- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

انتشار کتاب فراداستان؛ همرازی با خدایگان ادبیات نوشته علی آتشی

انتشار کتاب فراداستان؛ همرازی با خدایگان ادبیات

 

نوشته علی آتشی

 

به گزارش وبسایت هامون ایران؛ تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران، کتاب فراداستان؛ همرازی با خدایگان ادبیات نوشته علی آتشی توسط انتشارات هامون نو در مردادماه ۱۴۰۰ منتشر شد. این کتاب در ۲۶۷ صفحه قطع رقعی و با قیمت ۶۴هزار تومان به طبع رسیده است.

علی آتشی در مقدمه ای با عنوان “چرا رمان بخوانیم؟” بر این کتاب نوشته اینچنین آورده: داستان خواندن، کاری منـفعلانه و غیرخـلاقانه نیست. آن­ کس که می خواند، بی ­آن­که بداند، دارد چیزی را می ­آفریند. خواننده در ذهنش پیـوسته دارد چشـم ­اندازی را بـازسازی می ­کند، فلسـفه ­ای را سبک ­سنـگین مـی­ کند یا با قـهرمانی تا ژرفـای روحـش همراه و هم­ داستان می ­شود. و این تفاوت اساسی دنیای ادبیات و سینماست. در سینما انسان در جلوی یک پرده عظیم نقره­ ای خواب می­ رود تا دنیا را از ذهن و چشم کارگردان ببیند. سینـما، اتاق هیپنوتیزم است.[۱] نور و صـداست که آدمی را همراه خود می­ کند و به دنیایی دیگر می ­برد. تاثیر شگرف ش هم گاهی از قدرت رنگ­ها و موسیقی متنش می­ آید تا حرفی که برای گفتن دارد. اما داستان، داستـانی دیگر دارد. هر خواننده، درست مثـل یک پرفورمنس(تئاتر) مشارکتی، در داستان نقش بازی می­ کند. اوست که حدود و معنای متن را تعیین می­ کند و به یک مشت واژه­ های قطارشده در سطور و صفحه، جان می­ بخشد. رمان را باید دمکراتیک ­ترین ژانر ادبیات خواند. اگر دمکراسی عرصه­ ظهور اصلِ «هر فرد، یک رای» در دنیای مدرن باشد، رمان را هم باید از همین طاقه­ بریده باشند. رمان مثل آینه ­ای است که هر کسی نقش خود، رای خود و واگویه ­های خود را در آن می ­بیند. دل تاریکیِ جـوزف کنراد، برای سفـیدپوسـتان دنیای غرب یـک معنا می ­دهد و برای سیاه ­پوستان آفریقایی معـنایی دیگر. آن­کس که ۱۹۸۴ جـورج اورول را در لـهستان کمونیـست-­زده­ آن سـال­ها می­ خوانده، یقیناً حس و دریافتِ به ­غایت متفاوتی داشته است تا آن دیگری که برای اصول دیکته شده از کاخ کرملین غش می ­کرده. بسته به اینکه آدم­ها متعلق به چه جغرافیا و زمانی هستند، متن داستان، قابل تعبیر و بازآفریدن است. از همین روست که نقد ادبی و مشخصاً رمان را باید «سهم مخاطب» از کتاب برشمرد. شاید این که هر کس با سنجه­ فهم خود اثری را قضاوت کند، سرنوشت شومی برای آن اثر باشد. پیکاسو هم از همین رو نگران آینده­ تابلوهای نقاشی­ اش بود که می­ گفت: «آویختن تابلوی نقاشی به دیوار، مایه­ تباهی آن است، زیرا مردم عادت دارند همه چیز را به شکل خود درآورند.» و انگار چندان هم بی­ راه نمی­ گفت. اما چاره چیست؟ نه چشم بیننده را می­ توان بست و نه ذهن خواننده را می­ توان از پیش شکل داد. رمان خواندن، مثل تعبـیر خواب است. انـگار که متن هم مثـل روح آدم­ها، دارای بخش ناخـودآگاه باشد، چیزی که به نظر می­ آید ابـعاد و چَم ­اندرخَم ­اش بر خودِ نویسنده هم چندان روشن نباشد. تعبیر هرکس از رویا حتا برای بیننده اش هم ناواضح و خارج از فوکوس است. رمان هم همین قصه را دارد، حتا برای راوی­ اش. همین ویژگی شگـفت ­انگیز است که رمان را از دیـگر ژانرها منفک می ­کند. رمان، محصول تجربه­ انسان در دنیای پس از مدرنیته است؛ درست زمانی که دُن کیشوت، سوار بر اسب خیالش راه مکاشفه­ دنیای آن سوی خانه را در پیش گرفت. دنیای رمان جایی است که دیگر، پادشاهان و نخبگان سیاسی موضوع سخن نیستند؛ درونمایه­ ای که «شعر» بر آن اصرار می­ ورزید. در رمان کمتر پیش می­ آید کسی در وصف و ستایش سلاطین، قافیه و افسانه ببافد و دنیا را با عیارِ اخـلاق ملـوکانه ­شان بسنـجد. رمان؛ عـرصه­ ظـهور نوع جدیـدی از انسانهاست؛ انسانهایی که تا به حال کـسی ندیده­ شان و نشنیده ­شان؛ آدم ­های عادی و روزمره­ ای که زندگی و مرگشان، رویداد چندان مهمی در دنیا نیست. و این یعنی آغاز دمـکراسی. رمان میدان پیدایـش اراده­ عمومی و خردِ دستـه­ جمعی است. جایی که حرف­ها و زندگی آدم­های تیپاخورده­ همین حوالی هم اهمیت می­ یابد. ژانر دمکراتیک رمان، نه تنها به شکل محتوایی که حتا از حیث فرمی و ظاهری هم با دیگر گونه ­های ادبیات تفاوتی معنامند دارد. ادیبانِ خسته از زبان منشیانه و متکلف، از چرخش مدرنیته بود که به دنیای رمان پناه بردند. رمان عرصه­ گذار از نثرها و نظم ­های تغزلی و شاعرانه بود به سوی زبان روزمره. نوعی رهایی از نخوت نخبه ­گرا و سیاست­ زده و پایان انحصار خودمحوری شاعرانه. ورود زبان عامیانه به جهان ادبیات همزمان شد با ورود خود عوام به سیاست. میگوئل دو سروانتس بود که اول­ بار زبان کوچه­ بازار را سازمایه­ ادبیات کرد تا دُن کیشوت را بیافریند.[۲] ژانر ادبی رمان، مداخله­ نجبا و امیرزادگان و درباریان در امر سیاست را به زوال نزدیک کرد، به فرد، فردیت بخشید و او را موجودی صاحب کرامت خواند. این است که برای عبور از دنیای رنگ­ باخته و نخ­ نمای گذشته باید رمان خواند. رمان بخوانیم تا ما را از خرده ­بورژوازی مبتذل پیشامدرنیته دور کند، رمان بخوانیم چون رمان روح­مان را می­ فلسفد و پالایش می­ کند، فردیت­مان را محترم می­ شمارد و از انحطاط ذهن نجات­مان می ­دهد.

