- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

سدیدالسلطنه و مطالعات زنان بوشهر در عصر قاجار؛ مقاله ای از سیدقاسم یاحسینی

 

سدیدالسلطنه و مطالعات زنان بوشهر در عصر قاجار

نوشته: سیدقاسم یاحسینی

 

خلاصه مقاله

اگرچه رشته «مطالعات زنان» بیش از چند دهه (مشخصاً از دهه هفتاد میلادی قرن بیستم) نیست که در مغرب زمین در دانشگاه ­ها به­ صورت یک رشته مستقل دانشگاهی رونق گرفته و از اواخر دهه هفتاد قرن چهاردهم شمسی نیز در ایران این رشته در برخی از دانشگاه ­های تهران افتتاح شده است، اما پیش از این نیز نویسندگان و مورخان فرنگی و ایرانی به طور سنتی، مطالبی دراین باره نوشته بودند که امروزه باید با دیدی علمی و روشمند، مورد استفاده دانشجویان رشته مطالعات زنان قرار گیرد.

یکی از این افراد پیشگام و پیشتاز، محمدعلی­ خان سدیدالسلطنه­ (۱۳۲۰ـ۱۲۵۳ش.) می ­باشد که در فاصله دو سال پیش از انقلاب مشروطه تا نیمه جنگ جهانی نخست، مطالعات و یادداشت­ های جالبی درباره زنان بوشهر انجام داده و نوشته که تا امروز چندان مورد توجه اساتید رشته مطالعات زنان و جامعه شناسان در ایران و همچنین بوشهرپژوهان محلی قرار نگرفته است. وضعیت زنان بوشهر و روستاهای اطراف در سال­های نخست قرن بیستم چندان روشن نیست. جهانگردان و مسافران اروپایی نیز که به ­بوشهر سفر می­ کردند، به­ دلیل محدودیت­های فرهنگی و ساختار مردسالارانه حاکم بر جامعه و تقریباً حذف زنان از روابط و مناسبات اجتماعی بیرون از خانه، قادر به ارتباط با زنان و لاجرم کسب هرگونه آگاهی از وضعیت آنان نبودند.

خوشبختانه این خلاء شگفت ­آور توسط مطالعات سدیدالسلطنه تا اندازه­ای پُر شده و او اطلاعات جسته و گریخته اما جالب و خوبی دراین باره در یادداشت­های خود ارائه داده است.

واژگان کلیدی، سدیدالسلطنه، بوشهر، زنان، مطالعات زنان.

 

 

 سیدقاسم یاحسینی (نویسنده و مولف)

 

یک نکته مهم تئوریک

محمدعلی­ خان سدیدالسلطنه­ کبابی ­مینابی­ بندرعباسی را باید یکی از پیشگامان مبحث «خلیج ­فارس پژوهی» در اواخر عهد قاجار و عصر پهلوی اول به شمار آورد که یادداشت­ها، کتاب­ها و رساله­ های فراوانی در این باره نوشت که خوشبختانه بسیاری از آن­ها چاپ و منتشر شده است. با این همه ابعاد فکری و تلاش­های شگفت ­آور و خستگی ناپذیر وی در عصر انحطاط فرهنگ و پژوهش در ایران جداً ستودنی است، کوشش­هایی که حتی تا امروز چندان که باید مورد مطالعه و نقادی و تحلیل جدی قرار نگرفته است.

سدیدالسلطنه با ذهن بسیار کنجکاو و نقادی که داشت، مثل یک مردم ­شناس قرن نوزدهمی از همه محیط اطرافش آشنازدایی کرده و می­ کوشید تا به قول فیلسوفان تاریخِ مدرنِ با دریدن پردۀ «حجاب معاصریت» و ستُردن غبار مجاورت، تا آن­جا که برایش مقدور بود از تاریخ، جغرافیا، روابط اجتماعی و سیاسی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، فرهنگ، هنر، آیین، زبان و گویش، آداب و رسوم و حتی سبک زندگی و زندگی روزمره محیطی که در آن زندگی می­ کرد، یادداشت و گزارش تهیه و تنظیم کند و برای آیندگان به ­یادگار گذارد. همین سعی مشکور باعث شد تا امروزه مورخان، محققان و متخصصان علوم انسانی و اجتماعی ماده خام انبوهی از همه چیز در اختیار داشته باشند.

به ­یک معنا سدیدالسلطنه را باید نخستین خلیج­ فارس پژوه ایرانی عصر قاجار به­ شمار آورد که در آثارش به­ طور قابل توجهی به وضعیت و روزگار زنان توجه داشته و مطالب خام و پراکنده، ولی بسیار با اهمیت و قابل توجهی در این باره به­ شکل پیمایشی و میدانی گردآوری و ثبت کرده و برای آیندگان به ­میراث گذاشته است. اما قبل از هر چیز، به ­لحاظ روش­ شناسی و فلسفه تاریخی علوم اجتماعی، این موضوع را باید با شفافیت و صراحت روشن کرد که سدیدالسلطنه نه «فمینیست» و نه حتی طرفدار «جنبش زنان» بود. در اواخر عهد قاجار رشته «مطالعات زنان»، حتی در مغرب زمین، شکل و قوام نگرفته بود، تا او بویی از چنین چیزهایی برده باشد، اما شمّ غریزی و کنجکاوی ذاتی و جبلی­ اش، این توانایی را به­ سدیدالسلطنه داده بود تا اندازۀ زیادی فراتر از زمان و زمینه فکری و فرهنگی محیط کاملاً سنتی و منحط خود فکر کند و ناخودآگاه دست به ­پژوهش­هایی بزند که بخشی از آن­ها امروزه نام­هایی چون «انسان­شناسی فرهنگی»، «مطالعات فرهنگی»، «مطالعات زنان»، «تاریخ غذا و آشپری»، «تبارشناسی فرهنگی»، «تاریخ اجتماعی»، «تاریخ اقتصادی»، «تاریخ از پائین» و … گرفته و در غرب و شرق عالم رونق بسیاری یافته است. بدون کمترین تردیدی سدیدالسلطنه روحش نیز از چنین مباحث و علومی و حتی مبانی تئوریک آن­ها، که اغلب در نیمه دوم قرن بیستم میلادی در مغرب زمین به وجود آمد، بالیدند، رشد کردند و سرانجام به رشته­ های علمی و دانشگاهی تبدیل شدند، خبر نداشت. چنین موضوعاتی مطلقاً در «گفتمان» و پارادایم فرهنگی و فکری ایران اواخر عهد قاجار مطرح نبود.

