- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

ویت دوم، سین هفتم؛ نوشتاری از روح اله طراوت

ویت دوم، سین هفتم

 

 

روح الله طراوت
نویسنده و پژوهشگر فلسفه

 

 

با آمدن بهار و عید نوروز هر سال ایرانیان سراسر دنیا در تکاپو هستند که در پشت سفرۀ هفت سین نشسته و هرکدام به فراخور حال خود ایام تعطیلات را بگذرانند. یکی دلخوش به ادامۀ میراث فرهنگی خویش است و دیگری به فکر دید و بازدیدها و عید‌دیدنی. کوچک‌ترها به فکر عیدی گرفتن و بزرگتر‌ها به فکر جمع شدن فرزندان و نوه‌هایشان در کنار خود که ممکن است سالی یکبار اتفاق بیافتد. گروهی نیز تنها به استراحت کردن در هوای خوب بهار فکر می‌کنند. وجه تشابه همۀ این افراد این است که معتقدند سالی نو شده است و تیک تیک ساعت آن‌ها را به جشنی همگانی دعوت می‌کند. اما در این میان و شاید به قدمت چند صد سال کسانی بوده‌اند که به هردلیل خواسته و ناخواسته در پی حذف کلیت یا حداقل تقلیل اجزای مراسماتی چنین بوده‌اند. فرقی هم نمی‌کند نوروز یا یلدا، جشن صده یا تیرگان و مهرگان و امثالهم. بعضی البته به کلی برای بخش عمده‌ای از مردمان فراموش شده یا حذف شده هستند اما دو جشن سال‌نو و یلدا همچنان توانسته‌اند از حذف بگریزند و با کم و زیادهایی سالیانه گرامی داشته‌شوند. اما چنانکه آمد همواره با سوال‌هایی جدی مواجه گشته که اگر نگوییم کل کیان مراسم را لااقل بخش‌هایی از آن را دچار تهدید و فروپاشی خواهد کرد. بسیار در این چند سال در شبکه‌های اجتماعی که به واسطۀ آزادی و در دسترس بودن با چیز دیگر قابل مقایسه نیست از نسل‌های جوان‌تر شنیده و یا حتی خودمان پیام‌هایی را ساخته یا بازپخش کرده ایم مبنی بر اینکه فلان قسمت مراسم اصلاً چرا باید اجرا شود. به خصوص جنبش‌هایی که در این سه چهار سال اخیر برای حذف ارکانی از نوروز به وجود آمده است که از قضا نه از جانب مخالفان پروپاقرص ایرانگرایی و ملی‌گرایی بلکه اتفاقاً از سوی موافقان و ناسیونالیست‌ها اتفاق افتاده است و هدف آن را نه احیاء یا جایگزینی سنت‌‌های دیگ،ر بلکه برخوردی حذف‌گرایانه با رویکردهای عقل‌گرایانه تشکیل داده است. اینکه فرضاً چرا ما باید به عیددیدنی برویم یا مثلاً چرا باید در میانۀ هفت سین چنین اجزایی باشد. کم نیستند کسانی که اتفاقاً از دیدگاه‌ طرفداری از محیط زیست یا حقوق حیوانات به چنین کمپین‌هایی پیوسته‌اند. مثلاً با حساب و کتاب‌هایی ثابت می‌کنند که اگر برای سبزۀ عید هر ایرانی فلان مقدار گندم مصرف کند سرانۀ کل مصرف در یک روز به عددی بزرگ می‌رسد در حالیکه تمامی سبزه‌ها در پایان نوروز بلااستفاده شده و به گوشه‌ای پرتاب می‌شود. یا گفته می‌شود که سمنو دقیقاً چه خاصیتی در سفرۀ هفت سین داشته و آیا نمی‌توان آن را حذف کرد. اساساً سوال کسانی که چنین استدلال‌هایی می‌کنند در چند بحث قابل تقسیم است. گروهی خواسته یا ناخواسته بر طبق دیدگاه‌های لذت‌گرایی و فایده‌گرایی بنتام و میل قدم گذاشته و پیش‌فرض