- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

فلسفه و جوانی؛ گفتگوی اختصاصی سالنامه ارغنون هامون با احسان دستغیب

فلسفه و جوانی

گفتگوی اختصاصی سالنامه ارغنون هامون با
احسان دستغیب؛ مترجم و پژوهشگر فلسفه

 

گفتگو از مجید نصوری

 

 

اشاره: احسان دستغیب، متولد سال ۱۳۵۹ در شهر شیراز است. دوران کودکی و جوانی و بخشی از تحصیلات خود در حوزه اقتصادی سیاسی و روابط بین الملل را علاوه بر ایران در اروپای غربی گذرانیده است. این جا به جایی های متعدد و پر تلاطم، در وی روحی اکتشاف گر و پُرسان پدید آورد. همین امر باعث شد تا بعدها بنا بر علاقه شخصی خود و اغنای روح جستجوگرش به سفرهای متعددی بپردازد و توشه ی غنی و پرمایه از تعامل با مردمانی از فرهنگهای مختلف برای خود فراهم آورد. تقسیم سیر زندگی او به دو بخش حضور در جهان غرب و آمیختگی آن با ،نظم ،قانون و پرسشگری و زندگی در جهان شرق و تنیدگی اش با سلوک و اشراق و معنویت،منجر به شکل گیری دیدگاهی آمیخته با جهان بینی ایی جامع تر شده است. از آنجا که حوزه ی تاریخ، فلسفه، ادبیات و سیاست، پیوسته جزء وادی های مورد علاقه ی این مترجم برای مطالعه و تحقیق بوده است انتخاب کتاب پیش رو و ترجمه ی آن که ارتباط تنگاتنگی با این حوزه ها دارد، دریچه ای دیگر در نوع نگریستن به جهان و تعامل با آن خواهد بود.

 

 

ارغنون هامون:فلسفه وجوانی چه شباهت ها،اختلافها وتفاوت های باهم داند؟
دستغیب: اگر فلسفه را شوقِ دانستنی عمیق بدانیم و آن را شور و اشتیاق کشف پرسش‌های اساسیِ در بابِ چرایی‌های اصلی عالم قلمداد کنیم، جوانی نیز برهه‌ای منحصربه‌فرد است که در آن انسان نسبت به کشف کردن‌ها کنجکاوی وافر و انگیزه مضاعف دارد. هرچند بنا به شخصیت و ساختار فردی، هر‌ انسانی برای وادی‌ها و علاقه‌مندی‌های مختص به خود شوق و اشتیاق دارد که البته میل به رشته‌ها و وادی‌ها را می‌توان هم ذاتی و هم اکتسابی دانست. برای رفتن به سراغ فلسفه، انگیزه مستحکم و ذوقی ریشه دار نیاز است که این ذوق و انگیزه در جوانی مستعد بروز بیشتری است. اختلاف آنجاست که شور و اشتیاق جوانی ممکن است در بعضی مختصات‌ها ناپخته و خام باشد در حالی که فلسفه و نیل به فلسفی اندیشیدن مستلزم پختگی و سوختگی و تجربه‌های فراوان می‌باشد. در عین حال جوانی توام است با شور و شوق و جنب‌و‌جوش فیزیکی و تنوع در میل به ورود به وادی‌های گوناگون، درصورتی که فلسفه تمرکز و اندیشیدن و خلوت کردن‌های بی‌شماررا می‌طلبد. مگر آنکه جوانی با بینش و ذکاوتی قابل توجه همگام شود. اگر جوان بداند که با کشف و دریافت پاسخی درخور در وادی فلسفه، آن دریافت و ادراک منجر به ایجاد وجد در او خواهد شد در نهایت به این نتیجه خواهد رسید که این دریافت فلسفی خود محرکِ جنب‌وجوش برای شکوفایی و پروانه شدن است.


