- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آشویتس خصوصی اکبر و ایران (شعر با صدای شاعر؛ مجید اجرایی)

آشویتس خصوصی اکبر و ایران

مجید اجرایی

 

این شعر نیست
تاریخ تکه تکه بر تن ساطور است
تاریخ مجمل انسان
تاریخ مجمل ایران
تاریخ جنایات زیبا،زیبا
با فیلم نامه ای بی نظیر
لوکیشن هایی عالی
میزانسن هایی دقیق
همه چیز ردیف
خونسردتر از بازیگران هیچکاک؛
زیبایی استعداد تو را دیر شناختم پدر!
تو:
سرهنگ پیاده ی ستاد!
بازمانده ی هفده سال دور از خانه!
راننده ی شبانه ی اکباتان به آریاشهر!
دایی جان ناپلیون تهران مخوف!
کلکسیونر کبریت های بی زبان!
خلیفه ی جنگ های بزرگ؛اکبر!
من:
گوشه گیر دانشکده ی هنرهای زیبا
دانشجوی دلتنگ مامان،بابا بر ساحل رود تایمز
عاصی معصیتکار فاز اول اکباتان
*
هفت ساعت تمام
در هشت کیسه ی زباله
در سه چمدان
در سه نقطه ی شهر
در سطل های زباله ی سرگردان
آمارهای آشویتس خصوصی تو را روزنامه ها زده اند
فرانکشتاین معصوم من!
معتصمی در چشم هات
هیز می خندد
تو خدای را شاکری
که قیام خونخواهی مسلم را سرکوب کرده ای!!
با جنازه ای مثله در حمام
معتصمی در چشم هات
حیرت می کند ومی گوید:
تاریخ را تو ساخته ای اکبر!
فرانکشتاین را تو ساخته ای اکبر!
وما چکیده ی تاریخ زوال را
در دست های تو می خوانیم،
در انگشتان فاتح تو،
از زبان قاطع تو،
در چشم های باستانی ات ،
در وجدان آرامت
دمت گرم اکبر!
*
اما مادر!
مادر!
مادر!
ایران مهربان من!
به تو که می رسم
نمی توانم این شعر را تمام کنم
کلمات در خونم یخ زده اند
می دانم چه اتفاقی می خواهد بیفتد
اما ناهارم را با ولع می خورم
تا کارگردان دراماتیک ترین فیلم خود باشم
وتو خالق شرم آورترین آشویتس روی زمین
ایران!
-این وسط اما-
تاریخ چه مسخره تکرار می شود
دیروز بابک خرمدین را
بی دست وباشکوه بر دار کردند
امروز تاریخ تکه تکه ی من را
در سطل های زباله باید یافت.

(۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰)