- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

چرا جدایی فقط طلاق نیست؟!

لی لا مهرپویا*: نام ها به واسطه ی ویژگی درون ذاتی خود، گاهی بر مبنای ویژگی کانکریت(concrete – فیزیکی،واقعی، و قابل لمس) خود و گاهی بر مبنای ابستراک( abstract- مفاهیم بی مرز) هستند. آن جا که فیزیکی اند، ما با نام هایی” بنده ِ صفت” رو برو هستیم که زاییده ی خدای ذهن و تعاریف بشری اند و متصل به ویژگی های فیزیکی اشیا و مفاهیم فیزیکی هستند. اما نام ابستراک، نامی خدا صفت است زیرا این نام ها، در فضایی بی مرز خلق می شوند و قدرت پیموندن و تفکر خلاق را در خود دارند.
در فیلم جدایی نادر از سیمین، خودِ واژه ی “جدایی”، خدا صفت ظاهر می شود. واژه یی که یکی از بنده های آن، واژه ی “طلاق” است و در این فیلم، ما با طیف گسترده ای از مفاهیم دیگر این واژه ی مرکزی، رو برو می شویم. مفاهیمی چون دوری، اختلاف، تضاد، تقابل، تنش و…از گونه مفاهیمی هستند که زاییده ی واژه ی جدایی اند و هر کدام به تنهایی یا مشترکن، در سرتاسر این فیلم، در فضایی ابستراک اما نه لزوما ذهنی ، جریان و شیوع یافته اند، و نتیجه ی آن، خلق فضاهایی که به جمله نمی رسند(دیالوگی انجام نمی شود)، اما صلابت کلام تصویری آن ها، قدرت کلام را زیر سوال می برد.
“جدایی” نادر از سیمین “، عنوان این فیلم می باشد، در صورتی که روایت ظاهری فیلم، بر جریانِ خواستِ جدایی سیمین از نادر می چرخد. همین امر، ما را به روایت های پنهان و ریشه ای این فیلم که نتیجه اش روایت ظاهری فیلم است،می کشاند و دقیق که بشویم، می بینیم که ما پس از صحنه ی اول فیلم_ جدال در دادگاه- با کمک رخداد و روایت های فضای آبستراک فیلم، وارد همین روایت پنهان می شویم. در این روایت پنهان، تقابل نادر و سیمین، سیمین و ترمه و سپس تفابل نادر با دختر و مادر و در نتیجه، جدایی هایی کوچک، تبدیل به جدایی های وسیع و عمیق می شوند. تقابلی که درصحنه ی اول، در فضای دادگاه به تصویر کشیده می شود، تقابلی کلامی است زیرا در این صحنه، سیمین و نادر در کنار هم نشسته اند و جنگ لفظی، نشان از این تقابل دارد و تقابل در صحنه ی آخر، با نشستن سیمین و نادر در جهت های کاملن متضاد چپ و راست ، بدون هیچ کلام و درگیری لفظی یی، به تصویر کشیده می شود و تقابل ترمه با پدر و مادر که منجر به تنهایی او در تصمیم گیری می شود. تصمیم نهایی که تنها فقط برای کجا بودن او است، نه با کی و کی ها بودن. تقابل راست و دروغ و حق و نا حق، که ابتدا، از زندگی شخصی و روایت دو نفره ی بین نادر و سیمین آغاز می شود و سپس به فضایی عمومی تر و به بین نادر و شخصیت های دیگر فیلم کشیده می شود، خبر از جدایی ظریف و پیچیدگی عمیق بسط داده شده در این فیلم دارد.
سیمین در پی جدایی است تا نادر در پی جدایی نباشد اما جدایی که در ابتدا یک بازی برای به دنبال کشیدن نادر است، تبدیل به فضایی برای آشکار شدن جدایی پنهان، شکست ناپذیر و سرسخت درونی نادر از سیمین می شود و کشف همین واقعیت به واقعیت دوم و روایت دوم این فیلم می رسد: جدایی سیمین از نادر.
سیمین، این جدایی پنهان را زمانی آشکار شده می بیند که نادر برای برگرداندن سیمین کوچکترین تلاشی نمی کند و حتا بر اصرارهای ترمه برای برگردادن مادر پا می گذارد و با واژه ی ” نمی توانم”، ظاهرن توجیه یی کامل را ارایه می دهد. جدایی، بار منفی قاطعیتی است که در هر صحنه از این فیلم نفوذ می کند. قاطعیت نادر در شک کردن، در دروغ گفتن، در عدم اطمینان نادر ، درعدم پذیرش شکست. و قاطعیت در داشتن اصول های ذهنی حتا به قیمت از دست دادن – فردی که قصد دارد با خشونتِ قاطعیت، همه چیز را تمام کند و بعد بگوید “تمام شد”. قطعیت ذهن نادر، منشا تمام جدایی ها می شود. قاطعیتی که ریشه در یک قراداد تثبیت شده ی ذهنی دارد و عشق، عاطفه، مهربانی، ترحم و اعتماد، هیچ کدام به عنوان کلیدی برای این دیوار جدایی پذیرفته نمی شوند. نادر خود هیچ توضیحی را نمی پذیرد اما خواهان شنیده شدن توضیحش توسط دیگران است و برای نمونه، صحنه ی بیمارستان،که به شدت دنبال توجیه و توضیح به شوهر راضیه خانم است. در صحنه ی آخر نیز، نادر در راست می ایستد و سیمین در سمت چپ. در این صحنه که صحنه ی طولانی یی است، نادر به هیچ وجه به سیمین نگاه نمی کند و تمام سعی اش را می کند در بطن تکیه بر اصول های خودش بماند، اما سیمین چندین و چندین بار به نادر نگاه می کند.

*شاعر و دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی.