- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

باغ و باغداری در شاهنامه فردوسی؛ مقاله ای از منیژه ملکی ریزی

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر امدیشه بر نگذرد

باغ و باغداری در شاهنامه فردوسی
منیژه ملکی ریزی

 

 

که ایران چو باغی است خرم بهار

شکفته همیشه گل کامکار

اگر بفگنی خیره دیواره باغ 

چه باغ و چه دشت و چه دریا

چه راغ نگر تا که دیواراو نفگنی 

دل و پشت ایرانیان نشکنی

از آن پس بود غارت و تاختن 

خروش سواران و کین آختن

زن و کودک و بوم ایرانیان 

به اندیشه ی بد منه در میان

هوا خوشگوار و زمین پرنگار 

تو گفتی به تیر اندر آمد ، بهار

همه سر به سر دست نیکی برید 

جهان جهان را به بد نسپرید

نخوانند برما کسی آفرین 

چو ویران بود بوم ایران زمین

دریغ است ایران که ویران شود 

کنام پلنگان و شیران ، شود

 

شهنامه فردوسی بزرگ به سبب اینکه گنجینه‌ای است معتبر از اساطیر و تاریخ باستان ایران، هم یک اثر ادبی منظوم ِ با ارزش است و هم یک اثر ملی مستند و قابل اعتماد. از نظر تصویرهای شعری، فردوسی مخاطب را چنان به قلب داستان می‌کشاند که گویی شخص در داخل صحنه یا داستان حضور دارد. تصویر را ابزاری برای القای حالت ها و نمایش لحظه ها و جوانب گوناگون طبیعت و زندگی قرار می دهد. عناصر تصویری شاهنامه از طبیعت گرفته شده اند. فردوسی کوه، دشت، آسمان ،شب، باغ، صحنه‌های رزم و بزم و….را روشن، بدون هیچ‌گونه پیچیدگی و ابهام همچون صحنه‌ نمایش، با چیره دستی پیش چشم مخاطبانش می آورد.


سرو تن بشستی نهفته به باغ
پرستنده با اون نبودی چراغ
سوی میوه و با غ بو دیش روی
بدان تا بیاید ز هر میوه بوی

پیش از پرداختن به جایگاه باغ و باغداری در شاهنامه، شناسایی این واژگان بایسته می‌نماید. “واژه باغ ” بی درنگ معنایی خیال انگیز و روح افزا از انبوه درختان و گیاهان سرسبز و گلهای رنگارنگ را در ذهنمان مجسم می کند. فضایی که ما به چشم دیده ایم یا تعاریفی که از آن شنیده ایم. این خیال مارا به جهانی بهشت گونه پرواز می دهد. مکانی فرازمینی که هزاران سال خیال و آرزویش با انسان زندگی کرده است. بهشت نماد یگانگی، یکپارچگی، هماهنگی، همسوئی و پیوستگی میان انسان و خداوند، به عنوان عاشق و معشوق، دلبر و دلداده و جایگاه امرتات یا بی مرگی و جاودانگی است. جایی که زمان می ایستد. حالتی است که آسمان و زمین چنان به هم نزدیک می شوند که آدمی به وسیله بالا رفتن از کوه یا درخت می تواند به آنجا برسد و حالتی است که آدمی با خلوت گزینی در طبیعت و آرام و ژرف کردن اندیشه، جانَش با او یکی می شود و به او می پیوندند.

بر پایه فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، ۱۳۷۸ و رویه ۴۶۱: باغ، محوطه ای است معمولاً محصور که در آن گونه های درختان و گل ها کاشته باشند نیز چهره، محبوب، روزگار، گیتی جهان و بهشت.

