- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

الگوی توسعه‌ پایدار با زیست بهینه از رهگذر اخلاق؛ یادداشتی از سحر پولادی

الگوی توسعه‌ی پایدار با زیست بهینه از رهگذر اخلاق

سحر پولادی

 

انقلاب صنعتی و تبعات و رخدادهای پس از آن موجب گردید تا مسئله‌ی دیگری فرا از موارد پیشین، ذهن بشر را درگیر کند.

از دیرباز مفهوم و کیفیات زیستن و محیط مناسب برای آن از دغدغه‌های بنیادین انسان بوده است و چون او معتقد می‌باشد که همه چیز جهت رفاه و آسایشش خلق شده، بنابراین دو نتیجه باید استخراج گردد:

الف) به این‌دلیل او باید اضطراب زیستِ گونه‌های مختلف و متنوع گیاهی و جانوری را داشته باشد.

ب) به این سبب او حرصِ انتفاع کامل از حقوق مالکانه‌ی متصوره بدون پرداختن به جبران آن دارد.

دیدگاه نخست، نشات گرفته از تفکرِ عقل سلیم است. بنابراین دغدغه‌ی جبران‌پذیری برای مالک منافع، منطقی و معقول می‌باشد.

لذا دیدگاه دوم خودمحور و خودخواهانه است. شایان ذکر است که این نگاه به سرمایه‌های بشری با منافع و مسئولیت مالکانه‌ی بشر تناقض و تعارض دارد.

این دیدگاهِ بشر او را در راهی کشانده که منجر به اتلافِ امکاناتِ طبیعی زیستش شده است.

نگاه مالکانه‌ی انسان در ادوار گوناگون سبب غفلت او از جریان و حیات مستمر محیط زیست شده است؛ اوقاتی را می‌توان به یاد آورد یا دید که نشات گرفته از این مدل فکری می‌باشد.

از این‌روست که پرداختن به مسئله‌ی ارائه‌ی الگوی توسعه‌ی پایدار با زیست بهینه از رهگذر اخلاق و اهمیت آن بارز می‌شود.

توسعه‌ی پایدار مفهومی کاملا نزدیک به ذهن است.

همان‌گونه که از عبارت برمی‌آید سه قید “همه‌جانبه”، “متوازن” و “مستمر” حیات و هویت آن‌را تامین می‌کنند. در واقع اساسِ این ترکیب (توسعه‌ی پایدار) بر سه پایه‌ی «همه‌جانبه، متوازن و مستمر» برقرار است.

در پی ارائه‌ی مدلی برای پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه می‌توان توسعه‌ی پایدار را به صورت همه‌جانبه، متوازن و مستمر داشت؟ (با لحاظ این‌که منابع و محیط‌زیستِ بشر پایدار بماند.)

پاسخ به این‌پرسش در حوزه‌ی علوم انسانی و با هدفِ منابع انسانی از طریق ارائه‌ی الگویی است که خواص بالا را منتقل نماید.

بشر مقوله‌ی “اخلاق” را همیشه محترم شمرده است. «اخلاق» در لغت جمع خلق‌ و خوی می‌باشد. به اعتباری اخلاق جمع واژه‌ی خُلق به معنای ملکه‌ی حاکم بر صورت درونی انسان است که در مقابل آن خَلق به معنای شکل بیرونی می‌باشد.

این‌که گاهی در یک جامعه با فرهنگ و آموخته‌های یکسان، دوراهی اخلاق و معمول انسان ایجاد می‌شود، به دلیل واحد سنجشگری است که بشر دارد؛ در پرده‌ی اغماض نماند که خانواده، عادات، رسوم، دانش، تاثیرات محیطی و محیط اجتماعی بنیان این واحد را شکل می‌دهند.

از منظر فردی نیز بشر رفتار‌های متفاوتی دارد، زیرا آموخته‌های واحد سنجشگر آنان یکسان نیست؛ ضمن این‌که غالبا اخلاق یک جامعه همسان و برابر و دارای روحِ مشترکی است.

مثل این‌که شخصی رفتاری از جنس عمل از نوع سرقت مرتکب می‌شود، این در اخلاقِ جوامع و هم‌چنین جامعه‌ی ما پسندیده نیست و به عبارتی یک گزاره‌ی ارزشی را در بر ندارد. این دیدگاه برای شخص مرتکب نیز وجود دارد اما به صورت مقطعی واحد سنجشگر او این‌گونه ارزیابی کرده است.

برای مثال با این‌که روح جامعه‌ی ما سرقت را یک عمل ناپسند می‌داند اما در قانون مجازات اسلامی ایران پدیده‌ی سرقت با انگیزه‌ی شرافتمندانه (سرقت با انگیزه‌ی کمک به یک نیازمند یا یک بیمار) موجود است.

موارد زیربنایی واحد سنجشگر نباید فراموش گردد؛ آموزش، اندوخته، باور، اقلیت، اجتماع، ارزش‌های فرد، هنجارها (بایسته‌ها) و … همه از عواملی هستند که بر این واحد تاثیر می‌گذارند.

زیستِ بهینه به معنای یافتن شیوه‌ای از زیستن است که مطلوب‌ترین نقطه از میان همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌ها، ممکن‌ها و غیرممکن‌ها، مطلوبات و غیرمطلوبات، خواسته‌ها و ناخواسته‌ها، بایدها و نبایدها و از این‌دست در نظر گرفته می‌شود؛ به این وضعیت “بهینه” می‌گویند.

مفهومِ مدلِ رشد و گسترش همه‌جانبه، متوازن و مستمرِ با شیوه‌ی مطلوب زیستن در راستای برآوردن اهداف، نیازها و آمال با حفظ حیات و هویت محیط، منابع و امکانات زیست محیطی از طریقِ ادراک و قوای ارزیابی انسانی منطبق برفطرت و برخاسته از مطلوبات پذیرفته شده‌ی بشری در عنوانِ الگوی توسعه‌ی پایدار با زیست بهینه از رهگذر اخلاق نهادینه شده است.

بنابراین انسان‌ها از فطرت و ذات خود هیچ‌گاه به طور کامل دور نمی‌گردند؛ هم‌چنین نفس آدمی قابلیت یادگیری و تربیت دارد و از این طریق با آموزش و پرورش بسیاری از مطلوبات نهفته در ذات بشر قابلیت اجرا و مورد عمل واقع شدن از جانب او می‌یابند.

کفایت می‌کند که آموزش و پرورش انسان در راستای حفظ و پاسداری از محیط، منابع و امکانات زیستی با منش او منطبق باشد، آن‌گاه انسان پرورش یافته منطبق با طبیعتِ ذاتی و پیرامونی خود است.

در جهت تکمیل تمثیل بالا، آدمی به فطرت از تخریب و برهم‌زدن نظم بیزار است و این را همه در درون خود یافته‌ایم اما گاهی افرادی را می‌بینیم یا حتی رفتاری را از خویش می‌بینیم که با آن‌چه در ذات خویش یافته‌ایم متفاوت است که دلیل آن می‌تواند بنیان‌هایی باشد که در فوق به آن اشاره گردید.

لذا بدیهی است که این بنیان‌ها را پیش از شکل‌گیری با تغییر لاک‌پشتی الگوهای اجرا شده در سطح جامعه با نفوذ در بُعدِ فردی تغییر داد تا جامعه‌ی سیال به سوی مطلوب نیل نماید.