خود را بر این اساس قرار می‌دهند که تعطیلات برای لذت بردن حداکثری بوده و می‌بایست همزمان فایده‌ای عملی نیز داشته باشد. از این روی خود را از هرآنچه باعث کم‌شدن این لذت می‌شود جدا و سنت‌های دست‌‌و‌پاگیر را مخل لذت حداکثری می‌پندارند. از این روی سعی دارند که بجای دید و بازدیدهای متداول به مسافرت رفته یا حداقل در خلوت خود استراحت کنند. عجیب هم نیست در دنیایی که فردگرایی به جای جمع‌گرایی و مدرنیستم به جای سنت‌گرایی روبه رشد می‌باشد، افرادی خوستار آزادی انتخاب در امورات شخصیه خویش شده و نخواهند به همراهی با اموراتی که لازمۀ آن جمع‌گرایی است بپیوندند. از سویی گروه دیگری سعی دارند عقل‌گرایی را اساس کار قرار داده و هر موضوع سنتی را با آن بسنجند. از این روی بدیهی است که اموراتی مثل برپایی سفرۀ هفت‌سین، چهارشنبه‌سوری یا سیزده‌به‌در را با سنجش عقل برنتابند. بدیهی است که بحث این گروه اساساً با گروه‌های به کل مخالف چنین رسوماتی که از لحاظ دینی به آن می‌نگرند متفاوت و گاه حتی در تضاد باشد.
در کنار این دو گروه چنانکه پیشتر آمد افرادی نیز از دریچۀ اخلاق و حقوق محیط زیست به مسئله نگاه کرده و انجام اموری مانند خوردن سبزی پلو با ماهی در شب عید یا نگه‌داری ماهی در سفرۀ هفت سین و یا سبزه را مغایر حقوق طبیعت و زیست می‌دانند. همچنین است وقتی آنان دربارۀ هجوم گروهی شهروندان با خودروها به طبیعت یا سوزاندن چوب برای مراسمی مانند چهارشنبه سوری صحبت می‌کنند.
اما هدف این نوشته در کنار احترام به همۀ عقاید پیش‌گفته آن است که آیا تمامی موارد فوق در صورت اجرا نوعی نقض غرض با اصل برگزاری مراسمات نیست؟ و در صورت اجرای همۀ موارد پیش‌گفته و نگفته باعث نمی‌‌گردد که در طولانی مدت اساس چنین مراسماتی، باسمه‌ای، خلاف عقل و منطق و یا مغایر اصول اخلاقی ما پنداشته شود؟
بحث این نیست که حتماً همگی ماهی‌های قرمز را بر سر سفرۀ هفت‌سین بگذاریم که بدیهی است با حجم امروزۀ جمعیت ایرانیان سراسر دنیا چنین امری به ضرر طبیعت و برخلاف سنت گذشتگان در احترام به ارکان طبیعت با برپایی سفرۀ هفت‌سین است. یا قطعی است اگر به نحوست یک روز خاص اعتقادی نداشته باشیم. اما سخن این است که اولاً؛ نمی‌توان به جای رویکرد حذف به نوعی با کم کردن یا جایگزینی امورات مشابه به ادامۀ این مسیر پرداخت؟ نمی‌توان به جای استفادۀ دکوری از عناصر سفرۀ هفت‌سین، هرکدام را به مصرف رسانید؟ از طرفی اگر بخواهیم تمامی این قواعد را با نوع نگاه خود تغییر یا حذف کنیم در طولانی مدت آیا قاعدۀ بازی به هم نمی‌خورد؟
بیاییم کمی با ویتگنشتاین همراه شویم و دیدگاه او به عنوان اتفاقاً پدر پوزیتویسم منطقی که قاعدتاً باید بسیاری از چنین مراسماتی را غیر علمی یا شبه علمی می‌پندارد در نظر آوریم.
ویتگنشتاین پس از آنکه در کتاب اول خود یعنی تراکتاتوس یا رسالۀ منطقی ـ فلسفی نظریۀ تصویری زبان را مطرح می‌کند با اختلافی چند ساله و البته دو سال پس از مرگش که کتاب دومش یعنی پژوهش‌های فلسفی چاپ می‌شود؛ به نظریۀ کاربردی زبان پرداخته است. در این دیدگاه زبان یک ابزار است و مفاهیم آن نیز ابزارهایی مانند «مهره‌های شطرنج» هستند که هر یک را باید بر اساس قاعدۀ معینی به حرکت در آورد، چنانکه هیچ‌یک از مهره‌های شطرنج نمی‌توانند کار دیگری را انجام دهد. پس یک حرکت در بازی شطرنج، بسادگی مشتمل بر حرکت یک مهره – به این یا آن شیوه – بر روی تخته نیست، بلکه عبارتست از شرایط یا مقتضیاتی که ما آنها را بازی کردن شطرنج می نامیم. در بازی‌های زبانی ویتکنشتاین شرکت در بازی‌ها فعایت‌های انسانی هستند که تابع نظم بوده و قواعد خاصی بر آن‌ها حاکم است. بدین معنا هر بازی زبانی صورتی از زندگی است یا هر صورتی از زندگی بازی زبانی ویژه‌ای دارد که با دیگر صورت‌های زندگی متفاوت و متمایز است. به تعبیر خود او: «تصویر یک زبان به معنای تصور صورتی از زندگی است». پس هر کلمه‌ای صرفاً در متن زندگی یا صورت‌های زندگی دارای معنا است نه به نحو انفرادی و مستقل، و مفهوم صورت زندگی یعنی، در بازی زبانی باید با یکدیگر توافق داشت. درست است بازی‌های مختلف داریم ولی هرکدام قواعد خود را دارند و تغییر اساسی در قواعد بازی منجر به دگرگونی یا نابودی آن خواهد شد. بازی فعالیتی است که مطابق قواعدی از پیش مستقر انجام می شود. از دیدگاه ویتگنشتاین دوم در زبان، این بازی در هر موقعیت مشخصی، برای هدف های مشخصی انجام می شود. یعنی برای هدف های عملی گوناگون زندگی روزمره و نیز زندگی غیرروزمره به تناسب موقعیت، بازی های زبانی متفاوتی انجام می شود که هرکدام قواعد خود را دارند. البته قاعده در مفهوم ویتگنشتاینی آن، به مفهوم رسم و عادت و نهاد تثبیت شده است، نه یک فرمول خشک از پیش تعیین شده. پس آنچه زبان نامیده می شود، مجموعه ای است از بازی های زبانی مختلف که نمی توان آنها را به یک تعریف مشترک و عام زبان فروکاست. همان طور که برای شرکت در یک بازی باید قواعد آن را بلد باشیم، باید برای شرکت در هر بخش از مراودات اجتماعی هم، بازی زبانی خاص آن را بیاموزیم و بلد باشیم.
نتیجتاً آنکه بنا بر قاعدۀ بازی‌های زبانی اگر ما بخواهیم رسم و رسومی به نام نوروز یا یلدا و … را داشته باشیم و از قضا بخواهیم تک‌تک اجزای آن را جداگانه تغییر دهیم پس از مدتی نه تنها به بسط و بهینه کردن آن مراسم کمک نکرده‌ایم بلکه در نسل‌‌های بعد باعث فراموشی کل یک بازی یا در اینجا، مراسم گشته‌ایم.
هرچند تغییر و به روز کردن بعضی از مراسم چنانکه مثلاً به قواعد قوام بخش و بنیادین آسیبی نرساند مخل کل بازی و مراسم نیست بلکه آن را بهبود نیز می‌بخشد و این در شرایطی است که تنها به تغییر در قواعد نظام بخش یعنی به تعبیر جان سرل قواعد طفیلی بپردازیم و نه قواعد بنیادین و قوام بخش. همانطور که در یک بازی فوتبال تغییر و به روز کردن بعضی از قانون‌ها تا آنجا که روح فوتبال را تغییر ندهد پذیرفته و در بسیاری از مواقع باعث قوام آن بازی نیز می‌گردد.