- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

مسئولیت فیلسوف، تولید بحران فکری است!؛ یادداشتی از دکتر مصطفی مهرآیین

مسئولیت فیلسوف تولید بحران فکری است!

 

دکتر مصطفی مهرآیین

 

 

۱.سایمون کریچلی،فیلسوف برجسته انگلیسی، در شرح اندیشه هوسرل معتقد است هوسرل سعی در نشان دادن رابطه مهم میان زیست جهان،تجربه رادیکال سنت و این ایده دارد که می توان جامعه را به گونه ای دیگر سامان داد.او در نهایت میگوید به باور هوسرل شرط امکان خلق جامعه ای جدید “تولید بحران” است.کریچلی مسئولیت تولید بحران را بر عهده فیلسوف می گذارد و می نویسد” مسئولیت فیلسوف ارائه تبارشناسی هایی(در معنای بازگشت به منشاء) است که بحران ایجاد می کنند. وضعیت تاریک فیلسوف وضعیتی خواهد بود که در آن بحران تشخیص داده نشود و این جاست که مردم می گویند <بحران،کدام بحران؟>……و به نوعی سرخوشی گاومنشانه دچار می شوند.مسئولیت فیلسوف تولید بحران است”.

۲.وضعیت امروز افغانستان به نوعی بیان آینده ماست اگر وضعیت کنونی خودمان را به زبانی فلسفی تبدیل به “بحران” نسازیم.به زبان هوسرل متاخر بزرگترین بحران در یک جامعه آن است که “صورت یا فرم یا شکل” جایگزین ” زیست جهان” یا “زندگی انباشته از مساله” شود.به زبان دیگر بزرگترین بحران،بحران “جایگزین شدن سوژه فرم گرا و قالب گرا” (در جامعه ما سوژه فقه گرا ظاهرپرست)به جای “سوژه حساس و آگاه” است که با حس گری خود سعی در فهم تروما و رنج زندگی دارد.

۳.به همین دلیل کریچلی معتقد بود در جهان پر از بحران امروزی به جای گوش دادن به توصیه کتاب های “راهنمای موفقیت” که به شما می گویند “چگونه از دلشوره دست بشوییم و زندگی آغاز کنیم” باید یاد بگیریم ” چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم”.این دلشوره اما دلشوره یک سوژه حساس و آگاه گرفتار در بحران است که می کوشد بحران های خود را تبدیل به امکان خلق جامعه جدید کند.

۴.ظاهرگرایی سیاسی،ایدئولوژیک، فقهی، و تکنوکراتیک حاکم بر جامعه امروز ما که خود را به طور کامل از زیست جهان انسان ایرانی منفک ساخته و بی اعتنا به رنج و درد انسان ایرانی سعی در حساسیت زدایی انسانی از خود دارد تا اصولا بی توجه به بوی زخم و خون جامعه به گسترش قدرت خود بپردازد، بحرانی است که قطعا جامعه ایران را به سمت نابودی پیش خواهد برد.وظیفه امروز تفکر ایرانی چیزی جز تبارشناسی این ظاهرگرایی و فهم منشاء آن نیست.این تبارشناسی چیزی جز تبارشناسی دین نیست که ،به زبان هوسرل،فعال کردن دوباره آن یادآوری این حقیقت است که نگرش دینی به بافت تاریخی یا زیست جهان خاصی تعلق دارد و هرگز نمی توان آن را همچون یک الگوی ریاضی در همه جا تکرار کرد.باید با بحرانی تصویر کردن مساله دین امکان خلق جامعه جدید و امید به زیستن دگرگونه را دوباره در جامعه زنده ساخت و گرنه سرخوشی ایدئولوژیک موجود ما را بیش از پیش نابود خواهد ساخت.