باغبانی و باغداری به عمل، شغل، حفاظت و نگهبانی از باغ گفته می شود و باغچه، باغی کوچک، بخشی از باغ بزرگ یا قطعه ای کوچک از زمینی که در آن گلکاری کنند، کرته، کاله. به نگاهبان باغچه، باغجه بان و به نگاهبان باغ، باغبان گفته می  شود. در عربی به باغ “حدیق” گویند. در اوستا واژه “پئیری دَ اِ ز ” یا پارادایس، به چم یا معنای باغ و بوستان است. پالیز و جالیز فارسی و فردوسِ تازی از همین ریشه است و باغی است که در آن درخت ها، گلهای رنگارنگ، استخرها و برکه ها جلوه می کنند. همچنان که در روزگار هخامنشی نظیر این باغها وجود داشت . کورش بزرگ؛ سر سلسله هخامنشیان، خود یکی از دوستداران، پشتیبانان و بانیان باغ ایرانی و هنر باغ آرایی بود. چراکه گزنفون می نویسد: کوروش لیزاندر را به تماشای باغ خود در سارد برد و هنگامی که شاهدخت زیر تاثیر زیبایی و نظم و دقت با غ قرار می‌گیرد، کوروش با نهایت نازش، افتخار و غرور، خود را طراح اصلی با غ معرفی می‌کند و اقرار می‌کند که حتی برخی از درختان این باغ را با دستان خود کاشته است. گزنفون، شکوه و عظمت باغ های ایرانی را از کتاب کوروش نامه” سیروپدی و کورو پدی” این گونه وصف می‌کند: درختان انبو ه داشتند ، آب در میان آنها روان بود ، چهارپایان بسیار برای شکار در آنها پرورش می یافتند.
شاهنشاهان هخامنشی، خشترپاون ها یا شهربان ها یا شهر دار های خود را به ایجاد این گونه باغ ها در قلمرو حکومت خود تشویق می‌کردند . مهمترین عناصر تشکیل دهنده باغ های ساسانی، گونه های درختان سرو، چنار، درختان میوه و درختچه های دیگر را می توان نام برد.

واژه باغداری و باغبانی :
باغداری، یک شاخه از کشاورزی و پرورش گونه های درختان میوه و نگهداریِ آنها ست و مانند کشاورزی تابع قوانین طبیعی گوناگونی است مانند قانون جبران یا دادن ستاندن، قانون مزرعه یا کاشت- داشت- برداشت، قانون خلائ یا آیش و…

 

باغ و باغداری و پرورش گل و گیاه در شاهنامه

بر پایه داستان های شاهنامه، پیشکش هایی که میان سران سرزمین ها رد و بدل می‌شد گواه بر این است که، باغداری و تلاش در پرورش گل و گیاه و نگهداری درختان به عنوان کاری زیربنایی در زمینه اقتصاد مهم بوده و درختان از چنان جایگاه و ارزش والایی برخوردار بوده که در زمره پیشکش های شاهی بوده است .

– سام پس از شنیدن سخنان سیندخت ، مادر رودابه به نشان ارجگزاری و پذیرش پیشکش های فراوان از جمله باغ و زمین های کشاورزی به او پیشکش می کند و پیوند زال و رودابه را می پذیرد.

به کابل دگر سام را هرچه بود
ز کاخ و ز باغ و ز کشت و درود
به سیندخت بخشید و دستش به دست
گرفت و،‌یکی نیز پیمان ببست

– در داستان بیژن و منیژه ، کیخسرو نگران کشاورزان و باغبانانی است که،  از آسیب گرازان به مزرعه‌ها و باغهایشان، چاره جویانه به نزد اوآمده‌اند. پس بیژن را برای رسیدگی به این مسئله را هی می‌کند .

– در داستان بهرام پنجم یا بهرام گور ، پادشاه ساسانی هنگامی که بهرام برای شکار به باغ های بیرون شهر رفته است، یکی از باغبانان به نام کبروی برای او از میوه های باغش پیشکش می آورد:
بیامد هم آنکه یکی مرد مِه
وّرا میوه آورد چندی ز دِه
شتر بارها نار و سیب و بهی
ز گل دسته‌ها کرده شاهنشهی
جهاندار چون دید بنواختش
میان یلان پایگه ساختش
همین مِه که با میوه و بوی بود
وُرا پهلوی، نام کبروی بو


– میوه هایی که در روزگار بهرام چوبین، سردار ساسانی به بار می آمد نشانه‌ توسعه کشاورزی و باغداری در روزگار ساسانی است .

– همچنین می‌توان به باغهای زیتون، گردو ، نخلستانها و تاکستانها اشاره کرد که به خاطر اقلیم و آب و هوای مناسب ایران، بهره برداری می شده اند.

توجه شاهنامه به باغهای سرسبزتا به آنجاست که هریک از بزرگان می‌کوشند، باغی ویژه بر پادارند و اوقات فراغت خود را در آنجا سپری کنند .

یکی از این باغ های بهشتی و زیبا گون، گنگ دژ است ءساخته سیاوش، در خاک توران است.

