- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نتایج پیمان آوکاس و شانگهای برای ایران، منطقه و جهان؛ مقاله ای از دکتر پرویز باورصاد

پذیرش ایران در سازمان شانگهای؛

افزایش نقش و تعهدات خدمات ترانزیتی چند محوری ایران



دکتر پرویز باورصاد

عضو هیات علمی دانشگاه خلیج فارس



۱قدرت و ابرقدرتی

واژه توافقی قدرت به صور مختلفی در زبانهای مختلف برای نشان دادن توانایی‌های انسان و جوامع در ابعاد متعددی برای نشان دادن و مقایسه کم و کیف از عوامل و استفاده آنها به کار می‌رود و از دیرباز استعمال می‌شده است. بحث این مطالعه توانمندی‌های انفرادی و جمعی کشورهای جامعه جهانی بوده که آشکارا بعد از جنگ جهانی دوم در قالب “قدرت” بکار رفته است. در واقع مولفه‌های قدرت می‌توانند منابع متنوعی یا خصوصیاتی نظیر: طبیعی، اقتصادی، انسانی و تکنولوژیکی و سایر عوامل کمی و کیفی باشند. ماهان؛ دانشمند و افسر عالی نیروی دریایی قرن ۱۹ آمریکا  در کتاب مهم خود تاثیر قدرت دریایی بر تاریخ ″۱۶۶۰-۱۷۸۳ ، و بر اساس تجربیات دوران استعمار پرتغال، اسپانیا و هلند و ….تدوین در ۱۸۹۰ چاپ شده که به کثرت عنوان شروط پایه‌ای برای یک قدرت دریایی استفاده و به شرح زیر می‌باشند اگرچه بعدها به عوامل دیگری نیز بسط داده شده است:



۱– برتری موقعیت جغرافیایی،

۲– سواحل قابل ارائه خدمات، منابع طبیعی فراوان، و آب و هوای مطلوب،

۳– میزان سرزمین،

۴– جمعیت کثیر کافی برای دفاع از سرزمین،

۵– جامعه‌ای با استعداد و بینش دریایی و خلاقیت تجاری و

۶-حکومتی با نفوذی برای تسخیر دریا.


کشورهای متعددی نظیر پرتغال، اسپانیا، هلند، فرانسه و روسیه تزاری، آلمان، عثمانی و بریتانیا در قرون ۱۶ تا ۱۹ میلادی، ظهور و شکوفایی استعمار آنها، به نحوی یک قدرت دریایی بوده‌اند؛ از اوایل قرن بیستم آمریکا و شوروی (تا ۱۹۸۹ روسیه) به صورت ابرقدرت در جهان قابل مشاهده‌اند؛ به نظر می‌رسد چین نیز به عنوان یک ابرقدرت سوم نوظهور در قرن ۲۱ میلادی، در حال تولد می‌باشد یکی از ارکان این مطالعه است. به هرصورتی که قدرت و ابرقدرت‌ها باشند، موید توانایی اقتدارگرایی بعضی کشورها در سطوح جهانی و منطقه‌ای و محلی و بر اساس توانایی‌ها و نتایج مالی و تجاری و تکنولوزیکی و نظامی …. عوامل فوق با برنامه‌ریزی مدیریتی کارآمد و اثربخشی عالی برای افزایش قابلیت‌ها در تمام سطح اجتماعی، صنعتی و تکنولوژی، اقتصادی و علمی و رفاهی و … نظامی کشور خود بوده و قدرت تاثیرگذاری بر دیگر کشورها را نیز دارند؛ این و توانمندی عملی و بالفعل و بالقوه آنها را بر جوامع کوچکتر از تراز خود حتی پیشرفته صنعتی را به طور انحصاری یا تک قطبی (آمریکا بعد فروپاشی شوروی و جنگ سرد) و یا با مشارکت کشور دیگر دو قطبی گرایی (آمریکا و روسیه به از جنگ دوم)، و یا چندقطبی گرایی قدرت که با مشارکت سه و چند کشور نظیر آمریکا و روسیه و چین اعمال می‌نمایند.


انواع مختلفی از قدرت در کشورهای امروزی جهان وجود دارد نظیر؛ ابرقدرت (با حداقل همه خصوصیت‌های شش‌گانه فوق و همچنین قابلیت‌های تحرک و یا واکنش سریع به مسایل جهانی و داخلی، )، قدرت بزرگ (با بعضی خصوصیات فوق کشورها در انواع تاثیر اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی بر کشورهای منطقه خود هستند،)، قدرت متوسط (شامل کشورهایی با توانایی و استحکام، و اقتدار در ایستادگی امنیتی روی پای خود و بدون نیاز به دیگر کشورها؛ این قدرتها در بعضی کشورهای عضو گروه ۲۰ سازمان ملل یافت می شوند)، و قدرت کوچک (کشورهای معروف به یاران ابرقدرتها و یا قدرتهای بزرگ و) قدرت منطقه ای (نظیر بعضی کشورها که قابلیت اعمال نفوذ و قدرت بر منطقه خود نظیر استرالیا دارند ) قدرت فرهنگی (که شامل کشورهایی است که در بخش‌های مختلف جامعه انسانی نظیر هنر، فرهنگ، ورزش و … دارای نوعی تاثیرگذاری و محبوبیت جهانی و منطقه‌ای اند)، و نهایتا یا قدرتهای متکی بر منابع طبیعی نظیر انرژی (کشورهایی که با اتکا به مالکیت یک چند منبع طبیعی خود نظیر نفت و گاز و غیره توانایی تاثیر بر اقتصاد و سیاست جهانی و منطقه‌ای را نظیر کشورهای عربی خلیج فارس مثل عربستان و ایران و …. دارند.

 

دو پیمان منطقه‌ای ناتو و ورشو :

یکی از مظاهر این قطبی گرایی های بعد از جنگ دوم جهانی، ایجاد دو پیمان ناتو (آتلانتیک شمالی) و پیمان ورشو می باشد.

پیمان ناتو، با عضویت همه کشورهای اروپای غربی و به سرکردگی آمریکا و در راستای بازسازی اروپای غربی فاتح و مغلوب و به طور خاص جلوگیری از گسترش کمونیسم و سوسیالیسم در اروپا و جهان با اهداف قویا نظامی و امنیتی شکل گرفت.


پیمان ورشو، با عضویت کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی و زعامت شوروی سابق بوده است.

این دو پیمان ناتو و ورشو که به ترتیب در جهان سرمایه داری از سال ۱۹۴۸ و در کشورهای کمونیستی از سال ۱۹۵۵ میلادی و بر اساس اهداف اقتصادی، امنیتی، اقتصادی و …. خاص خود و با عضویت ماهوی و مزایا و مضرات متعدد برای بسیاری از کشورهای عضو و غیرعضو دنیا تشکیل شد؛ این پیمان بیش از ۴۰ سال جهان را تحت کنترل و هدایت قرار داد و یکی از مظاهر جهان دوقطبی به شمار می‌رفت. تا اینکه در سال ۱۹۸۹ با فروپاشی شوروی سابق، پیمان ورشو نیز در سال ۱۹۹۱ منحل و جهان تک-قطبی با ریاست اسمی و عملی آمریکا شروع گردید.