در فلسفه علوم اجتماعی موضوعی وجود دارد و آن مطالعات و پژوهش­هایی است که به ­نوعی باید آن را «پیشا رشته» نامید. فرضاً پیش از به­ وجود آمدن رشته جامعه ­شناسی توسط اگوست کُنت (۱۸۵۷ـ۱۷۹۸م.)، بسیاری از مورخان، فیلسوفان و سفرنامه ­نویسان تا اندازه زیادی دارای دید و اندیشه­ های جامعه ­شناختی بوده ­اند، اما هرگز عنوان «جامعه ­شناس» نمی ­توان بر آنان اطلاق کرد.

در مورد سدیدالسلطنه نیز وضع چنین است، اگرچه وی مطالب بسیار جالب و متنوعی درباره تاریخ اجتماعی و یا وضعیت زنان در لابلای برخی از آثارش دارد، اما نمی ­توان او را فرضاً پایه­ گذار رشته ­هایی چون «تاریخ اجتماعی» و «مطالعات زنان» در ایران محسوب کرد، زیرا اولاً وی برای چنین کاری هیچ شناخت علمی، تئوریک و به­ خصوص فلسفه و نظریه منسجمی نداشت و ثانیاً اساساً چنین رشته ­هایی در آن زمان به ­صورت مستقل در غرب نیز به ­وجود نیامده بودند.

در مقاله حاضر تلاش شده تا با دیدی میان رشته ­ای و استفاده کابردی از علوم انسانی مدرن، به سراغ پژوهش­ها و یادداشت­های فوق ­العاده پراکنده و مُشَوّش اما بسیار مهم سدیدالسلطنه رفته و چند موضوع محلی، اما مهم در تاریخ اجتماعی، تاریخ از پائین، مطالعات زنان و تبارشناسی فرهنگی را، اکثراً با محوریت بوشهر و خلیج فارس در عصر قاجار، مورد مطالعه و پژوهش قرار دهم.

یک نکتۀ کوتاه اما مهم در زمینۀ مبانی تئوریکی این مقاله را هم باید متذکر شوم: به ­لحاظ مبانی نظری و فکری پس ­زمینۀ ذهنی و فکری من هنگام نگارش این مقاله، مباحث بین رشته ­ای و با عنایت به ­مکاتب فکری و رشته هایی چون «تاریخ از پائین»، «تاریخ خُرد»، «تاریخ روزمره»، «مطالعات زنان»، «تاریخ­نگاری زنان»، «انسان شناسی فرهنگی»، «تاریخ محلی»، »خلیج فارس­ شناسی» و بوده است. بنابر این به­ قول خانم ژولیا کریستوا، روانکاو و فیلسوف معروف بلغاری ـ فرانسوی (متولد ۱۹۴۱م.) «متن پنهان» من در این نوشته، چنین مباحث و رشته­ هایی بوده است. در تمام این موارد، سعی کرده ­ام آن مبانی فکری و رشته­ های دانشگاهی را به ­طور عملی و کاربردی در ذهن و نگاه خودم بومی و لوکالیزه کرده و برای یک مطالعه موردی، سوژۀ مقاله حاضر، از آن­ها سود جویم…

بر این باورم که اگر به مطالعات زنان نگاهی بومی و محلی، بلکه شهرستانی، داشته باشیم و با همین نگاه به سراغ میراث فرهنگی و مطبوعاتی خودمان برویم، می ­توانیم به دریافت­ها و مطالب نو و روایت ناشده فراونی برخورد کنیم که برخی از آن­ها شاید فی ­نفسه به منزلۀ یک «کشف تاریخی» باشند. فقط باید چشم­ها را شست و جور دیگری دید…

 

 

سدیدالسلطنه و مطالعات زنان بوشهر

 محمدعلی­خان سدیدالسلطنه کبابی بندرعباسی، مورخ، نویسنده، سفرنامه نویس، شاعر و مردم ­نگار مشهور ایرانی اواخر عهد قاجار و دوران سلطنت پهلوی اول در ایران است. این پژوهشگر جنوبی در میان انبوه مطالب و یادداشت­هایی که از خود برجای گذاشته، مطالعات ارزشمند و جالب، اما بسیار پراکنده و تحلیل نشده ­ای، نیز درباره زنان و دختران بوشهری و برخی آداب و رسوم آنان برای آیندگان به یادگار گذاشته که بسیار ارزشمند و مفید هستند. از این روی سدیدالسلطنه را باید نخستین مردم­نگار و مورخ ایرانی عصر قاجار به­ شمار آورد که با دیدی دقیق و موشکافانه، مطالعاتی درباره زنان بوشهر انجام داده است. مطالعاتی که امروزه می ­تواند دست­مایه پژوهشگران رشته «مطالعات زنان» در ایران و جهان قرار گیرد.

 

آداب ازدواج و عروسی

یکی از نخستین مباحثی که سدیدالسلطنه با رویکرد آئین شناسی و مطالعه فرهنگ عامه در یادداشت­های خود آورده، چگونگی مراسم عقد و ازدواج در میان بوشهری ­ها و بادیه ­نشینان اطراف بوشهر و آداب و رسوم پیرامونی آن می باشد. او بسان یک مردم­ نگار حرفه­ای کوشیده تا همه مراسم خواستگاری، عقد و ازدواج را به ­طور دقیق و با ذکر جزئیات دیده و روایت کند.