-خسرو پرویز هم هر بهار در باغ ویژه اش ، جشن نوروز را برپا برگزار می‌کرد و برای نگهداریِ باغش، باغبان به خدمت می گرفت.
چامه های زیر نشانگر اهمیت دادن فراوان مردمِ روزگار باستان به داشتن هوای پاک، گیاهان و جانوران است :

که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون، لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه سرد ونه گرم وهمیشه بهار
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون

خسرو اول، انوشیروان دادگر ساسانی ، به کارگزارانش چنین می‌گوید که :
نه گویا زبان و نه جویا خرد
زخار و خاشاک تن پرورد
چوجایی بپوشد زمین را ملخ
برد سبزی کشتمندان به شخ
تو از گنج ، ‌تاوان او باز ده
به کشور به فرموده آوازده

آرزوی آبادانی همیشگی سرزمین ایران آرزویی است که همه ایرانیان پاک سرشت امروز در سر می پرورانند و دوستدار هوای پاک و زنده، زمینی سبز و ، دریای زلال هستند.

– گفتار اندر آفرینش جهان :

چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه ، آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه

ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون، روشنایی فزود

شاه بیت های شاهنامه در پاسداری از طبیعت که پس از بیان آن و چگونگی آفرینش جهان ، می‌فرماید:

پدید آمدآن گنبد تیزرو
شگفتی نماینده ی نو به نو
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیز گرد
که درمان از ویست و ، ز ویست ، درد

در شاهنامه، کارهایی مانند باغداری، کشاورزی ، دامپروری، بازرگانی و …را می توان در زمره ی پیشه های غیر دولتی یا خصوصی دانست. به جز مشاغلی که مستقیماً با دربار در ارتباطند مانند وزارت ، آموزگاری، دیوانی، نظامی و غیره و مشاغل دولتی نامیده می‌شوند سایر پیشه ها خصوصی یا غیر دولتی اند که زیر نظارت دولت انجام و گسترش و حمایت می شوند . باری ! فردوسی بزرگ در چامه هایش به معنا و جنبه های مادی و معنوی باغ اشاره می‌کند و نامهای گوناگون باغ را می‌آورد و هم زیبایی‌ها و ویژگی‌های یک باغ ایرانی را به ما می‌نمایاند .

بخفتند در دشت خُرد و بزرگ
به آبشخور آمد همی میش و گرگ
جهان شد به کردار خرم بهشت
همی ابر در بوستان لاله کشت
در و دشت و پالیز شد چون چراغ

چو خورشید شد باغ و چون باغ، راغ

سخن پایانی :
باغ ایرانی؛ جایی زمینی و آسمانی، این جهانی و آن جهانی  و گیتوی و مینوی ست و جوهر ناب و اصلی آن معنویت است. جایی است برای آرامش و آسایش تن و روان . باغ ایرانی بهشت است و بر پایه ی گاتها بهشت ، سرای آرام و قرار است. چون زمان در باغ دو گونه است :


۱)زمان خطی ، کرانمند یا اکرنه که مربوط است به فصل ها و رویش- آیش – ریزش گیاهان .

۲)زمان بی کرانه ، بیکران، بی زمان زروان. فردوسی بزرگ ، حاصل زندگی و کار و کوشش خود را برای سرایش شاهنامه ، به کار میوه داری و باغداری مانند کرده است. میوه ی دار او (درخت شاهنامه )بر باغ زندگی انسان ها فرو می ریزد .چون تنها سخن و کلام است که ما انسان ها را از خاک بر می دارد و از ما موجودی فرازین می‌سازند . فردوسی خویشکاری خود را بارآوری و باردهی و پیشکش آن به فرزندانی هرچه کاملتر به آفرینش می‌شناساند .

بر روان‌پاک آن حکیم ، یزشن و درود آفرین و ستایش باد

 

 ّیاری نامه ها :
۱)آذر باقری ، بررسی باغ در شعر کلاسبک فارسی و…، تهران ، طهوری، ۱۳۹۰.

۲) دکتر محمد معین ، فرهنگ فارسی َمعین،: تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۸ .
۳)شاهنامه فردوسی ، چاپ مسکو

۴)میرجلال الدین کزازی ، دفتر دانایی و داد : تهران معین ۱۳۹۱ .
۵)قدمعلی سرامی ، از رنگ گل تا رنج خار :تهران، شرکت انتشارات علمی ، ۱۳۸۳ .
۶)http;//tabiat-persian,ir
۷http://greenblog.ir