 پس از شکست جهان دو-قطبی و در سایه دوران کوتاه یکه-تازی دنیای تک-قطبی آمریکا، کشور چین با اتکا بر تجربیات ظهور چین کمونیست متکی بر بعضی خصوصیات شش گانه ماهان به صورت قدرت جدید جهانی از ۱۹۷۹ جهشی اساسی را در اقتصاد و صنعتی‌سازی نایل شد؛ که استفاده از فروپاشی ۱۹۸۹ شوروی و کمک از تجربیات روسیه جدید رقیب آمریکا و غرب، جهان جدیدی را با تغییرات اساسی در همکاری و هماهنگی‌های ۵۰ سال آینده دنیا، بنیان و به غولی غیرقابل کنترل تبدیل که در طول یک دهه قدرتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دنیا را از رتبه های پنجم و ششم پشت سر گذاشت و زنگ خطر را برای آمریکای مانده در تئوری‌های قدرت قرون ۲۰ و ۲۱ میلادی به صدا درآورد و آن را دستپاچه نمود تا منجر به اقدامات و سیاستها و استراتژی‌های اشتباه داخلی و جهانی کند؛ یعنی اینکه دنیای غرب از رصد آتی قدرت نوظهور چین و آن همه پشتیبانی بی دریغ از صنعتی‌سازی غافل ماند؛ که این قدرت نوظهور با به کارگیری  قدرتهای منطقه‌ای و محلی و معمول آنها را با کمک پشت پرده به دنبال خود و به افق‌های روشن و بعضا سایه-روشن در آینده دور جهان می‌کشد. که نقش روسیه با طرح‌های درازمدت جبران مافات دوران شوروی سابق، دوران بازسازی صنعتی و بهبود معیشت مردم خود و … تطبیق با نظام سرمایه‌داری درحال تجدید صلاح و سلاح ایجاد روسیه بزرگ متکی به منابع عظیم صدها ساله است، حائز اهمیت می‌باشد.

در جهان تک-قطبی حدودا تا سال ۱۹۹۶ که سازمان همکاری‌های شانگهای به وسیله چین نو-ظهور ایجاد شد، آمریکا به یکه تازی خود در دنیای سیاست و اقتصاد و نظامی گری و صنعت و . ادامه داد؛ که طی آن آمریکا عملا تاکنون با ده‌ها مزیت، مضرت، تهدید و یکجانبه‌گرایی در منافع ملی بر منافع اتحادیه اروپا و ایجاد بحران‌های تبعی اقتصادی و منطقه‌ای برای یاران ناتو مبادرت نمود؛ که دلایل آن سوق جهان به طرف جهان چند-قطبی فعلی می‌باشد که صرفا به لحاظ اشتباهات تاکتیکی آمریکا با تکیه بر راهبردهای کهنه و غیرمتناسب با شرایط جهان جدید نظیر بحران‌های خاورمیانه، واقعه ۱۱ سپتامیر و عوارض و تبعات و هزینه‌های مالی و جانی و . بعدی آن بر آمریکا و جهان و کشورهای منطقه است؛ که نتایج آشکار سستی و شکست درونی در جبهه پیمان ناتو طی ۲۰ سال گذشته و به خصوص در زمان دونالد ترامپ به صدا در آورده و اروپا را بین سه راهی انتخاب سیاست‌های واقع بینانه تر اتحادیه اروپا در تعامل مستقلانه با روسیه و چین، یا ایستادن در اردوگاه آمریکا و مقهور اقتدار چین و یارانش در پیمان شانگهای، بسیار تحت فشار و تزلزل اساسی قرار داده است؛ به طوری که یکبار در دهه ۱۹۹۰ که اروپا برای رهایی از سلطه طرح مارشالی آمریکای بعد از جنگ و به تاسی از سیاستهای دیرینه آلمان و فرانسه در ایجاد کشور مستقلی به نام “ایالات متحده اروپا با مخفف “USE مبادرت نمود؛ که این سیاست جامعه اروپا یعنی تشکیل دولت مستقل “ایالات متحده اروپا” بر پایه پدرسالاری اروپا در صنعت، سیاست‌های استعماری، نژادی و جمعیت‌شناسی غالبا اروپایی ایالات متحده استوار گردید به آزمایش استقلال از آمریکا در دهه ۹۰ میلادی منجر شود که بدلایل دیل نا موفق ماند؛ که به نظر می‌رسد ایجاد فتنه‌های مشکوکی نظیر مناقشه هولناک و فجیع نسل‌کشی و کشتار قومی صربستان و بوسنی هرزگوین در قلب اروپا شعله‌ور و اروپا عاجز از ختم آن بود و دوباره می‌رفت آتش جنگ سوم را در اروپا آغاز نماید، و لذا نیمه اول دهه ۹۰ میلادی تاسیس ایالات متحده اروپا و ناخوشایند برای آمریکا شکست خورد و بایگانی گردید، که شاید با واقعه پیمان جدید آکاس و دستاویز لغو قرارداد کشتی‌های اتمی استرالیا با فرانسه پروژه USE شود؛ از طرف دیگر، رقابت و مشغولیت آمریکا در جنگ ستارگان، مقوله‌های اتمی بودن لیبی و عراق، جنگهای ایران و عراق و کویت دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی، همچنین سرگرم شدن آمریکا در سایه روسیه خواب‌آلوده و سرمستی از دوران یلتسین از جمله چالش‌هایی بود که غرب و آمریکا به خصوص غفلت از چین توانست در توسعه عظیم خود بدون دردسرهای آمریکا و با کمک سرمایه و تکنولوژی اروپا و آمریکا، ظهور خود را به عنوان یک ابرقدرت بی چون و چرا به طور محکم آشکار نماید.

