- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

انتشار کتاب از توژستان دیروز تا دشتستان امروز نوشته حسین برازجانی توسط انتشارات هامون نو

انتشار کتاب از توژستان دیروز تا دشتستان امروز نوشته حسین برازجانی

 

به گزارش وبسایت هامون ایران؛ تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران نخستین کتاب محمدباقر (حسین) برازجانی با عنوان توژستان دیروز تا دشتستان امروز توسط انتشارات هامون نو منتشر شد.

 

 

این کتاب در ۴۱۲ صفحه قطع وزیری با جلد شومیز سخت و با قیمت یکصدهزارتومان به موضوعات و مقولات مختلف در شهرستان دشتستان پرداخته است. این کتاب حاصل سالها تلاش و کوشش نویسنده در تحقیق و پژوهش درباب تاریخ و اجتماع شهرستان دشتستان بوده که در واپسین سال قرن چهاردهم شمسی منتشر شده است. این کتاب در کتابفروشی های برازجان و بوشهر قابل ابتیاع می باشد.

به فهرست این کتاب که می نگریم، نشان می دهد که با کتابی پر و پیمان روبه رو هستیم. در ادامه فهرست این کتاب را باهم خواهیم دید:

پیشگفتار

وجودشش مکان دیگر با نام برازجان

وجود اسناد وآثاردیگر

ناهمتایی های که بکرات درتاریخ توج وجود دارد

وجود دستک ها (اسناد) ونشانه ها (آثار) دیگر

موقعیت تاریخی وجغرافیایی دشتستان ومرکز آن برازجان در چند سده نامعلوم روزگاران مغفول مانده کجاست

چه سلسله عللی پیش پای رهروان بوده که راه بجایی نبرده اند

گرگدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست

نظرات برخی از تاریخ نگاران در مورد توج

شعرادروصف توز می گویند

ادباء در وصف توج وتوز می گویند

آیا توزستان یک ساختمان کوچک بود که به آسانی ویران شود

تاریخ تکرار می شود

مشکلاتی که دامنگیر تاریخ ما شده

آتش زدن کتابها وعناد بافرهنگ وتمدن ما در روزگاران مختلف

رابطه امام علی ع وفرزندانش باایرانیان

ماجرای عده ای از مردم دشتستان گپ در روز عاشورا

دست ناچاری بدامان تاریخ نگاران خارجی

نا آشنایی مردم کشور بانام برازجان ودشتستان

نقل یک خاطره

تقسیمات سیاسی جغرافیایی دشتستان از ابتدا تاکنون

دشتستان گپ در حصه دوم معروف بفارسی

ناحیه انگالی دشتستان

ناحیه اهرم دشتستان

ناحیه برازجان  دشتستان

ناحیه تنگستان  دشتستان

ناحیه حیات داوود دشتستان

ناحیه خورموج دشتستان

ناحیه دالکی دشتستان

ناحیه رود حله دشتستان

ناحیه زنگنه دشتستان

ناحیه زیراه دشتستان

ناحیه شبانکاره دشتستان

ناحیه گناوه دشتستان

تاریخچه استان بوشهر

استانداران استان بوشهر پس از انقلاب اسلامی

تقسیمات کشوری در سال ۱۳۱۶ خورشیدی شهرستان دشتستان

شهرستان دشتستان

برازجان مرکز شهرستان دشتستان

اسامی شهرها وروستاهای دشتستان کنونی براساس حروف الفبا وجمعیت اخرین سرشماری سال۱۳۹۵

اطلال باستانی دردشتستان

مساجد شهرستان دشتستان براساس حروف الفبای نام مسجد

حسینیه های شهرستان دشتستان

ادارات ؛ نهادها ودستگاههای اجرایی شهرستان دشتستان

مراکزبهداشتی درمانی شهرستان دشتستان

مراکزانتظامی شهرستان دشتستان

مدیران اداره فرهنگ شهرستان دشتستان

مدیران اداره آموزش وپرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

مدارس ومراکزآموزشی شهرستان دشتستان

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان – برازجان

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان – بخش مرکزی

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان– بخش سعد آباد

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان – بخش شبانکاره

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان – بخش آبپخش

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان – بخش بوشکان

قدمگاه وبقاع متبرکه زیارتی شهرستان دشتستان – بخش ارم

آثار باستانی ونقاط دیدنی وتفریحی پارکها ؛ بوستانها ؛ میادین ؛ خیابانها ؛ پاساژها ؛ بازار وبازارچه و مراکز خرید برازجان

آثارباستانی ونقاط دیدنی  وتفریحی  شهرستان دشتستان – بخش مرکزی

آثارباستانی ونقاط دیدنی وتفریحی شهرستان دشتستان – بخش سعدآباد

آثارباستانی ونقاط دیدنی وتفریحی شهرستان دشتستان – بخش شبانکاره

آثار باستانی ونقاط دیدنی وتفریحی شهرستان دشتستان – بخش بوشکان

آثارباستانی ونقاط دیدنی  وتفریحی شهرستان دشتستان – بخش ارم

شرکت های تولیدی ؛ صنعتی برازجان ودشتستان

معرفی آثار وکتب نویسندگان , مترجمین وشعاعران چاپ شده برازچانی ودشتستانی

غذاهای محلی شهرستان دشتستان

بازیهای محلی شهرستان دشتستان

پارچه های مورد استفاده مردم شهرستان دشتستان

گونه ها نخل درشهرستان دشتستان

اجزاء نخل

نمایندگان مجلس شورای ملی ازاغاز تاسیس تا دوره بیستم بوشهر؛ دشتستان وبنادر وجزایردرزمان قاجار وپهلوی

نمایندگان مستقل مردم شهرستان دشتستان درمجلس شورای ملی قبل ازانقلاب اسلامی

نمایندگان ادوارمجلس شورای اسلامی مردم شهرستان دشتستان

افرادی که ازبرازجان ودشتستان به عنوان نماینده مجلس شورای ملی دردیگر شهرهای ایران انتخاب شدند

برخی ازنحبگان برازجان ودشتستان که قبل وبعدازانقلاب درشهرهای دیگردارای سمت بودند

برخی از بزرگواران برازجان ودشتستان که تاکنون دردیگر شهرهای استان وکشور دارای سمت بودند

تاسیس فرمانداری وارتقاءدشتستان ازشهربه شهرستان

بخشداران وفرمانداران دشتستان ازابتدا تا به ثمررسیدن انقلاب اسلامی

فرمانداران شهرستان دشتستان پس ازپیروزی انقلاب اسلامی

روسای اداره ثبت اسناد واملاک شهرستان دشتستان از ابتدا تاکنون

مسولین اداره تربیت بدنی شهرستان دشتستان از ابتدا تاکنون

قانون انتخابات وتشکیل شهرداری وانجمن شهر وقصبات شهرستان دشتستان

انتخابات انجمن شهر وشهرستان قبل از انقلاب اسلامی شهرستان دشتستان

انتخابات انجمن شهر برازجان از   سال۱۳۱۸تا قبل از انقلاب اسلامی

 نخستین انجمن شهر برازجان در   سال ۱۳۱۸ خورشیدی

اعضای انجمن شهر برازجان در    سال ۱۳۲۲ خورشیدی

اعضای انجمن شهر برازجان در    سال ۱۳۴۲ خورشیدی

اعضای انجمن شهر برازجان در    سال ۱۳۴۶ خورشیدی

اعضای انجمن شهر برازجان در    سال ۱۳۵۰ خورشیدی

اعضای انجمن شهر برازجان در    سال ۱۳۵۴ خورشیدی

اسامی آخرین اعضای انجمن شهربرازجان درسال ۱۳۵۵خورشیدی

انتخابات اعضای سومین دوره انجمن شهرستان دشتستان

یک دوره انتخابات نافرجام دربرازجان

انتخابات نیمه رسمی شورای شهربرازجان

نخستین انتخابات اعضای شورای اسلامی برازجان

خانمها وآقایان زیرکاندیدهای نخستین انتخابات شورای اسلامی شهر برازجان بودند

اعضای منتخب دراولین شورای اسلامی شهر برازجان

اعضای منتخب دردومین شورای اسلامی شهربرازجان

اعضای منتخب درسومین شورای اسلامی شهر برازجان

اعضای منتخب درچهارمین شورای اسلامی شهر برازجان

اعضای منتخب درپنجمین شورای شهر برازجان

اعضای شورای اسلامی شهر آبپخش از ابتدا تاکنون

اعضای شورای اسلامی شهر بوشکان از ابتدا تاکنون

اعضای شورای اسلامی شهر تنگ ارم از اپتدا تا کنون

اعضای شورای اسلامی شهر سعد اباد ازابتدا تاکنون

اعضای شورای اسلامی شهر شبانکاره ازابتدا تاکنون

اعضای شورای اسلامی شهر دالکی از ابتدا تاکنون

اعضای شورای اسلامی شهر کلمه از ابتدا  تاکنون

اعضای شورای اسلامی شهر وحدتیه از ابتدا تاکنون

شهرداران وسرپرستان شهرداری برازجان قبل از انقلاب اسلامی

شهرداران وسرپرستان شهرداری برازجان پس ازانقلاب اسلامی

ائمه جمعه دربرازجان

امامان جمعه موقت دربرازجان

قبرستانهای برازجان

دره های خشک فصلی برازجان

راه آهن بوشهر برازجان

محلات قدیم وجدید برازجان

واقعه غم انگیز روستای باغ حصار

عدالت آیت الله شیخ عبدالحسین اعتصامی

چاه اب شرب حاج مقصید

کنایه شیر زن دشتستانی به رضا شاه

جواب دندان شکن یک برازجانی به رضاشاه

تعریف وتمجید رضا شاه ازغضنفرالسلطنه درحضور احمد شاه

تقوای غضنفرالسلطنه در نماز

نان خشکه دشتستان در محراب نیایشگاه توکیو

ماجرای بزرگداشت فایز دشتستانی دربرازجان

 نخستین ساختمان شیروخورشید دربرازجان

 نخستین اداره اصلاحات ارضی دربرازجان

 نخستین پمپ بنزین دردالکی دشتستان

 نخستین دانشگاه پیام نوردربرازجان

نخستین دانشگاه آزاد در برازجان

 مسقف شدن بازار شمالی وجنوبی                                                                          

دودانش آموزمجازی که نبودند اما نامشان درتاریخ دشتستان ثبت شد