نخست درباره وقت ازدواج، انتخاب همسر و چگونگی خواستگاری می ­نویسد: «بدایت بلوغ را سال چهارده دانند. چون پسرانشان به­ چهارده رسند، بدواً وجه زفاف را تدارک کرده، سپس دختری را انتخاب کنند و به­پدر و مادر و بزرگان خود گویند. چون آرائشان متفق شود، دختر را نزد پدر یا بزرگان دختر خواستگار شوند. چون درجه قبول یافت، دیگر داماد استمراراً به ­خانه دختر تردد [کند] و خدمات پدر دختر انجام دهد و تحف و هدایا به خانه دختر فرستد.» (همان­جا) .

 

جشن عروسی در مراسم سنتی ازدواج در بوشهر قدیم.

 

درباره رسم و رسوم خواستگاری و کارها و رفتار داماد می ­نویسد: «چون چند صباحی گذرد، یک دست لباس و یک حلقه انگشتری و یک زوج [جفت] کفش از خانه داماد به­ خانه دختر برند و از آن روز نامزد هم محسوب شوند و گویند: «دختر فلان گوش مهر پسر فلان شده.» (همان­جا).

درباره مراحل بین خواستگاری تا روز عقد و به ­خصوص آداب و رسوم عقد می ­نویسد: «بعد از چندگاه دیگر، یعنی هر موقع داماد خواهد، درصدد برآمده، بدواً اقوام داماد به­ خانه دختر آیند و تعیین کابین کنند. حاضر و غایب او. پس از آن کابین حاضر با شیرینی به­ خانه دختر فرستند.  بعد ترتیب مجلس در خانه داماد دهند. شیخ آن نقطه با دوستان داماد دعوت شوند و شیخ مزبور دو نفر از موثقین خود به­ خانه دختر فرستاده و در حالتی که دختر با آرایش در حجله جالس و دوستان دختر پیرامون آن گرفته، موثقین وارد شده و قریب دختر نشینند و وکالت شیخ و انعقاد عقد را اجازه خواهند. و مرام خود را سه ­ـ چهار بار تکرار کنند. سپس به آهنگ نرمی دختر «بله» گوید و همان بله اجازه شمرده شود. و موثقین مراجعت کنند و از خانه دختر بانگ هلهله بلند شود و موثقین شیخ را اجازه خبر دهند و شیخ صیغه عقد را جاری کرده و چای و قلیان و شربت صرف نموده و مجلس متفرق شود و شیخ قباله عقد را از بعد نگاشته و برای داماد فرستد و حق خود از داماد دریافت کند و قلّت آن از چهار هزار [قرآن] بیش نشود.» (همان­جا) .

درباره مراحل پس از عقد تا روز ازدواج می­ نویسد: «پس از آن، باز استمراراً داماد به خانه دختر تردد کرده، لیکن دختر دیگر پنهان می ­شود. چون چندگاهی گذشت، قصد ازدواج کنند. بدواً دو دست لباس فاخر از [پارچه] قلمکار و دو دست لباس [از پارچه] چیت و شیرینی از خانه داماد فرستاده و یک شب قبل از ازدواج، سینی حنا و شیرینی با ساز و نقاره و آواز از خانه داماد به ­خانه دختر برده و سینی دیگر از حنا از خانه دختر به­ خانه داماد آرند. هرگاه اهل نَقلی [مذهبی و اخباری مسلک] باشند، به­ جای ساز و آواز، هلهله و صلوات  فرستند و دختر و داماد را در خانه­ های خود همان شب حنا بندند. چون روز آید، دختر به­ گرمابه برند. هرگاه گرمابه نیست در خانه بدن شوید و داماد را طرف عصر سوار بر اسبی کرده و جمعیت زیاد پیرامون آن گرفته به­ کناره چشمه یا لب چاهی برده، شستشو داده، لباس نو پوشانده و به­ خانه خود معاودت دهند و در حجله نشانند. در ایاب و ذهاب همراهان داماد صلوات و هلهله فرستند و تفنگ متوالیاً شلیک نمایند.» (همان، ص۲۵.)

از گزارش کوتاه سدیدالسلطنه مستفاد می ­شود که طایفه اخباری­ ها در بوشهر، که رهبری و زعامت دینی آنان با خاندان مذهبی «آل­ عصفور» بوده، چنان با سازها و موسیقی محلی (مثل ساز نی­ انبان و دایره و…) مخالف بوده اند که حتی اجازه نمی ­دادند در مراسم شادی و شعف نیز از آن­ها استفاده شود و به ­جای موسیقی، از «هل هله» و «صلوات» استفاده می­ کرده­ اند.

سدیدالسلطنه در ادامه گزارشش در باره حجله و دکور و تزئین آن می­ نویسد: «حجله عبارت است از چادرشب الوانی [رنگارنگی] که بر دیوارها نصب کرده و جامه زنانه به رنگ سبز که آن را «عربی» گویند، بر آن آویخته و شمشیر و سپر و آئینه بدان جامه تعلیق [آویزان] کنند.» (همان­جا).

و سرانجام درباره شب زفاف و عروسی و مناسک خاص آن می ­نویسد: «در شب زفاف در خانه داماد ولیمه دهند. بعد از صرف ولیمه دعوت شدگان داماد را در حجله گذارند و خود با چراغ زیاد به­ خانه عروس روند و او را از خانه خود حرکت داده و زنان پیرامون آن گرفته در حالی که عروس بر اسبی سوار خواهد بود و جمعیت از دنبال و جلو صلوات و هل هله فرستند و اشیاء معروف دنیا و اشخاص معتبر آن نقطه را تقدیم کنند، چون به­ خانه داماد رسند، استقبال کرده، بغل دختر گرفته پیاده کنند و از کثرت ازدهام به ­زحمت وارد خانه شوند و یک نفر از اقارب داماد هر دو را به حجله برده به ­دست هم دهد و بعض اوراد در گوش هر دو خواند. پس پای هر دو در آب مورد شویند و انگشت ابهام پای هر دو محاذات هم نگاه دارند، چون گویند هرگاه انگشت یکی تفوق یابد، میمون نیفتد. پس اطاق را تخلیه کرده و داماد هدیه به ­عروس داده و روی دختر گشاده و آن را «رونما» گویند. در ظرف پاشوئی هم داماد وجه نقد بریزد. آنکه پا شوید انعام آن محسوب شود. بعد از انقضاء ایام زفاف، اقوام داماد هدایا به عروس دهند. آن را «روگشان» گویند.» (همان، ص­ص ۲۵ـ۲۴).