همچنین در زمان تصدی ترامپ با اقدامات و سیاستهای جنجالی خلاف تعهدات جهانی و مصوب قبلی: خارج شدن از کنوانسیون اقلیمی کیوتو، و برجام و … هم آلمان و فرانسه، نارضایتی خود را از سیاستهای جهانی و منطقه ای آمریکا به عنوان رئیس اردوگاه ناتو به خصوص در ایجاد سهمیه مشارکت اروپایی ها برحسب ۲ تا ۳% تولید ناخالص ملی کشورهای عضو در تامین هزینه های این پیمان قدیمی، و آغاز جنگ تعرفه‌ای ترامپ با اروپا در تجارت فولاد به وضوح نشان دادند؛ که توام با هشدارهایی از طرف رئیس وقت اتحادیه اروپا در آگوست ۲۰۱۸ نظیر اینکه: “آمریکا باید قدر متحدان خود را بداند، زیرا متحدان زیادی ندارد” نیز بوده و همه از تعارضات آمریکا با اروپا و ایجاد شکاف در ناتو و بقول ترامپ نسبت به سازمانی است که او آن را «کهنه و منسوخ» توصیف کرده، راهکارهایی بوده که برای جامعه اروپا در بیش ۷۰ سال تاسیس آن سابقه نداشته است.

در سایه همین اقدامات یک جانبه و یا نادرست آمریکا طی سی سال گذشته است که همانطور اشاره شد، عکس‌العمل هایی هم در بین یاران و رقبا و کشورهای دیگر نیز ایجاد شد؛ روسیه، رقیب ضعیف تر و شکست خورده دیروز، با غول نوظهور و با تدبیر و تاریخ دیده اژدهای سرخ بیکار ننشستند و طرح ایجاد سازمان همکاری گسترده‌ و متحدی به نام شانگهای ایجاد تا از خود و دنیای ناراضی از هژمونی تسلط هفتاد ساله آمریکا بر غالب جهان دفاع نمایند.

چین با اتکا به برنامه های کمیسیون برنامه‌ریزی کشور در سال ۱۹۵۲ و دوری از اجرای سیاست‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول تحت نفوذ آمریکا و غرب به آرامی و گام به گام و حول راهبرد «توسعه‌ی اقتصادی سوسیالیستی مبتنی بر خوداتکایی» با اصلاحاتی در برنامه ها و سیاست و استراتژیهای سنتی چندین اقدام مهم از جمله: حذف تکیه بر کشاورزی و اشتراکی و جمعیتی، آزادسازی تدریجی قیمت‌ها، تمرکز‌زدایی مالی، افزایش استقلال اقتصادی ایالت‌ها، بسط سیستم بانکی و توسعه‌ی بازار سرمایه، افزایش رشد بخش خصوصی، اجازه به سرمایه‌های خارجی و باز کردن تجارت خارجی را در قالب تاسیس مناطق آزاد گسترده و قانونمند و در سایه اقداماتی پایه ای قاطع در محو فساد اداری و سیستماتیک اجتماعی و اداری و رشوه خواری آغاز و مناطق مذکور را تبدیل به بهشت سرمایه گذاری و تولید ارزان و پایدار جهان نمود؛ که از اوایل هزاره میلینیوم به تدریج بر تمام بازارهای کشورهای اروپایی و آمریکایی الگودار در اقتصاد تولید، مصرف و تجارت خارجی مستولی گردید.