پیشگامان وترین های عرصه ی مختلف دربرازجان ودشتستان

نخستین شناسنامه صادر شده دربرازجان

نخستین  سند مالکیت صادر شده دربرازجان

 نخستین میدان دربرازجان

 نخستین  مسجد دربرازجان

نخستین  حسینیه دربرازجان

 نخستین  حمام دربرازجان

نخستین کتابخانه عمومی دربرازجان

نخستین  گستره دانش (حوزه علمیه) ویژه برادران دربرازجان

نخستین گستره دانش (حوزه علمیه ) ویژه خواهران دربرازجان

نخستین تالارپذیرایی دربرازجان

نخستین کارگاه مهرسازی دربرازجان

نخستین چاپخانه دربرازجان

نخستین  سینما در برازجان

نخستین عکاسخانه دربرازجان

نخستین دفتر خانه اسناد رسمی دربرازجان

نخستین بیمارستان در برازجان

نخستین  بازاردربرازجان

نحستین کوچه که دربرزجان اسفالت

نخستین  بنگاه باربری و باراندازی دربرازجان

نخستین آموزشگاه تعلیمات رانندگی اتومبیل استان دربرازجان

نخستین اموزشگاه تعلیمات رانندگی موتورسیکلت دربرازجان

نخستین اداره دربرازجان

نخستین  وتنهاترین سیلوی استان دربرازجان

نخستین کارخانه سیمان دربرازجان

نخستین کارخانه برق دربرازجان

نخستین  کارخانه ارد دربرازجان

نخستین کارخانه یخسازی دربرازجان

نخستین کارخانه گچ پزی دربرازجان

نخستین کارخانه قندسازی دربرازجان

نخستین کارگاه شیرینی پزی دربرازجان

نحستین کارگاه عصاری ارده دربرازجان

نخستین شرکت توزیع وپخش سلیندر گازخانگی دربرازجان

نخستین امام جمعه برازجان

نخستین نماینده  مردم دشتستان در مجلس شورای ملی قبل از انقلاب اسلامی

نخستین  نماینده مردم دشتستان در مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب

نخستین بانوی برازجانی راه یافته به مجلس شورای اسلامی

بانوان برازجانی که تاکنون به شورای اسلامی شهر راه یافته اند

اقایانی که تاکنون به شورای اسلامی شهر راه یافته اند

نخستین بانوی شهرداردشتستان واستان

نخستین بانوی دهدار دشتستان

نخستین بانوی رییس شبکه بهداشت ودرمان دشتستان

جوانترین ومسن ترین نماینده دشتستان در مجلس شورای اسلامی

نخستین فرماندار دشتستان قبل از انقلاب اسلامی

نخستین فرماندار دشتستان پس از انقلاب اسلامی

نخستین بخشداربرازجان قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی دربرازجان

نخستین رییس انجمن شهر قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی دربرازجان

نخستین رییس شورای شهر پس از انقلاب اسلامی

نخستین سرپرست شهرداری برازجان

نخستین شهرداررسمی برازجان قبل از انقلاب اسلامی دربرازجان

نخستین شهرداررسمی برازجان پس ازانقلاب اسلامی دربرازجان

نخستین شهردار منتخب شورای شهر برازجان

نخستین  بتن سبک ساخته شده جهان در برازجان

نخستین ایرانی وتنهاعضو حرفه ای انجمن بین المللی مجسمه سازان aiesmayes  از برازجان

نخستین مرد ونخستین زنی که در برازجان باتصادف کشته شدند

نخستین  پزشک برازجانی

نخستین بنیانگذار پایگاه انتقال خون در برازجان

نخستین رئیس بهداری در برازجان

نخستین بازرگانان وتجار برازجان

نخستین اتومبیل کرایه برون شهری برازجان

نخستین جایگاه فروش نفت وفراوردهای نفتی دربرازجان

نخستین کاشت وداشت ذرت رنگی در برازجان

پیشگامان کتابفروشی در برازجان

نخستین ورزشکار مقام آور جهانی در برازجان

نخستین مدیر فنی وورزشی در برازجان

نخستین رئیس  تربیت بدنی پس ازپیروزی انقلاب اسلامی در برازجان

نخستین جایی از ایران که درآن نوعی قوتبال وجود داشت

نخستین بنیانگذارهیئت فوتبال قبل ازانقلاب اسلامی دربرازجان

نخستین رئیس هیئت فوتبال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برازجان

نخستین داور فوتبال در برازجان

موسس تیم پیش کسوتان فوتبال دربرازجان

استارتر مسابقات دو و میدانی آسیایی سال ۱۹۷۴ تهران ازبرازجان

نحستین داور بین المللی معرفی شده به فدراسیون جهانی فیقا از برازجان

نخستین مربی برازجانی تیم ملی قوتبال دانش آموزی کشور

نخستین مربی تیم ملی هندبال ساحلی نوجوانان کشور ازبرازجان

نخستین گروه ورزشکارانی که ازبرازجان دراردوی آموزشگاهی شرکت کردند

نخستین موسس باشگاه فرهنگی ورزشی شاهین در برازجان

تاسیس نخستین هیئت کوه نوردی برازجان

نخستین داوررسمی مسابقات شنا ازبرازجان ؛دشتستان و استان

خستین دفتر خانه رسمی (محضر) در برازجان

نخستین بازرگانان وتجاربرازجانی

نخستین واردکننده موتورآب کشاورزی در برازجان

نخستین جایگاه پمپ بنزین در دالکی دشتستان

نخستین مکتب خانه دربرازجان

نخستین موسس مدرسه سعادت بوشهر از براازجان

نخستین مدرسه سعداباد

نخستین مکتب خانه در برازجان

نخستین مدیر وبنیانگذار مدرسه سعادت در بوشهر

نخستین مدرسه درسعدآاباد

نخستین آموزگارغیربومی دربرازجان

نخستین آموزگاربومی دربرازجان

نخستین آموزگارزن در برازجان

نخستین آموزگارزن مدرسه اکابربرازجان

نخستین مدیرزن مدرسه دخترانه

نخستین ودومین مدرسه نیمه رسمی در برازجان

نخستین موسس سیکل دوم دبیرستان

تخستین دانش آموزانی که ازدبیرستان فرخی سیکل اول فارغ التحصیل شدند

نخستین دخترانی که ازدبستان امید بامدرک ششم ابتدایی فارغ التحصل شدند

نخستین دانش آموزانی که در برازجان دیپلم گرفتند

نخستین  کودکستان در برازجان

نخستین مدرسه رسمی پسرانه در برازجان

نخستین مدرسه رسمی دخترانه

نخستین مدرسه راهنمایی  پسران در برازجان

نخستین مدرسه راهنمایی دربرازجان

نخستین مدرسه راهنمایی نمونه دولتی پسرانه در برازجان

نخستین مدرسه راهنمایی نمونه دولتی دخترانه در برازجان

نخستین دبیرستان پسرانه در برازجان

نخستین دبیرستان دخترانه دربرازجان

نخستین دبیرستان نمونه دولتی پسرانه دربرازجان

نخستین دبیرستان نمونه دولتی دخترانه دربرازجان

نخستین مدرسه سالمندان (بزرگسالان) دربرازجان

نخستین مدرسه استثنائی در برازجان

نخستین مسئول خانه پیشاهنگی در برازجان

نخستین دبیر کمیته ملی پیکار با بی سوادی

نخستین کارکنان کمیته ملی پیکار با بی سوادی در برازجان

نخستین مسئول تعلیمات اکابر در برازجان

نخستین رئیس نهضت سواد آموزی در برازجان

نخستین کارکنان نهضت سواد آموزی در برازجان

نخستین کلاس آزاد انگلیسی دربرازجان

نخستین حوزه علمیه ویژه برادران در برازجان

نخستین حوزه علمیه ویژه خواهران در برازجان

نخستین دانشگاه  پیام نور در برازجان

نخستین دانشگاه ازاد در برازجان

نخستین رئیس انجمن شهر  قبل ازانقلاب اسلامی در برازجان

نخستین رئیس شورای شهر پس از انقلاب اسلامی در برازجان

نخستین کتابخنه عمومی در برازجان

نخستین هنرمند نمایش وتاتر در برازجان

نخستین اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در برازجان

نخستین هفته نامه نیمه رسمی در برازجان

نخستین هفته نامه رسمی در برازجان

نخستین تفنگچیان ایران دردوران صفویه از برازجان

نخستین فرمانده ژاندارمری در برازجان

اردوهای نظامی که تاکنون به برازجان آمده اند

نخستین تظاهرات  مردم برازجان

نخستین شهداء مردکه دردرگیریهای انقلاب در به شهادت رسیدند

نخستین بانویی که دردرکیریهای انقلاب در برازجان به شهادت رسید

نخستین فرمانده کمیته انقلاب اسلامی دربرازجان

نخستین تشکیل دهندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دشتستان

نخستین گروه ازرزمندگانی که ازبرازجان ودشتستان به جبهه های جنگ اعزام شدند

نخستین شهدای دشتستان در هشت سال دفاع مقدس

نخستین رزمنده بیش از ۹۰ ساله دشتستانی در جبهه های دفاع مقدس

نخستین شهیدخردسال دشتستان در دوران دفاع مقدس

نخستین شهید برازجانی درخارج ازکشور

نخستین شهداء برازجانی دربمب گذاری میدان فردوسی تهران

نخستین وتنها شهید خبرنگار استان بوشهر از برازجان

نخستین شهید مدافع سلامت برازجان

نخستین  شرکت پخش کپسول گاز خانگی در برازجان

نخستین حمام در برازجان

نخستین مسجد در برازجان

نخستین حسینیه در برازجان

نخستین میدان در برازجان

نخستین آهنگران در برازجان

نخستین کوزه گران در برازجان

نخستین کامیونداران در برازجان

نخستین زن راننده پایه یکم در برازجان

نخستین اماکنی که در برازجان انشعاب آب گرفتند

نخستین اماکنی که در برازجان انشعاب گاز گرفتند

نخستین تشکیل دهندگان بنیاد مسکن انقلاب اسلامی

نخستین ها در کمیته امداد امام خمینی ره در برازجان

موخره

 

نویسنده در پیشگفتار خود بر کتاب اینچنین نگاشته است:

با نام آن یگانه دوست که هر چه داریم از اوست. نسک (کتاب) پیش‌روی مه چهره اتان دستاورد پژوهش و مطالعاتی است که سال‌ها فکر مرا به خود درگیرکرده بود و هرگاه به نوشتن آن می‌اندیشیدم سنگینی و دشواری راه مرا به پرهیز وامی‌داشت و در این اندیشه که نکند:

 کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ       

 کار ما شاید این است

 که در افسون گل سرخ شناور باشیم  [۱]

و هر از گاه که بخت با من یار و همساز بود و همای خوشبختی بر شانه‌هایم می‌نشست و سازواری هماهنگ می‌شد، در محفل استادان قلم پیشه و تاریخ‌نگاران انجمن‌آرا که نشستی می‌آراستند، حضوری یافته و دو زانو و با فروتنی تمام شاگردی می کردم و در چگونگی تاریخ دشتستان باب گفتگو و رایزنی گشوده می شد. جمعی را باور به اینکه          

“ما و دیگران بسیار گشتیم و کمتر یافتیم تو هم نگرد که نمی‌یابی”

زیرا این تاریخ گنگ موردنظر ما و شما نه در بن مایه و سرچشمه‌ای نوشته شده و نه بر سنگ نگاره ای پیدا، نه در آثار و بنایی مستحکم و بادوام ساختمان شده که از خشم و نهیب سرکش طوفان و ریزش مدام باران و سیل‌های بنیانکن دوران و گذشت مکرر زمان و لرزش و تکانه‌های هرچندگاه بومهن(زمین‌لرزه) ویرانگر روزگاران و ضرباهنگ شلاق گرما و نفوذ شرجی نفس‌گیر بی‌امان و تازش گاه‌ و بیگاه بیگانگان و ضربات هولناک تبر و تیشه‌ مردم پیشینگان پا برجا و استوار مانده باشد. و از آن بجا نمانده جز خشت‌هایی خام و خاکی سست، نه دیرینه سالی را آن‌قدر عمر وفا کرده که در حافظه‌ تاریخی‌اش به اکمل منقوش، نه آنچنان بی‌کم‌وکاست سینه‌به‌سینه از نسل‌های دیروز به نسل امروز به احسن منقول که مشتاقان به فهم تاریخ را مقبول و ساختمان پل ارتباط میان این دو فاصله سست، شکننده و بی‌پایه است و اصرار به اینکه کندوکاو و بررسی گرداگرد تاریخ گم‌گشته و دستیابی‌ به چند حلقه‌ گمگشه از زنجیره این سامان کاری بیهوده است و سرانجام پژوهش و پژوهیدن را معمایی بی‌پاسخ و ناپیدا و فرجام سخن بر این باور استوارکردن به اینکه:

(گریستن بر گور تاریخ این سامان گریه بر سر گوری است که مرده‌ای در آن نیست )

و آنچه از جان کلامشان می‌گرفتم جز این نبود که کارم (اوتوجون)[۲]کوبیدن و (اوپی چیت)[۳] ریختن است و به‌ گفته اندک عوام امروزی دشتستان (هف تو لوله‌ی پولیکا )[۴] و این راه در پیش‌رو آن‌قدر طولانی است که با هر نگاهی که به اطراف آن می‌نگری تا چشم کار می‌کند دشت تنهایی و سایه‌های بی لک آن است. اما اگر از شما خوانندگان به از جانم پنهان کنم از خدای همه‌چیزدانم چگونه بپوشانم؟ که از یک‌سو حس کنجکاوی آزاردهنده‌ای که برای دستیابی به این راز سر به تو نهفته، رهایم نمی‌کرد و از سوی دگر احساس وظیفه و ادای دین به زادگاهم( که از آن جدایم نمی‌ساخت) و سزاوارتر از آن دو، دغدغه انتظار شیرین نیل به مقصود و سرانجام رسیدن به حقیقت این معمای تاریخی که مرا به‌پیش می‌خواند.

 اما همراه با رگه‌هایی از دلهره و نا امیدی که با آن کنجکاوی و ادای دین عجین بود. اما در ستیز مدام این تفکرات متضاد و توأمان همواره در آوردگاه مخیله‌ام انتخاب دو گزینه پنجه در پنجه هم داشتند. و در صف‌آرایی این میدان نبرد نخست ادامه‌ راه ناهموار پر سنگلاخی که پیش از نوشتن و پرداختن به آن یقین داشتم که حتا با آرام‌ترین گذر از کوچه‌های آن‌هم سر می‌شکند دیوارش[۵] و سیبلی می‌شوم که هدف آماج گلوله‌ها خواهم شد.

(من صنف فقد استهدف؛ هرکس که می‌نویسد خود را در نمایشگاه(معرض) هدف(انتقاد) قرار می‌دهد)وتنها دیکته نانوشته بیست است و دوم راه آسان ؛ یعنی ورود نکردن به قلمرو این سرزمین و نانوشتن که بی‌دغدغه، کم‌هزینه، کم‌خطر و ایمن بود؛ کدامین راه؟ و نه‌تنها این علامت پرسشها در پیش‌رو بود بلکه این اندیشه هم در یاده ام(ذهنم) عقبه‌ای دیرینه داشت و همیشه سوهان روحم بود و همواره تنه به تنه‌ آن یکی تفکر یعنی نانوشتن ایمن و بی‌دغدغه و بی‌خطر می‌زد. این بود که سرانجام چه کسی باید بشکند این تابوی کریه‌المنظر بدسگال و مرسوم و رایج بین مردم عوام که می‌گویند:            

به من چه مربوط مگه من فضول شهرم؟ را که در میدان کارزار سپیدی‌ها و سیاهی‌ها که خاکستری هم وجود نداشت آغازیدن و ادامه‌ راه که سپید نوشتن بود بر همه‌ بدرگی‌های سیاه پیروز و شتابان شد و نانوشتن محکوم به شکست گشت. چرا؟ چون ایمان و باور داشتم که

هرکه ناموخت از گذشت روزگار

نیز ناموزد ز هیچ آموزگار [۶]

و چون می‌دیدم “از آن روزگار که هرودوت[۷] سرگذشت انسان‌ها را در نسک (کتاب) نیمه افسانه ای خود با آن همه شرح و بسط‌های اغراق‌آمیز نگاشت تا به امروز هزاران تاریخ‌نگار دیگر با دیدگاه‌های گوناگون به این کار بزرگ دست یازیده و زوایای گو افرای دوپهلو و ناگفته و ناشنیده‌ها را از پستوخانه‌های تاریک تاریخ بیرون کشیده و آن را روی سطوح نگاشته و بر برگ برگ کاغذ از خود جاوار گذاشته‌اند”[۸] پس من از چه چیز باید در بیم باشم؟!

از سختی و دشواری کار امروز یا نشانه‌های دل‌واپسی دوستان دلسوز؟ اما وجود رگه‌هایی از این افکار لرزان و ناسازگار بود که نیازم به رهنمود و ارایه راه و روش فرزانه و مرشدی دانا را چون برکه آبی برای ماهی سرگردان در کرانه ساحل دیدم و نیت کردم و پس از توکل به آن یزدان نامیرا دل به فال “حافظ” که آیه آیه‌های وحی الهی در سینه داشت سپردم و لسان‌الغیب هم چه نیکو به مدد آمد و فرمود: 

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور[۹]

این شد که نسخه‌ پیچیده این فرزانه زبردست دردهایم را افاقه کرد و گویی مرهمی بود بر رنج هایم که غم‌هایم را بزدود و نا امیدم را به امید و آرزو مبدل ساخت و انگیزه‌ام را فزونی بخشید و سرانگشتان لرزانم را به نوشتن واداشت و چون جوجه پرنده‌ای (لیترانی)[۱۰] که در آغاز(فرنالی)[۱۱] شدن است لانه تاریک برایم تنگ آمد و به شوق پرواز به هر سوی پرکشیدم و بر هر شاخ و برگی که عطرونشانی از گذشته دشتستان می‌داد نشستم بر شاخ و برگ‌های درختانی که از خواب و فراموشی باغبانانش بارها‌ لشکر ملخ‌ها بر آن تازیده و سبزی و طراوتش را به یغما برده و نمانده بود جز بن شاخ‌های بی‌برگ و برش که سال‌های دراز در انتظار باغبانی چشم‌به‌راه دوخته که شاید با قدحی آب به دست آید و سیرابش سازد. گرچه من این سقای پیر آن‌سان رودی پرآب و جاری نبودم و نداشتم جز(درنگونی)[۱۲]در دست که بتوانم  تنه‌ نیمه سبز این درخت دیرینه‌ سال (که ریشه در خاکی کهن دارد اما فراوان سال‌ها پای برجامانده  ستبر و تشنه‌ اندک محبت و توجهی) را غرق آب سازم لاجرم به قدر توانم که کوچک درنگونی بود جرعه‌ای آب به ریشه تشنه‌ تاریخ آن رسانده‌ام و به راستگویی این نیم بیت (مصرع) شعر که(آب دریا را اگر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باید چشید)و با گام‌هایی به روش چسب و قیچی برخی دیدگاههای تاریخ‌نگاران و سالداران را برشمرده‌ام و نه قدمی بیشتر که برگ سبزی است تحفه‌ درویش و پیشکش ران ملخ از موری است به بارگاه سلیمانی شما.

اما به این امیدواری دل خوش کرده‌ام که راه آب رسانی (سقایت) را گشوده‌ام و به آرزوی پژوهش و باریک‌اندیشی بیشتر علاقه‌مندان و شیفتگان به تاریخ همه‌ ی  روزگاران پیشین دشتستان به‌ویژه سده‌های میانی و چند حلقه‌ گم‌گشته تاریخ آن دل‌بسته‌ام و به این امید که شما نیز با من هم‌عقیده و پذیرفته‌اید که تاریخ به مشعلی فروزان می‌ماند که انسان‌ها برای گذر از راه‌های سخت گذر و پرپیچ‌و‌خم زندگی بدان نیازمندند و بدین پنداشت باورمندشده ایم که: گذشته چراغ راه حال و آینده است.