در گزارش فوق رفتارهای سنتی توأم با باورهای خرافی در بوشهر و خرده فرهنگی که گرد چنین مراسمی در این بندر تاریخی به­ وجود آمده، از چشم تیزبین سدیدالسلطنه دور نمانده است.

درباره هدیه داماد به ­نوعروس نیز می­ نویسد: «هدیه داماد یک دست لباس است، با زوج کفش است، با انگشتری است، با دست بند نقره، با میوه­ جات تازه رسیده با چیزی نوی که پیدا شود.» (همان، ص ۲۹) .

 

زایمان زنان

سدیدالسلطنه پس از توصیف مراسم خواستگاری، عقد و ازدواج در جای دیگری از گزارش خود درباره زایمان زنان و خرده فرهنگ آن به ­مطالب بکر و بدیعی اشاره کرده که در دیگر منابع عصر قاجاز و مشروطیت مربوط به جنوب ایران و بوشهر، روایت نشده است: «چون آثار حمل ظاهر شود، زن باردار را از صرف اشیاء سنگین پرهیز دهند. چون  به ­هفت ماه رسید، به ­تعلیمات دایه ­ای که خاصه آن عائله است، دواجات لازمه را صورت گرفته به ­بوشهر فرستاده ابتیاع کنند و لباس مولود را هم در آن ماه بریده، چون آثار زایش پیدا شود، قابله عائله را حاضر کنند و قابله زن خواهد بود. با زحمت و اشکال وضع حمل شود. فوراً ناف طفل را چهار انگشت گذاشته و بقیه را قابله بریده و با کره و زردچوبه مرهم نهاده، بعد از چهارـ پنج یوم آن بقیه هم خواهد افتاد. چون طفل را ناف بریدند در پارچه سفید پیچانیده و ببندند و آن پارچه را «قنداق» گویند. و طفل را یک هفته روی دشک [تشک] خوابانند. آن دشک [تشک] روی تاوه نان سازی گذارند و زیر تاوه مقداری از برنج نهند. بعد از یک هفته برنج را به ­تصدق [صدقه] دهند.

چون قابله ناف طفل را برید، انعامی دریافت کند و آن را «ناف­بُران» گویند. در تابستان روز اول، در مواقع دیگر روز هفتم باز هم طفل را شستشو دهند. چون هفته طفل گذرد، از تاوه برداشته به­ گاهواره گذارند و گاهواره را دست انداز نیست و طفل را با دو دست پیچ در همان حال قنداق از روی شکم و سینه به گاهواره چنان بندند که حرکت نتواند و همان روز اسم گذارند و مادر بعد از مخاض به­ گرمابه برند و پس از آن حقوق قابله دهند و دو سال رضاع طفل است. هرگاه شیر مادر به قلّت است، دایه گرفته و در صدد نجابت دایه نباشند. حقوق قابله هرکس به ­قدر وسع خود دهد و حقوق دایه مرضعه مقدار رضایت مرضعه خواهد بود و طفل در قید گاهواره است تا موقعی که بتواند راه رود. چون به راه افتاد، هرکس ممکن دارد زنگول نقره به ­دو پای طفل کند و آن گلوله مجوف خواهد بود در مفتول سیم نصب و در آن­ها ریگ ریخته که در موقع حرکت صدا کند و دو تومان ارزش دارد.» (همان، ص­ص ۲۶ـ۲۵) .

 

زن بوشهری قدیم و فرزندانش.

 

مراسم ختنه ­سوران

مراسم خته ­سوران در بوشهر قدیم با آداب و خرده فرهنگ خاصی انجام می ­شده که سدیدالسلطنه در گزارش خود خیلی کوتاه از آن گذشته است: «و موقع ختان اطفال معین نیست. روز هفتم ممکن است مختون شود. در سال دهمین حیات هم ممکن است. چون سه روز از وضع حمل گذرد، حلواء مخصوصی دارند که طبخ و تقسیم کنند. مرضعه را بعد از انقضاء رضاع اضافه بر حقوق انعام و خلعت هم دهند. در ایام رضاع ممکن است مرضعه تغییر یابد.» (همان، ص ۲۶).

 

وضع حمام­های زنانه بوشهر

سبک زندگی مردم تا پیش از ورود مدرنیته به ایران و بندر بوشهر، چنان بود که خانه ­های افراد معمولی و رعیت، فاقد حمام بود و فقط معدودی از رجال متمول و اشراف در خانه ­های خود، حمام اختصاصی داشتند. سبک زندگی نیز البته طوری بود که کمتر خانواده ­ای بیش از یک بار در هفته، و در برخی از خانه ­ها یک تا دوماه، می ­توانستند به ­حمام بروند. ضمناً حمام رفتن، آداب و مراسم خاصی داشت و تعداد قابل توجهی رسم و رسوم و خرده فرهنگ، پیرامون آن به وجود آمده بود.

تا آن­جا که تحقیق کرده ­ام، هنوز تاریخ حمام­های سنتی در بوشهر به­ طور اعم و حمام­های مخصوص زنان به­ طور اخص و همچنین خرده فرهنگ مربوط به آداب حمام رفتن در بوشهر، مورد مطالعه همه جانبه قرار نگرفته و یک خلاء مطالعاتی در این زمینه وجود دارد. این در حالی است که خوشبختانه در این مورد خاص، هم چند متن تاریخی در اختیار داریم و هم مورخ و پژوهشگر، می ­تواند با استفاده از روش «تاریخ شفاهی» و ضبط خاطرات زنان سال­خورده بوشهری، اطلاعات، اشعار، ضرب­ المثل­ها و مواد خام دست اول و کاملی را جمع ­آوری کند.

قصد من نیز در فرصت کوتاه حاضر، تحقیق و تدوین چنین پژوهشی نیست، بلکه می­ خواهم صرفاً بر اساس دو متن تاریخی ارزشمند، اطلاعاتی کلی و عمومی درباره تعداد حمام­های زنانه و مردانه در بندر بوشهر و کیفیت رعایت امور بهداشتی در آن­ها همزمان با جنگ جهانی اول را ارائه دهم.

محمدعلی­ خان سدیدالسلطنه کبابی، در یکی از یادداشت­های خود در باره تعداد حمام­های عمومی بوشهر و صاحبان آن­ها نوشته است: «در بوشهر هشت حمام موجود است:

۱ـ حمام حاجی محمدجعفر، در مالکیت حاج عبدالکریم روغنی، اجارۀ سالیانه پنجاه تومان، در محلۀ شنبه­ئی.

۲ـ حمام دلگشا، متعلق به سیدصادق، اجاره صدوسی تومان، در محلۀ کوتی است.

۳ـ حمام طلا، وقف و تولیت ورثۀ سیدمحمدعلی، اجاره شصت و شش تومان، در محلۀ بهبهانی.

۴ـ حمام خان، وقف و تولیت با ورثۀ سیدنساء، اجاره صدوبیست تومان، در محلۀ بهبهانی.

۵ـ حمام قنبری، وقف و تولیت با ورثۀ شیخ ضیف­الله، اجاره صدوسی تومان، در محلۀ بهبهانی، مخصوص زنهاست.

۶ـ حمام شور، آن را «نمکی» هم گویند، متعلق به ورثۀ حاج ابوالقاسم اصغر، اجاره صدوچهل تومان، در محلۀ دهدشتی.

۷ـ حمام شیخ ­حسن، متعلق به حاج ابراهیم روغنی، دهنۀ بازار واقع[شده است.]، اجاره صدوچهل تومان در محلۀ شنبه­یی.

۸ـ حمام آقا حسن مدول، متعلق به­ورثۀ مزبوره، بایر بوده، استاد مسیب سال گذشته هفت ساله اجاره کرده که خود تعمیر کند و اجاره بدهد. حمام مزبور بین محلۀ شنبه­یی و بهبهانی است.

[۹]ـ حمام ارگ، هم سابق بوده، مخروبه شده [است.]

[۱۰]ـ در خارج شهر در «سنگی» هم حمام تازه ساخته­اند.» (همان، ص­ص ۹۹ـ۹۸).

 

اگرچه براساس گزارش سدیدالسلطنه از حدود هشت حمام آباد و معمور در بوشهر، فقط یک حمام (حمام قنبری در محلۀ بهبهانی) مخصوص زنان بوده، اما زن­ها در وقت­های خاص به ­دیگر حمام­ها نیز می ­توانسته ­اند بروند.

اما وضع بهداشتی حمام­های بوشهر چگونه بوده است؟

شیخ ­محمدحسین سعادت در رسالۀ «تاریخ بوشهر» با دیدی عینی و در عین حال به شدت انتقادی در این باره می نویسد:

«حمامات موجوده بالفعل: حمام طلا، حمام نمکی، حمام خان، حمام حاج ­محمدجعفرِصفر، حمام قنبری، حمام شیخ حسن، حمام دلگشا.

آب تمام این حمام­ها شور و از حیث و طرز و شکل و عدم نظافت باعث شدن شیوع امراض ساریه و در کلیۀ بی ترتیبی، مانند اشتراک صحیح و مریض در یک خزینه، و استعمال لُنگ و قطیفه­ های مشترک، و چرکین بودن آب خزانه، مثل سایر حمام­های ایران است. و سوخت آن­ها سرگین و سایر مواد خبیثه است که باعث عفونت حمام­ها بلکه اطراف مجاورۀ آن­ها شده است. به علاوۀ بودن بیت الخلوه و نور[ه] کش خانۀ قریب فضای گرمخانه، موجب مزید عفونت فضا و حمام­ها می ­باشد.» (۳)

 تا چندی پیش زنان بوشهری براساس یک رسم دیرین، تا چند روز پس از وضع حمل و زائیدن، حمام نمی­ کردند. روزی که می ­خواستند به ­حمام بروند نیز آداب و رسوم خاص و مفصلی داشتند که سدیدالسلطنه گزارش بسیار کوتاهی در این باره در یادداشت­های خود آورده است: «…و مادر بعد از مخاص به­ گرمابه برند و پس از آن حقوق قابله دهند…» (سدیدالسلطنه، ۱۳۷۱پیشین، ص ۲۵).

 به­ هرحال تاریخ حمام­های بوشهر و آداب و رسوم حمام رفتن زنان بوشهری، می ­تواند سوژه خوبی برای دانشجویان رشته ­های انسان­شناسی فرهنگی، پزشکی، جامعه ­شناسی و مدیریت امور شهری بوده باشد.

 

آرایش، لباس و پوشاک زنان بوشهر

سدیدالسلطنه در گزارش مردم ­نگارانه خود لباس و پوشاک و زینت و آرایش زنان بوشهری را نیز فراموش نکرده و با دقت و توصیف خاصی اطلاعاتی در این باره گرد آورد است: «دست بند و گلوبند از مهره الوان مصنوع خارجه ترتیب دهند و وسط گلوبند اشرفی مصنوع از برنج نهند و بعضی دستبند بلور و شیشه که به النگو معروف است پوشند و بعضی دستبند از نقره سازند و دستبند متعدد پوشند. لباس در مواقع آرایش عبارت است از یک شلوار بلند از یک قواره قلمکار صدرس و یک ارخالق از حریر الوان ارزان بها و عبائی که مخطّط به خطوط قرمز است و در [منطقۀ] دشتی و دشتستان بافند و «نهانی» گویند. چادر و روبند متداول نیست. در خانه ­های خود فراز سریر خواب رختخواب شیله سرخ و چادرشب و گلیم و نمدی که دارند فراز هم چینند و زینت اطاق خود دانند. دماغ اطفال خود سوراخ کرده و حلقه­ ای از نقره که در وسط آن مهره گذاشته و خزّامه گویند، در آن کنند.» (همان، ص ۲۷).