ارغنون هامون: پرسایی فلسفی-معرفتی چگونه بامسئله جوانی گره می خورد؟
دستغیب: نخست باید به این نکته اشاره کرد که جوانی و جوانی‌ کردن را نمی‌توان با یک دیدگاه گلی نگریست. جوانی در هر فرد به گونه‌ مختص آن فرد بروز پیدا می‌کند و فرود می‌آید. ساختار شخصیتی، طبقه اجتماعی، سیر درونی، پردازش روحی روانی از جمله شاخصه‌هایی است که در مسیر جوانی کردن اثرات و نمود‌های خاص خودش را دارد. اما معمولا اگر فردی مستعد اکتشاف و ساختار شخصیتی‌اش پرسش‌محور باشد، این پرسش‌محوری و معرفت‌جویی در جوانی و از سن پانزده شانزده سالگی برجسته‌تر شده و مسیر کلی را برای فرد مشخص کرده و او را به آن سمت‌وسو می‌برد. و در واقع مسیر فرد از منظر معرفتی و شناختی می‌تواند از این سن آغاز شود. ممکن است البته از سنین بسیار کمتر خوی پرسش و بذرهای فلسفه‌پرسی در ذهن فرد به وجود بیاید و چراهای بسیاری در ذهن او ایجاد شود. اما حرکت توام با کشف و جستجو و نیل به مقاصد و ایستگاه‌های معرفتی فلسفی از آغاز جوانی و همان سنین چهارده تا شانزده سالگی آغاز می‌شود.

 

 

ارغنون هامون. جوانی ذهن وتفکر چه امکانات فلسفی دراختیار ما می گذارد؟
دستغیب: طبیعتا جوانی یعنی نیروی بیشتر و توانایی افزون‌تر و چون ضمیر دل و لوح روان کم‌تر آغشته به قیل و قالات است و تر و تازگی بر روح آدمی چیره است و ذهن آزاد از درگیری‌های حاشیه‌ای عالم ماده، هرچند باز نه به عنوان یک کلیت در همه افراد جوان، اما فرصت پردازش صحیح یک مسیر فلسفی اکتشاف‌گر و نوآورانه در این برهه سنی برای انسان بیشتر وجود دارد. دوران جوانی در واقع دوران طلایی باور‌پذیری و رویا‌پردازی است. بسیاری از فیلسفوفان و اندشمندان جهان و معرفت‌جویان عالم، پَرِش‌ها و اوج‌گیری نخستین خود را در جوانی به دست آورده اند. ملاصدرای جوان از جمله آنهاست و یا فیلسوفان بزرگی چون دکارت و اسپینوزا که جملگی در دهه‌های بیست و سی‌سالگی به فوران فلسفی خود رسیدند. امروزه ارتباط و تنیدگی بین جوانی و فلسفه می‌تواند مستحکم‌تر و برجسته‌تر باشد، خصوصا که عصر ارتباطات منجر به ایجاد یک هوش پیوندی در میان قشر جوان شده است. یعنی امکان تبادل نظر، دیالوگ، انتقاد و استدلال با کمک فن‌آوری‌ها امکانات نیل به پرسمان فلسفی را دچار تحولی بنیادین کرده است.

 

