکبخت
و شرط صلح ( آشتی )را این گونه بیان می کندکه:
بکاری و دیوارها برکنی
ز دلها مگر خشم بیرون کنی
در اندرزنامه، بهرام بازماندگان خود را هشدار میدهد که از کشتن گاو نر ورزای خیش ، حتا در زمانی که به شوندِ پیری قادر به کار نیست، بپرهیزید:
مریزید هم خونِ گاوانِ ورز
که تنگ است از گاوه کشتن به مرز
زپیری مگر گاو بیکار گشت
به چشم خداوند خود خوار گشت
نباید زبن کُشت گاو رهی
که از مرز ایران رود فرهی
سخن پایانی
در تاریخ ، اساطیر و حماسه های ایران ، انسان ایرانی بخشی جدا نشدنی از طبیعت و محیط زیست به شمار می رفته است و می بایست طبیعت را به خاطر نفس ارزشمندی آن پاس دارد و به جای مداخله کردن نادرست در طبیعت، با پاسداشت آن ، با خداوند همکاری نماید و بداند که،
– طبیعت سرمایه ی لایزال نیست که تنها بشود از آن برداشت و ستاند بلکه باید به طبیعت باز پس هم دهد
و با آن همزیستی ، هما زوری و همکاری کرد .
در گاتها ، اشوزرتشت صدای گئوش اوروان یا روان آفرینش میشود و از سوی او به نمایندگی از مردم به درگاه اهورامزدا گله می کند که :
هات ۲۹ ، بند ۱ :
پروردگارا ! چه کسی مرا بیافرید ؟چه کسی به من کالبد هستی بخشید ؟خشم ، ستیز ، غارت گستاخی و تجاوز همه جا را فرا گرفته است. کسی جز تو پشت و پناه من نیست. نجات بخشی که مرا از این تنگنا برهاند به من نشان ده.
“گئوش اوروان ، ایزدموکل بر چهارپایان نیز هست که خویشکاریش مراقبت از آنهاست.”(۱۰)
شاهنامه هم با سیراب شدن از همین آبشخور به ما میآموزد که،
– آسیب رساندن به محیط زیست و مداخله ی غیر علمی در آن به راستی بر سر شاخه بُن خویش را بریدن است چون نظام طبیعت چه ما بخواهیم وچه نخواهیم به خودیِ خود استوار است.
نه گشت زمانه بفرسایش
نه رنج و نه تیمار بگزایدش
– پاسداشت محیط زیست، ، هماهنگ و همسو با قانون اشا زیستن است و نظم ، تعادل، سامان و هنجاررا در پی دارد و محیط زیست و سلامت از هم جدا شدنی نیستند.
-اگر به طبیعت تقدس نمی بخشیم دست کم به آن احترام بگذاریم.
– پدر و مادر و آموزگاری هوشیار باشیم و شاهنامه را به فرزندانمان بیاموزیم تا تاریخ و فرهنگ این سرزمین اهورایی را از ویر و ضمیر و جان نبرند
و دَر و دشت و کوه و باشندگانش را پاس بدارند.
شادبَوِت=شاد باشید
یاری نامه ها
۱) موبدفیروز آذرگشسب، برگردان ها گاتها .
fa.m.wikipedia.org (۴،۳،۲
۵) اردشیر خورشیدیان ،جهان بینی اشوزرتشت، انتشارات فروهر، ۱۳۸۷ .
۶ )مهری باقری ، دین های ایران باستان ، نشر قطره ، ۱۳۸۵.
۷) فرهنگ مهر ، دیدی نو از دینی کهن، انتشارات جام ۱۳۷۴.
۸) اردشیر خورشیدیان،لرک مینوی و دهش فرهنگی، انتشارات فروهر، ۱۳۹۳ .
۹)شاهنامه فردوسی ، چاپ مسکو .
۱۰) بخارا ،شماره ۱۴۲ .
۱۰) مهارتهای زندگی درگاتها ، منیژه ملکی ریزی ، انتشارات هیرمبا و برسم، ۱۳۹۷.