 رسم خرامه و سوراخ کردن بینی و حلقه انداختن درآن، از جمله رسوم آرایش زنان و کودکان آفریفایی بوده که به دلیل مراوده اقتصادی بوشهر با آفریقا، از این قاره وارد بندر بوشهر شده و میان برخی از مردم به ­یک سنت آرایشی و زیباشناسانه تبدیل شده بود.

درباره خالکوبی و تاتوی زنان، محل و اندام­هایی که زنان بوشهری روی آن خال می­ کوبند و آرایش و نشانه­ شناسی خال­های زنان، اطلاعات سدیدالسطنه ناب و دست اول است: «بینی و ابرو را کلیه خال­کوب کنند. در زنخ یک خال کوبند. پشت انگشتان و پشت دست و پا، بر روی شکم و سینه با خال، گُل و بته سازند و خال­ها به رنگ سبز می ­باشند.» (همان­جا) .

 برای نخستین بار است که با تکیه بر داده ­های سدیدالسلطنه، تابوی خالکوبی اندام­های زنان شکسته شده و امروزه پژوهش کنندگان مطالعات زنان، از تاتوی اندام­های زنان بوشهری در عصر قاجار آگانه می­ شوند. (۴)

 

لباس زنان تنگستانی

سدیدالسلطنه زنان و دختران روستاهای حومه و اطراف بوشهر را نیز از یاد نبرده و درباره پوشاک، آرایش و روابط اجتماعی شان، گزارش کوتاهی آورده است. یکی از این مناطق حومه ­ای منطقه «تنگستان» است: «زنان تنگستان پیوسته عباء نازکِ زردِ مایل به ­سیاهی، از منسوجات دشتی و تنگستان برسر خود اندازند به ­جای چادر، و رسوم عمومی است. غیر از زنان خوانین چون کسی از آن­ها فوت شود یا به پُرسه کسی روند، عبا را چون مردان بر دوش اندازند و دستمال سیاهی بر کمر خود بندند و زنان اعیان چارقد قلمکاری سیاه به جای دستمال بر عبا بندند.» (همان، ص ۶۲.)

 

زنان، مردان و کودکان روستایی بوشهر در عصر قاجار.

 

مدرسه ارامنه مختلط در بوشهر

سدیدالسلطنه درباره آموزش و تعلیم و تربیت برخی از دختران شهری بوشهری مطالبی دارد که جالب است. نکته جالب در یادداشت­های روزانه سدیدالسلطنه این است که بندر بوشهر تقریباً همزمان با انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول، دارای مدرسه­ای مختلط برای دختران و پسران ارامنه و مسیحیان ساکن این شهر بود. سدیدالسلطنه درباب تاریخ تأسیس، دخل و خرج مدرسه و حقوق معلمان و دیگر هزینه­ های آن می­نویسد: «مدرسه ارامنه در سنه ۱۹۰۷ تأسیس شده [و در آن] زبان انگلیسی و فارسی تدریس می ­شود. ماهانه انگلیسی چهار روپیه است. فقراء ارامنه مجاناً قبول شوند. ماهانه تقریباً ماهی چهل روپیه شود؛ بقیه قصر مصارف مدرسه ارامنه، موسس ­خان بین ارامنه و غیره توزیع و جمع می­ نماید. هزار و پانصد تومان وجه ذخیره دارد. به ­بانک سپرده­ اند از قرار صدچهار سود در سال. و مصرف مدرسه: مواجب معلم انگلیسی هفتاد روپیه و معلم ارمنی بیست تومان و معلم فارسی ده تومان و کرایه خانه هشت تومان و پنج هزار و مواجب خادمه سه تومان. و مؤسس مدرسه موسس ­خان است.» (همان، ص۱۰۱).

 موسس ­خان خاچاطوریان (۱۳۱۲ ـ ۱۲۵۷ شمسی) معروف به ­موسس ­خان ارمنی یکی از روشنفکران ارمنی همدانی مقیم بوشهر بود که از قبل از انقلاب مشروطه تا به ­قدرت رسیدن رضاشاه پهلوی، در اغلب فعّالیت­های فرهنگی و اجتماعی بوشهر پیشتاز بود. (۵) وی نقش انکارناپذیری در رشد و جذب مدرنیسم در بوشهر و به خصوص در میان ارامنه این بندر داشته است.

چنان که گذشت مدرسه ارامنه بوشهر مختلط بود. یعنی دختر و پسر با هم در آن درس می­ خواندند. هرچند اغلب دانش ­آموزان دختر بودند. قابل توجه آن که معلم فارسی این مدرسه یک دختر مسلمان بوشهری بوده است. سدید در یادداشت­های روز چهارشنبه هفتم ذیقعده ۱۳۳۱هـ.ق/هشتم اکتبر۱۹۱۳م./۱۶مهر۱۳۹۲ش. در همین باره نوشته است: «با موسس ­خان از مدرسه ارامنه بازدید کرده، بیشتر اطفال دختر بودند و مدرسه و شاگردان در نهایت نظافت بودند. خواهر میرزا احمدخان معلمه فارسی و خواهر زن دکتور تُرن[پزشک قرنتینه بوشهر] معلمه انگلیسی بودند.» (سدیدالسلطنه، ۱۳۷۱پیشین، ص ۱۰۵)، (۶).

 

زنان برده موسیقی نواز

یکی از مسائل مهم اجتماعی ـ اقتصادی بندربوشهر در عصر قاجار، موضوع وجود بردگان سیاه آفریقایی و تجارت برده در این شهر بود. بردگان هم مرد بودند و هم زن. شغل اغلب بردگان کار خانگی بود. در بوشهر بردگان مرد به «غلام» و زن­ها به «کنیز» معروف بودند. آنان غالباً در خانه­ های افراد متموّل و پولدار برده بودند و بیشتر نیز کار خانگی می ­کردند. برخی از بردگان رو به ­کارهای هنری و از جمله موسیقی، که در جامه بوشهر عصر قاجار نوعی «تابو» تلقی می ­شد و رفتار مردم با موسیقی نوازان رفتاری بسیار تحقیر آمیز و طرد کننده بود، می ­آوردند.

 

زنان موسیقی نواز ایران در عصر قاجار.

 

سدیدالسلطنه در باره زنان مغنی و موسیقی نواز بوشهر و جایگاه پَست اجتماعی آنان، گزارش کوتاه اما بسیار آگاهی بخشی آورده است: « مُطربه یک دسته کنیزان آزاد شده باشند، تقریباً پانزده نفر شوند، و آلات طربشان دایره است و حلقه ­دار. در اعیاد و عروسی دعوت شده، گاه بی ­دعوت روند و دایره ­وار نشسته و تغنی کرده و انعام یابند. در پرسه محترمین هم روند و سرود واژگونه خوانند.» (همان، ص ۳۵).

 

مرگ و میر زنان بوشهر در طاعون

یکی از وقایع هولناک در تاریخ بهداشت و سلامت در بوشهر، شیوع مرض ادواری طاعون بود که دراین بندر کشتار عام راه می ­انداخت و در ظرف حدود ده سال، هزاران نفر را به ­کام مرگ و نیستی کشاند. بررسی طاعون در بندر بوشهر و آمارها تلفات و تبعات مادی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن از حوصله این پژوهش خارج و خود نیازمند تحقیقی مستقل است، اما سدیدالسلطنه در مطالبی که درباره شیوع طاعون در بندر بوشهر نگاشته، آمار تکان دهنده­ ای نیز از مرگ و میر زنان بوشهری در ظرف چند ماه داده که دردناک است:

 

وضع بهداشت و درمان زنان بوشهری در عصر قاجار.

 

 

«تعداد متوفیات بوشهر در طاعون سنۀ۱۳۲۹[هـ.ق.] از هیجدهم محرم الی رجب:

در ریشهر     ۳۴ زن

در امام­زاده    ۳۱ زن

در سنگی     ۷۶ زن

در روانی     ۸ زن

در ظلم­ آباد   ۲۴ زن

در جبری     ۶۸ زن

در محمودآباد    ۸ زن

در شهر[بوشهر]  ۳۸ زن.

جمع متوفیات نساء: ۵۵۶ نفر. (همان، ص­ص ۱۱۶ـ۱۱۵).

علاوه براین بنا به ­نوشته سدیدالسلطنه، در همین مدت تعداد ۱۲۷ نفرکودک نیز بر اثر ابتلا به طاعون جانشان را در بوشهر و حومه از دست دادند (همان، ص ۱۱۶) که بسیاری از آنان دختر بوده­ اند و در این آمار نیامده ­اند.

 

جمع­ بندی

در پایان باید به ­یک نکته تئوریک بسیار مهم درباره متد و روش کاری و مطالعاتی سدیدالسلطنه در باب مطالعاتی که درباره زنان بوشهر انجام داده اشاره کنم و آن نگاه صرفاً توصیفی و دوری وی از هرگونه ارزش­ گذاری و پرهیز از نقد سنت موجود است. وی به­ قول ماکس وبر(۱۹۲۰ـ۱۸۶۴م.)، جامعه شناس شهیر آلمانی، با نگاهی خشک و بی­ طرفانه، تلاش کرده تا در حد ظرفیت فکری خودش و زمانه ­اش، صرفاً دست به ­توصیف زده و از داوری و ارزش­گذاری گریزد. در موادری نیز توصیف­های او همدلانه است. روش سدیدالسلطنه در این گزارش­ها به نوعی «مشاهده مشارکتی» است. روشی که مرد م­شناسان در نیمه اول قرن بیستم بر آن پای فشردند و توصیه کردند.

به ­هرحال مطالعات سدیدالسلطنه کبابی در باره زنان اگر چه کامل و جامع نیست و دچار پراکندگی و عدم انسجام است، از دید تاریخی، در جامعه­ ای مردسالار که عموماً و عمداً تلاش می ­شد اساساً زنان دیده نشوند و نام و نشانی از آنان در جامعه و تاریخ نماند و نیاید، تلاش­های ارزنده سدیدالسلطنه بسیار ارجمند است. مقام تاریخی این دانشمند جنوبی در مطالعات زنان نیز مقام پیشتازی و پیشگامی است و پیش از وی، احدی از ایرانیان را سراغ نداریم که چنین دقیق و ریز، به ­بررسی و گزارش وضعیت زنان بوشهر در فاصله انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول پرداخته باشد. حتی روشنفکر دینی بزرگ بوشهر، شیخ­ محمدحسین سعادت (۱۳۱۴ـ۱۲۴۴ش.) نیز در رساله ارجمند «تاریخ بوشهر» خود، هرگز به ­دقت و موشکافی سدیدالسلطنه به ­مطالعه زنان نپرداخته، هر چند اطلاعاتی پراکنده در این باب در کتاب خود آورده است. (۷)

 

منابع و یادداشت­ها

۱ـ مجموعه آثار محمدعلی­ خان سدیدالسلطنه کبانبی که تاکنون چاپ و منتشر شده است به ­ترتیب تاریخ انتشار عبارتند از:

ـ المناص فی احوال غوص و الغواص(صید مروارید)، تهران ۱۳۰۸ [شمسی].

ـ سفرنامه ­سدیدالسلطنه؛ التدقیق­فی ­سیرالطریق، چاپ دوم، تهران ۱۳۶۲.

ـ اعلام الناس فی احوال بندرعباس، چاپ دوم، تهران ۱۳۶۳.

ـ تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آن­ها با ایران، تهران ۱۳۷۰.

ـ سرزمین‏هاى شمالى پیرامون خلیج فارس و دریاى عمان در صد سال پیش، تهران ۱۳۷۱.

ـ صید مُروارید؛ «المناص فی احوال غوص و الغواص»، سرآغاز، تصحیح و تحشیۀ، احمد اقتداری، تهران ۱۳۸۱.