ارغنون هامون: نشانه های فرتوتیت درفکر فلسفی ازکجاها ناشی می شود؟
دستغیب: طبیعتا عدم زایش تفکرات تازه و کند شدن این مسیر و نیز گرفتار وادی تکرار شدن نمودی از فرتوتیت فلسفی است. درگیری‌های ذهنی و حاشیه‌هایی که جامعه و اجتماع و اقتصاد برای اندیشمند درست می‌کند، منجر به خستگی و گرفتگی ذهن و روح شده و مجال تبلور اندیشه‌های نو و البته مفید، سازنده و پیش‌رونده را از او سلب می‌نماید و از جایی خلاقیت را محدود و تضعیف می‌کند. اینکه در جوامع غربی به نسبت جوامع امروزی خاورمیانه اندیشمندانِ بیشتری فرصت بروز و نوآوری‌های بیشتر فلسفی متبلور می‌شود، الزما به معنای برخورداری غربیان از هوش و خلاقیت و عمق فکری بیشتری نسبت به شرقیان نیست، بلکه نظام‌های اجتماعی آنها برایشان شرایطی فراهم آورده که ذهن‌های آزادتر و متمرکزتری داشته باشند. آن‌ها به واسطه زیست در جوامعی با تنش‌های کمتر اجتماعی سیاسی و اقتصادی امکان تولید فکر برایشان سهل‌تر است و بدین ترتیب دیرتر به فرتوتیت فکری و ذهنی می‌رسند. شخصی که در وادی فلسفه تحقیق و فعالیت می‌کند تا اندازه زیادی از سایر گرفتاری‌های بلقوه‌ای که می‌تواند برایش ایجاد شود بایستی در امان بماند. هرچند رنج مقوله مهمی است و می‌تواند خود موجب زایش فکر فلسفی شود، اما نه هر رنجی و نه همه رنج‌ها با هم، بلکه رنج یا رنج‌هایی متمرکز. به هر حال این امر، یعنی آزادی ذهن از حاشیه‌ها در خاورمیانه و جهان اسلام چندان فراهم نیست. لذا ذهن‌های غیر متمرکز و آغشته به حاشیه طبیعتا فرتوت گشته و از زایش افکار جدید باز می‌ایستند.

 

ارغنون هامون: زوال جوانی ذهن وتفکر فلسفی به چه صوری خود رانمایان می سازد؟
دستغیب: تعادل و میانه‌روی در اکثر زمینه‌ها منجر به ثمرات بهینه‌تری می‌شود. برخی صرفا مطالعه کرده و کتاب می‌خوانند و برخی فقط می‌اندیشند. در صورتی که تعادلی از مطالعه واندیشیدن لازم است تا نتیجه پرباری حاصل شود. ضمن اینکه انسان بایستی به این نکته برسد که بالاخره ذهن و اندیشه‌اش محدودیت و مرزی دارد و بعضا اصرار بر گسستن این مرز، از یک مقطعی منجر به زوال اندیشه می‌شود. هستند فیلسوفان و اندیشمندانی که از یک مقطعی سخنان‌شان و استدلالات‌شان دیگر بیانگر ماهیت و جنس فکری اصیل‌شان نیست. پس تعادل و رهایی مهم است و عدم تعادل و عدم رهایی، در وادی تعصب اسیر شدن، عصبیت ناشی از افکار اغیار که ممکن است متضاد و مخالف افکار آدمی باشد و فراهم نکردن شرایط به “وجد آمدن” موجب زوال است. ضمن اینکه ذهن و عقل انسان تا حدودی هم خودمختاری دارد، یعنی اگر با آن دستوری و تحمیلی برخورد شود دچار زوال می‌گردد و برعکس در یک حالت تعادلِ توام با رهایی خلاقیتش شکوفا می‌شود.

 

ارغنون هامون: مفاهیم ومعانی نزدیک فلسفه وجوانی کدامند؟
دستغیب: جهت‌ٔدهی و معنابخشی هم در ماهیت فلسفه وجود دارد و هم در سرشت جوانی. تجربه‌های فلسفی جوانی بسیار فردی و شخصی است و یک کلیت را در بر نمی‌گیرد. اما آنچه فراگیرتر است این نکته می‌باشد که امیال و اشتیاق در جوانی فوران می‌کند و فرد جوان تشنه‌ئ ورود به هرگونه وادی و تجربه‌ای است و منش او هیچگونه اصلِ مبتنی بر برنامه‌ریزی و چیدمانِ تحمیلی را پاسخ مثبت نمی‌دهد. این مبحث میل و اشتیاق از ارکان فلسفه نیز تلفی می‌شود. و البته بحث آزادی، و نیز بحث وجد (ecstasy) و لذت ممکن است آدمی را به یاد مکتب اپیکوریزم و مبحث لذت بیاندازد.