ازخود بیگانگی اجتماعی در بستر ایدئولوژیک توسعه
گفتگوی اختصاصی هامون ایران با محسن عباسپور؛ نویسنده کتاب گفال
اشاره: محسن عباسپور؛ نویسنده کتاب گفال؛ پاره تاملاتی جامعه شناختی پیرامون استان بوشهر، صاحب امتیاز و مدیرمسوول فصلنامه جامعه نگاری مردم مدار و دانشجوی کارشناس ارشد جامعه شناسی دانشگاه شیراز می باشد. نویسنده در این کتاب به موضوعات و مقولات متنوعی درباب جامعه و فرهنگ استان بوشهر پرداخته است که در غالب متن های کتاب با روش مردم نگاری فرهنگی به تحلیل پرداخته است. وی در بخشی از مقدمه کتاب اینچنین آورده است: “مجموعهی پیشرو، شامل دو بخش است. بخش نخست که عمده مقالهها و یادداشتها را به خود اختصاص داده، در ارتباط مستقیم با استان بوشهر و مسایل اجتماعی جاری آن است. بخش دیگر که با عنوان ضمیمهها و در پایان کتاب آمده، شامل چهار یادداشت و مقاله دیگری است که گرچه اشاره مستقیمی به مسایل اجتماعی بوشهر ندارند، اما به دو دلیل در این مجموعه قرار گرفتند.” به مناسبت انتشار کتاب وبسایت هامون ایران؛ تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران گفتگویی را با محسن عباسپور صورت بخشیده که در ادامه باهم خواهیم خواند:
هامون ایران: درباره واژه گفال توضیح دهید؟ چرا گفال؟
محسن عباسپور: درباره معنای واژه گُفّال، باید یادآور شوم که این واژه یکی از اصطلاحهای بومی صیادهای بوشهری است. این اصطلاح به دورهای اطلاق میشود که صیادها به دلیل کمبود صید، به خودشان و به دریا استراحت میدهند و با دست کشیدن از صید، امکان تجدید منابع را به دریا میدهند و خودشان هم مشغول کارهایی مانند تعمیر لنجها و امثالهم میشوند. دلیل انتخاب نام گفّال برای کتاب که در یکی از یادداشتهای آن نیز آمده است، به محتوا و ساختار مقالهها و یادداشتهای گردآوری شده در این کتاب برمیگردد. عمده این یادداشتها و مقالهها حول مسئله توسعه تنظیم شدهاند و سویهای نقادانه به سمت ولع سیریناپذیر عرصههای مختلف قدرت در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و… از برداشت بدون بازگشت از منابع و سرمایهها و به ویژه سرمایههای اجتماعی دارند. گفّال که آموزهای برگرفته از فرهنگ بومی صید و دریانوردی در بوشهر است، به ما یادآور میشود که بایستی ترمز را بکشیم و با بازاندیشی دوباره، هم به خودمان و هم به جامعهمان امکان بازیابی سرمایههای از دست رفته را برای احیا جامعه فراهم سازیم.
هامون ایران: به طور کلی در کتاب گفال، درباب تحلیل اجتماعی استان بوشهر چه تحلیلی دارید؟
محسن عباسپور: همانطور که گفتم، محور اصلی که یادداشتهای این کتاب حول آن شکل گرفتهاند و همچنین شیرازه پیدا و پنهان مستتر در آنها، بحث توسعه است. تحلیلهای ارایه شده در آن هم از همین زاویه و با نگاه کردن به استان بوشهر ارایه شدهاند. به وضوح شاهد هستیم که مدتهاست در سطح جامعه، مفهوم و مقوله توسعه، همچون یک ایدئولوژی ترویج میشود. آن هم ایدئولوژی که با جعل واژه توسعه، این واژه را از زمینه جامعهشناختی آن جدا کرده و با ارایهای تعریفی از آن با واژهها و مفاهیم عرصهی اقتصاد، راه را برای اجرای هر نوع دستورالعمل اقتصادی، مانند دستورالعملهای نئولیبرالی باز میکند.
اسفناک اینکه حتی بخشهای قابل توجهی از لکههای پراکندهای از جامعه مدنی که در سطح نظام اجتماعی ما باقی ماندهاند و به طور طبیعی انتظار میرود که آنها با نگاهی دغدغهمند و انتقادی با مسایلی از این دست مواجه شوند هم این ایدئولوژی را نه تنها پذیرفتهاند بلکه کاملاً آن را درونی کرده و کنشهایشان را متناسب با آن تنظیم کرده و به پیش میبرند. مسئله اصلی من در یادداشتهای مندرج در این کتاب، پررنگ کردن این دست از مسایل و عیان کردن بخشهایی از واقعیت دهشتناک و در عین حال ملموسی است که زیر لوای توسعه به خورد جامعه داده شده است و بوشهر در عین حال که متوجه درد ناشی از آن است، شاید آگاهی چندانی از دلایل پدیداریاش نداشته باشد.