 

 

 

 

در این کتاب که به سه بخش آثار فارسی، آثار غیرفارسی و گفتارهای فرهنگی تقسیم شده است، به تحلیل و تفسیر آثار ادبی پرداخته شده، آثاری مانند بوف کور، جای خالی سلوچ، سووشون، انتری که لوطی­ اش مرده بود، امینه، کولی کنار آتش، بازگشت، هزار خورشید تابان، مومیایی، شلوارهای وصله دار، ساربان سرگردان، رباعیات خیام، کلئوپاترا و آنتونی، هملت و اسفندیار، وداع با اسلحه، دل تاریکی، نکراسوف، پاییز پدرسالار، طاعون، عقاید یک دلقک، منظر پریده­ رنگ تپه­ ها، زندگی پیش رو، مرگ دستفروش، مگس­ها، دیکتاتور، کوری، سوتفاهم، حماقت­ خانه آلمایر، وات، تنفس در هوای تازه، کاکاسیاه کشتی نارسیسوس، بانو و سگ ملوس و در انتظار گودو .

وهمچنین نویسنده در بخش سوم در قالب گفتارهای فرهنگی به مقولات و مباحث زیر پرداخته است:

امین ­السلطان، کیسینجر، روح دو ملت

آوار اندیشه­ های شریعتی برای ما

ساختار خانقاهی سیاست

زیر سایه­ درخت بید

مدنیت و لزوم قانون­ مداری

پرتره­ سه­رخ

تیتری زیباتر از من

ناراستی به سبک ایرانیان

خودشیفتگان در عصر سلفی­ اندازان

پرسه در سالهای سیاه و سفید

فرهنگ ­نگاره­ ها از WC تا Facebook

گریز از مدار

خاورمیانه­ درون ما

 

 

 

 

[۱] – موذنی، حمید، فوتبال و سینما

[۲] – میلانی، عباس، تجدد و تجددستیزی