“هر قوم و کشوری که بتواند بیشتر و بهتر از این چراغ درخشان استفاده کند قدر مسلم می‌تواند خود را به سرمنزل مقصود رسانیده ، از خطرات آن در امان ماند که بی‌شک پذیرش همین علت انگیزه‌ای شده که کشورهای متمدن و پیشرفته جهان میلیون‌ها دلار پول و ساعت‌ها وقت گران‌بهای خود را صرف جستجو در تمدن گذشته خویش و دیگرکشورها کرده و درکندوکاو نشانه های (جاوار)[۱۳]مانده از پیشینیان می‌خواهند هرچه بهتر به تمدن‌های فراموش‌شده دست یابند.”[۱۴] اما به راستی من و شما به‌عنوان یک شهرتاش برازجانی و دشتستانی زاده یا جایگیرشده و مأواگزیده در هر نقطه از این دشت پهناور(دشتستان) که همواره به این دیدگاه مفتخریم که دارای پیشینه تاریخی کهنسالی‌ به درازای بیش از ۷۰۰۰ ساله از عهد ایلامیان (عیلامیان)، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و سده‌ها پس از آنیم که به‌سزا است و انکارناپذیر اما بی پرده و بی پروا ما جز کمی از تاریخ عهد باستان این دیار که خوشبختانه همگی هم  براستی و دادورزی دستک هایی با فرنود، محکم و اوستانش ‌شده‌ای هستند که هرکدام چون شاهدانی دادگستر و رسا هر لحظه در صحن هر محکمه‌ای زنده و حاضرند و با مهره ای نگارین در نگین انگشتری انگشت خود دستک ادعای پارینگی چندهزاره ما را مهرزده و “ثبت با سند برابر است” می‌کنند و خستو نبودن و راستینگی این دیار هستند. اما ماها چقدر از پیشینه۲۰۰ الی۳۰۰ سال و چند سده بیشتر تا حدود سال‌های میانی سده هفتم یا دوازدهم میلادی یا به روایتی سده چهارم مه‌گردی از(تموکا) (تااوکه) و(دستقان؛دشتگان) آن روزگاران (که گفته‌شده نام پیشین برازجان و دشتستان بوده) اطلاعات تاریخی استوار شده داریم؟ و یا از سیر فرایند و فراز و نشیب‌های آن می‌دانیم و یا تا چه اندازه از دیگر شهر ویران‌شده با نام‌های توز یا توژ(توژستان) توج (توجستان) توج، تواج، طوج، طوح، توه، تواز، تز، تزک، توژک[۱۵]و یا هرعنوان دیگری که در نوشته‌های جهانگردان، تاریخ‌نگاران؛ چکامه‌سرایان، خامه‌به‌دستان و فرهنگ‌نامه‌های مختلف و تلفظ غیرفارسی‌زبانان نویسه گردان و گفتارعلمی و غیرعلمی عامه و نقشه‌های جغرافیایی ترسیمی موجود و حافظه تاریخی سالداران از آن شهر تاریخی یادشده و در گویش‌های مختلف و برگردان آن از زبان پارسی به دیگر زبان‌های دنیا به‌کاررفته باخبریم؟

گرچه بنا به نوشته و آشکارگفتن تاریخ‌نگاران این شهر سده‌هاست که ابتدا روبه ویرانی نهاد و بنا به گفتار پارینه جای گیر شدگان‌ آن در هنگام تازش تازیان پس از دفاع و پایداری و جانفشانی و ابرامی خودجوش؛ حتا بیش از حدتوان از خود بروز داده اند که تاریخ‌نگارانی از جمله تبری از زبان یکی از کشتارکنندگان می‌نویسد: “تلاش برای تصرف شهر(توج) مدت زیادی به طول انجامید ولی سرانجام ایرانیان شکست یافتند و کشتار زیادی از آنان درشهر شد و تمامی اموال آنان تاراج گردید. طوایف دیگری در اطراف سواحل جنوبی خلیج‌فارس بودند که دینشان مسیحی بود تسلیم شدند و حاضر به پرداخت خراج گردیدند ولی فرمانده ارتش شهر که شخصی به نام(شهرک)بود حاضر به تسلیم نشد، درنتیجه در(ریشهر) اردو زد و آماده نبرد با مسلمانان عرب شد و در نبردی سخت که میان آنان روی داد وی کشته شد و اطرافیانش به قتل رسیدند.”         بلاذری هم می‌نویسد:

“مبارزه به طول انجامید ولی درنهایت ایرانیان و شهرک کشته شدند و شهر به دست عرب‌های مسلمان فتح شد و غنایم زیادی به دست آوردند. بعد از آن بود که فسا و داراب به دست لشکر مسلمانان تصرف شد.”

اما مردم در این یورش‌ سنگین و پی در پی که بر آنان وارد شد آن‌چنان توفیقی نیافتند؛ که آن‌هم ناشی از حمایت نکردن حاکمان حکومتی آن روزگار ـ به دلایلی که گفته خواهد شد ـ بود و نیز ضعف و سستی بر ارکان حکومتشان چیره بود آنان بیش از این توان مقاومت در خود ندیدند و از پس این تازش‌های پایدار برنیامده به جایی  راه نبردند و طعم تلخ شکست را چشیدند و آن‌سان شد که راست‌قامتان آن برهه‌ تاریخ از تحمل این شکست قامتشان خم گشت اما سرخم نکردند. و چون نخواستند در برابر بیگانه (از دیدگاه آنان هرغیرایرانی مهاجم بیگانه بود حال با هرعقیده؛ تفکرومرامی که داشتند) سرتعظیم فرود آرند، آهنگ سفر ساز نموده و از تمام علایق خود گذشته ناگزیروناخواسته ترک زادگاه کرده که برخی با حدسی نزدیک به‌یقین بدین باورند که: پس از یورش بی‌امان و پی درپی تازیان کم فرهنگ و چادرنشین بیابان‌گردی (که تا پیش‌ از این تازش همواره مطیع و خراج‌گزاران بی‌چون چرای دولت مرکزی ایران بودند) آن روز در نقش و اندیشه ای نو ظاهر شدند که برای پایستن (اثبات) آن از کشتن و کشته‌شدن ابایی نداشتند آنها شکست یا پیروزی را سعادت و رستگاری می‌دانستند و برای قبولاندن آن عقیده زبانی جز شمشیر نداشتند. و مقاومت بیشتر در برابرشان منتج به کشتاری هولناک و جبران‌ناپذیر می‌شد. اندک مردم این شهر و دیار که از تیغ لشکر مهاجم جان سالم به در برده بودند، ناگزیر برای رهایی جان خود و فرزندانشان و پرهیز از پرداخت گزیت (جزیه)[۱۶] به بیگانگان روی سوی کوه‌ها و بیابان‌ها آوردند سپس به دیگر مکان‌های کشور که کمی امن‌تر بوده پناه برده‌اند و گمان می‌رود بیش از هفت سده از سده‌های نخست اسلام برازجان و حتا دشتستان خالی از جای گیر شدگان بوده؛ به این باور و دلیل که در این مدت هیچ نشانه‌ای (بجزگور و قدمگاه بعضی از امامزادگانی‌ که مردم این دیار خاک گور و حتا قدمگاهشان را توتیای چشم خود کرده و زیارت آستانهای پاک آن بزرگواران آمال دل سیل عاشقان این دیار بوده و در مهمان نوازی از آن بزرگواران و زوارشان لحظه‌ای فروگذاری نمی‌کنند. اما هیچکدام دارای بیوگرافی (تذکره ای) پشتوانه دار نیستند) از وجود سازه و اثری که مربوط به آن ایام (چند حلقه‌ گم‌گشته از سال نخست تا حدود سده هفتم مه‌گردی) باشد حتا اندک و جزیی نه‌تنها نمایان روی زمین بلکه در اکتشافاتی که تاکنون در اطلال و در دل خاک آن به انجام رسیده نیز به دست نیامده. ازاین‌روست که می‌توان باورهای مختلفی داشت، نخست مردم این دیار در آن دوره ها به جاهای دیگر کوچیده و ترک زادگاه کرده باشند که نشانه و همانندهایی در این زمینه موجود بوده و هست.

 

[۱] – سهراب سپهری شاعر نام‌آشنای معاصر که در ۱۵مهر ۱۳۰۷ ه- ش در کاشان متولد شد و در اول اردیبهشت ۱۳۵۹ خورشیدی در صحن امامزاده سلطان علی مشهد اردهال چهره در نقاب خاک کشید و آرام گرفت.

[۲] – آب در هاون کوبیدن اصطلاحی است که کنایه از کار بی‌ثمر و بی‌حاصل است.

[۳] –  OUPEY CHET آب پای ماسه ریختن در گویش مردم برازجان و دشتستان و به مفهوم کار بی‌ثمر است.

[۴]– فوت‌کردن و دمیدن در یک قطعه لوله پولیکا که هر دو سر آن باز است و با دمیدن در یک دهانه آن باد از دهانه دیگر خارج می‌شود.

[۵]– ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری    برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش    (حافظ)

[۶] – مولوی

[۷] – هرودوت حدود ۴۸۰ سال پیش از میلاد در آسیای صغیر متولد شد. او از لحاظ کسب اطلاعات تاریخی و نوشتن یک کتاب تاریخی به نثر اولین تاریخ‌نویس بزرگ اروپایی است که به سراسر شرق مدیترانه مسافرت کرد و مدت زیادی در آتن به سر برد و در کشور ایتالیا درگذشت. هدف اصلی و جان کلام کتاب هنگام نگارش گزارش جنگ‌های ایران و یونان در دهه‌های ۴۹۰-۴۷۰ ق-م که هرودوت آن را مهمترین وقایع تاریخ جهان می‌داند البته تمام مطالبی که در کتاب گزارش شده درست نیست چون اغلب شنیده‌های خود را تکرار کرده و با بزرگنمایی و اغراق همراه است. با این حال او اثر عظیم و درهم‌بافته‌ای از جهان باستان خلق کرده  که لقب پدر تاریخ که سده ‌ها بعد به او دادند برازنده اوست.

[۸] -برداشتی از کتاب «تاریخ ایران» با کمی تلخیص

[۹] – حافظ

[۱۰] در گویش مردم برازجان و دشتستان به جوجه پرنده‌ای اطلاق می‌شود که هنوز پروبال او بیرون نیامده و کامل نشده اما در آغاز و شروع پرواز است.

[۱۱] -پرنده‌ای که در آغاز و شروع پرواز است.

 Derancun -[12] ابزار قاشق‌مانندی است مدور و اندکی گود که لوله‌ای جوی‌مانند دارد و به وسیله آن مایه های  آبکی را به طفل می‌خورانند.(سیری در گویش دشتستان)

[۱۳] – جاوار = به گویش بومی : بجامانده، ؛ به ارث گذاشته‌شده، ماترک،  مرده ریگ

[۱۴] – برداشتی از کتاب تاریخ ایران

[۱۵] – در نوشته‌های پیشینه‌نگاران به ریخت‌های توز و توه نیز آمده و در پارسی میانه این شهر توژک خوانده می‌شده است.

[۱۶] – جزیه مالی  نقد یا جنس که اهل کتاب هر ساله به دولت اسلامی پرداخت می‌کردند