هامون ایران: گسترده ترین و عمیق ترین مساله اجتماعی در استان بوشهر را چه می دانید؟
محسن عباسپور: گمان من این است که بوشهر دچار نوعی از خودبیگانگی اجتماعی شده است و همین مسئله زمینهساز فعلیت یافتن برخی آسیبهای خاص در این منطقه و شدت گرفتن بروز آسیبهای دیگری شده که در سایر مناطق هم دیده میشوند. تکانههای ناشی از این از خود بیگانگی را به ویژه در مناطق واقع در نوار ساحلی استان که با استقرار انواع صنایع حوزه نفت و گاز و رواج انواع تجارتها، پذیرایی بیشتری از تمایل عمومی کشور به رشد و توسعه داشتهاند، بهتر میتوان مشاهده نمود؛ حتی با چشمهای غیرمسلح به ابزارهای جامعهشناسانه.
بوشهر در کشاکش بین پهنههای متعدد و به ویژه دو نیروی واگرای «ایدئولوژی توسعه» از یکسو و «زیستبوم محلیاش» از سوی دیگر، گیر افتاده است. در این بین جریانهای فکری که بایستی چنین فضایی را مسئلهمند و تئوریزه کنند، در خیلی از حوزهها وجود ندارند و در برخی از حوزهها هم که میتوان حضورشان را دید، چالشهای اساسی در گفتمانسازی به شکل گسترده و عمومی آن را دارند. در چنین فضایی شاهد رها شدن توده در جامعهای با اعوجاج شدید هستیم. جامعهای که در آن نیروهای بالادستی و حوزههای قدرت سعی دارند با کشیدن لباسی بزک شده با جلوههایِ بصریِ دنیای توسعه یافته، واقعیتهایی همچون شکاف و گسست اجتماعی، ناکارآمد شدن نهادهای اجتماعی، اتمیزه شدن جامعه، کاهش همبستگیهای اجتماعی و… را بپوشانند و مانع از مشاهدهپذیر شدن و مسئلهمند شدن آنها شوند. در واقع همانطور که در یکی از یادداشتهای کتاب گفّال آوردهام، «صورتکهای توسعه» را بر چهرهای اسیدپاشی شده نصب میکنند و یا «لباس گشاد اقتصادی» را بر «پیکر نحیف اجتماعی» بوشهر میپوشانند و آن را تحت عنوان توسعه، تبلیغ و ترویج هم میکنند.
چیزی که این فضا را چالش برانگیزتر میکند، استفاده بیش از حد بوشهر از غنای فرهنگی خود، برای حل مسایل اجتماعی ناشی از این فرآیند و در خیلی مواقع حتی چشمپوشی از این مسایل است. دورکیم به ما یاد داده است که امر اجتماعی را بایستی با امر اجتماعی تبیین نمود. یعنی ما اگر به واقع خواهان حل یک مسئله اجتماعی یا بروز تغییری در آن هستیم، بایستی از مکانیزیمهای اجتماعی و راهحلهای اجتماعی استفاده کنیم؛ نه اینکه بلافاصله سراغ سایر مقولهها مانند فرهنگ، سیاست و… برویم. در مناطقی مانند بوشهر که غنای فرهنگی بالایی دارند و فرهنگ منطقه برای کنشگران عرصههای مختلف آن درجه بالایی از اهمیت را دارد، به اشتباه و به غلط، استفاده از مقولههای فرهنگی برای حل هر مسئلهای رواج یافته است. کما اینکه مثالهای بسیار زیادی را در این خصوص میتوان عنوان نمود. استفاده از عرصه فرهنگ برای حل چالشهای ناشی از توسعه، ضمن افزایش دادن تعداد لایههای در هم تنیده شده، پیچیدگی و گرهخوردگیهای این کلاف را بیشتر و بیشتر کرده و حتی موجب رقیق شدن عرصههای فرهنگی و بروز آسیب در آنها نیز شده است.