ـ محمدعلی­ خان، یاداشت­های ­سدید، تهران۱۳۸۱.

ـ مُشوّش ­نامه، تهران ۱۳۹۴.

ـ ضمیمه اللّطیفه، تهران ۱۳۹۹.

۲ ـ سرزمین­های شمالی پیرامونی خلیج فارس و دریای عمان در صد سال پیش، پیشین، ص۲۴. (از این پس شماره صفحات و مطالبی که از این کتاب نقل شده را در متن مقاله خواهد آورد).

۳ـ تاریخ بوشهر، ص ۲۰.

۴ـ در سال ۱۳۸۴ که دکتر ویلم فلور برای شرکت در کنگره بین­ المللی سیراف از آمریکا و شهر واشنگتن به ­بوشهر آمده بود، از جمله موضوعاتی که من به ایشان گفتم، همین تاتوی اندام ­های تابوگونۀ زنان بود که موجب شگفتی ایشان شد. چند سال بعد، عین مطلب سدیدالسلطنه را برای ایشان ایمیل کردم که فکر می­ کنم دکترفلور آن را در مطلبی که دربارۀ تاریخ خالکوبی در ایران، به زبان انگلیسی، نوشت، از آن استفاده کرد.

۵ ـ در این کتاب اطلاعات فشرده­ای درباره موسس­ خان آمده است: دانشنامه ایرانیان ارمنی، ص ۹۴.

(شادروان لازاریان در مدخل «موسس­ خان» در این دانشنامه هیچ اشاره­ ای به تاسیس مدرسه ارامنه توسط موسس خان نکرده و به اشتباه او را مدیر مدرسه سعادت بوشهر پنداشته است. موسس­ خان چنان که سدیدالسلطنه شرح داده نه مدیر که عضو انجمن مدرسه سعادت بوده است.)

۶ـ دربارۀ کارنامۀ فرهنگی موسس ­خان ارمنی و مدرسۀ ارامنه در بوشهر نگ زن بوشهری در جنگ و فرهنگ، ص­ص ۴۶ـ۳۵.

۷ـ تاریخ بوشهر، پیشین.

 

منابع و مآخذ

ـ سدیدالسلطنه، (۱۳۰۸ش.)، محمدعلی­خان، المناص فی احوال غوص و الغواص(صید مروارید)، از نشریات کتابخانۀ طهران، مطبعۀ مدرن، چاپ اول، تهران. (این کتاب در سال ۱۳۸۱ توسط استاد احمد اقتداری و توسط سازمان میراث فرهنگی تجدید چاپ شده است.)

ـ سدیدالسلطنه­ مینابی­ بندرعباسی، محمدعلی­خان، (۱۳۶۲)، سفرنامه ­سدیدالسلطنه؛ التدقیق­فی­ سیرالطریق، به ­تصحیح و تحشیه، احمد اقتداری، انتشارات به نشر، چاپ دوم، تهران.

ـ سدیدالسلطنه، محمدعلی­خان، (۱۳۶۳)، اعلام الناس فی احوال بندرعباس، تصحیح و مقدمه، احمد اقتداری، به کوشش، علی ستایش، جهان کتاب، چاپ دوم، تهران ۱۳۶۳.

ـ سدیدالسلطنه، محمدعلی­ خان، (۱۳۷۰)، تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آن­ها با ایران، تصحیح و تحشیه و پیوست­ها از، احمد اقتداری، دنیای کتاب، چاپ اول، تهران.

ـ سدیدالسلطنه بندرعباسى، محمدعلی­ خان، (۱۳۷۰)، سرزمین‏هاى شمالى پیرامون خلیج فارس و دریاى عمان در صد سال پیش، استخراج و تنظیم و تحشیه و تعلیقات، احمد اقتدارى، جهان معاصر، چاپ اول، تهران.

ـ سدیدالسلطنه ­بندرعباسی، محمدعلی ­خان، (۱۳۸۱)صید مُروارید؛ «المناص فی احوال غوص و الغواص»، سرآغاز، تصحیح و تحشیۀ، احمد اقتداری، ادارۀ کل آموزش، انتشارات و تولیدات فرهنگی، مدیریت استان هرمزگان، چاپ اول، تهران.

ـ سدیدالسلطنه ­بندرعباسی، محمدعلی­ خان، (۱۳۸۱)، یاداشت­های­ سدید، گردآوری، تصحیح­ و تحشیه، احمد اقتداری، ادارۀ­ کل ­آموزش، انتشارات و تولیدات فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، چاپ اول، تهران.

ـ سدیدالسلطنه­ کبابی­ متخلص ­به ­عاری محمدعلی ­خان، (۱۳۹۴)، مُشوّش ­نامه، مقدمه، تصحیح، تحقیق ­و توضیح، دکترمصطفی باباخانی، انتشارات آرون، چاپ اول، تهران.

ـ سدیدالسلطنه، (۱۳۹۹)، معتقد تهرمی و محمدعلی­خان سدیدالسلطنه کبابی، بقیه نقیه [و] ضمیمه اللّطیفه، مقدمه، تصحیح و توضیح، دکتر بشیر علوی، انتشارات آرون، چاپ اول، تهران ۱۳۹۹.

ـ سعادت، محمدحسین، (۱۳۹۰)، تاریخ بوشهر، تصحیح و تحقیق، عبدالرسول خیراندیش و عمادالدین شیخ الحکمایی، میراث مکتوب با همکاری نشر کازرونیه، چاپ اول، تهران.

ـ لازاریان، ژانت د.، (۱۳۸۲)، (به کوشش)، دانشنامه ایرانیان ارمنی، انتشارات هیرمند، چاپ اول، تهران.

ـ یاحسینی، سیدقاسم، (۱۳۹۴)، زن بوشهری در جنگ و فرهنگ، انتشارات شیرازه، چاپ اول، تهران.

 

منبع: فصلنامه علمی-تخصصی پژواک زنان در تاریخ – سال اول- شماره دوم – زمستان ۱۳۹۹