هامون ایران: برای برون رفت از مسائل اجتماعی مذکور در استان بوشهر چه تحلیلی دارید؟
محسن عباسپور: برای هر نوع برونرفت که البته من ترجیح میدهم از واژه تغییر بجای آن استفاده کنم، نیاز به جریانها و پهنههایی داریم که بتوانند این مسئله را ممکن سازند. برای رسیدن به آن جریانها و پهنهها، منطقیترین کنشها که ریشههای عمیق و البته تاحدودی فراموش شده در زیستبوم بوشهر هم دارند، تشکلیابی و گفتگو است. آن هم در روزگاری که هم تشکلیابیها توسط جریانهای بالادست قدرت مانند دولت، مصادره و کنترل و در عین حال بسیار سخت و پرهزینه شدهاند و هم گفتگوها به دلیل تعارض درک مسایل و تخاصم گفتمانها، در نزدیکی مرزهای امکانناپذیری به سر میبرند. با تمام این سختیها و چالشهایی که گفته شد و گفته نشد، بایستی بدانیم این دو گزینه، دو شیوهی احیا جامعه و فربهسازی ساختارهای اجتماعی، مبتنی بر تفاهم جمعی برای حل مسایل هستند. این شیوهها نه تنها برای برونرفت از وضعیت فعلی، بلکه برای تغییر و دگرگونی آن نیز کارآیی دارند. بنابراین نیاز مبرمی به حرکت کردن اصولی در مسیر دستیابی به آنها داریم. بلافاصله بایستی یادآوری کنم که یکی از اصلیترین چالشها و موانع موجود در این مسیر، وجود و یا نمایان شدن شبهتشکلها و شبهگفتگوها هستند. یعنی جریانها و کنشهایی که در سطح حرکت میکنند، بسیار هیجانی و پیرو کلیشهها هستند، بیش از آنکه ریشه در خاک مسایل اجتماعی داشته باشند، شاخ و برگهای خوشآب و رنگی در آسمان آرزوها دواندهاند و قدرتهای شگرفی در ارایه انواع کپی حرفهای از یک تشکل یا یک گفتگو دارند، اما در عین حال فاقد کارکردهای ناشی از تشکلیابی و گفتگو هستند. نمونههای متعددی از این دست را هم در قالب موارد پرشمار شبه تشکلهای غیردولتی، شبه نشریات و شبه رسانهها، شبه تشکلهای صنفی و کارگری و سایر شبه ساختارهای جامعه مدنی که در فضای حقیقی جامعه حضور دارند و هم در قالب شبه گفتگوهای کاملاً فردگرایانهای که در سطح فضای مجازی به وفور وجود دارند، میشود دید. آن تشکلها و این گفتگوها، پیادهنظام ساختارهای قدرت هستند و بدون دریافت جیره و مواجب، راه را برای حفظ وضعیت موجود و هرچه رقتبارتر کردن شرایط فعلی، هموار میکنند؛ هرچقدر هم که خودشان به غلط دچار توهم خدمترسانی به جامعه باشند و اعتقاد داشته باشند که پیشرانهای تغییر جامعه و پرچمدارهای مبارزه به نفع مردم هستند.
هامون ایران: از ضرورتهای چاپ و نشر کتاب گفال بگویید؟
محسن عباسپور: کتاب گفّال در راستای تداوم گفتگو با جامعه منتشر شده است و همانطور که گفتم، گفتگو را امری ضروری برای گام برداشتن در مسیر تغییر شرایط موجود میدانم. وقتی در علوم اجتماعی از کنش گفتگو صحبت میکنیم، منظورمان لزوماً بیان آوایی دو یا چند نفر با همدیگر نیست. آگهی مندرج در یک بیلبورد شهری و یا حتی لباسی که ما میپوشیم هم میتوانند در قالب گفتگو دستهبندی شوند. منتهی برخی از کنشها همچون انتشار کتاب و نشر مقالهها، به صورت هدفمندتر این کنش را دنبال میکنند. انتشار این کتاب تلاشی در راستای گفتگو با جامعه است.
هامون ایران: از خودتان و پروژه های فکری تان بگویید.
محسن عباسپور: مدتهاست که با وجود مشغلههای اجرایی و کنشهای میدانی که دارم، به دنبال درک مکانیزم اثرگذاری چالشهای اجتماعی و همچنین نظامهای برنامهریزی بر زیست روزمره طبقهها و قشرهای مختلف اجتماعی هستم. در این فضا هم به سراغ تبارشناسی تاریخی پدیدهها رفتهام و هم مشاهده مشارکتی داشتهام.
هامون ایران: برای پژوهشگران در حوزه تحلیل جامعه شناختی استان بوشهر، چه پیشنهاداتی دارید؟
محسن عباسپور: به نظر میرسد موارد قابل توجهی از تحلیلهایی که در این حوزه ارایه میشوند یا متکی بر دادههای کمّیِ به دست آمده از پیمایشها هستند و یا خیلی به تجربه زیسته فرد تکیه داده شدهاند. هر دوی این موارد، آسیبهایی هستند که تحلیل نهایی را دچار چالش میکنند. به ویژه که در جوامعی مانند بوشهر و سایر مناطق ایران، دسترسی به دادههای کمّیِ مناسب و کافی برای ارایه تحلیل، بسیار سخت است و در عین حال دادههای کمّیِ گردآوری شده نیز بنا به دلایل متعدد، چندان قابل اعتماد نیستند. ما برای درک بهتر بوشهر و ارایه تحلیلی نزدیک به واقعتر از این گستره اجتماعی، نیاز به پژوهشهای کیفی و عمیقی داریم که در بسیاری از حوزهها با فقر شدید آنها نیز روبرو هستیم و این مسئله باعث شده که واقعیت بوشهر همچنان محو باقی بماند. در واقع بهتر است بگویم بجز چند مورد انگشتشمار از پژوهشهایی که توسط برخی از پژوهشگران دغدغهمند پیرامون برخی مسایل بوشهر انجام شده است، هیچ پژوهش کیفی مبتنی بر اصول علمی که بتواند درکی عمیق و درست از یکی از قسمتهای جامعه بوشهر به دست بدهد و امکان رهایی از آن را میسر کند، نداریم. این حوزهای است که به ویژه نیازمند ورود پژوهشگران جوان و با انگیزهای است که هم روشهای مطالعه و پژوهش را به خوبی میدانند و هم دغدغهی تغییرات اجتماعی دارند.