چین با استفاده از گرفتاری دوره‌ای غرب سرمایه‌داری در نظام تولید، مصرف و تجارت اشباع شده و به بن بست رسیده، و بر اساس اتخاذ سیاستهای درست فوق الذکر و در سایه انضباط اجتماعی و مدیریتی جامعه درونی و برنامه تعاملات خارجی عظیم خود، و با استفاده از سرمایه و دانش و تکنولوژی غرب، بسترهای مناسب صنعتی سازی خود را برای آمریکا و یاران او از سال ۱۹۷۹ گشود؛ در حالی که چین با این طرح و برنامه حساب شده به نظام سرمایه داری جهان و نه دولتهای بزرگ آنها، کمک شایان و بی نظیری را نمود؛ ولی باید دانست که چین بارها نیز از مهلکه و تله های نفوذ آمریکا در اوایل کار توسعه‌ای خود با موفقیت گذشت؛ ولی به تدریج اسطوره این نظام یعنی دولت آمریکا را از درون و بیرون مورد هدف ناخواسته قرار داد تا لزوما به طور کامل مقهور نظام تولید و افزایش عدم موازنه تجاری و انباشت سرمایه با چین گردید.


پیمان اوکاس  AUKUS

آمریکا بیش از ده سال است در سایه رقابت دو سر باخت و شکست اقتصادی و سیاسی جهانی زمین گیر شده؛ که علل آن به طور گسترده‌ای در اثر اتکا آمریکا به سیاستها و استراتژی‌های قدیمی و عاریه‌ای از انگلیس قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی و غیر کارآمد در قرن ۲۱ میلادی می‌باشد؛ و لذا هم‌اکنون خود را در چالش‌های خودساخته در خاورمیانه و آسیای مرکزی, مرزهای شوروی سابق در اروپا گرفتار و تنها می بیند؛ نتیجه این اقدامات و سیاستها و استراتژیهای عجولانه آمریکا، جهیدن از مهلکه‌های حزن‌آور منطقه‌ای در عراق و سوریه و افغانستان و لیبی و …. بوسیله طرح‌های ضعیف و ناکارآمد کوتاه‌مدت یک ابرقدرت خسته و تنها و در حال انزوا است؛ که نمونه‌اش خروج با استیصال از عراق و سوریه در زمان ترامپ و اخیرا هم از افغانستان و بدون هماهنگی یاران اتحادیه اروپا و ابراز نگرانی‌های بی‌سابقه آنها در سطح سیاسی عالی اروپا است؛ که در این آشفتگی‌های مکرر سیاست خارجی دوران ترامپ، بایدن هم با سردرگمی در تصمیمات کلان  تاسیس اتحادیه دفاعی سه جانبه با استرالیا و انگلیس بنام اوکاس AUKUS که گویا بدون اطلاع یاران و همکاران قدیمی اروپایی بوده، به این دوره پنج ساله تزلزل سیاسی آمریکا افزوده است؛ تاسیس اوکاس عامل بی‌ثباتی های جدید سیاسی و امنیتی در جهان شده و خواهد شد، و به رغم تمام قرار و مدارهای سه دهه اخیر در آژانس اتمی جهانی نیز می شود! نتایج این فرار به ظاهر آبرومندانه رو به شرق آمریکا برای رویارویی مستقیم با رقیب نوظهور با سازماندهی محکم سازمان شانگهای را در جناح بندی‌های آینده جهانی واضح‌تر خواهیم دید.

اگرچه مشابه پیمان‌های قبلی ناتو و ورشو و شانگهای هدف ایجاد اوکاس، ظاهرا امنیتی نیست (ظاهرا یک لغو قرارداد ساخت زیردریایی اتمی برای استرالیا و به ضرر فرانسه و نفع آمریکا و انگلیس است!!!!) ولی قطعا دارای مضمون قوی رویارویی آمریکا و یارانش در اوکاس با نفوذ فزاینده چین و کاهش قدرت اژدهای زرد توسعه‌یافته و همچنین با روسیه در سواحل شرقی آن و حتی ایران در مسیر تجارت تنگه مالاکا است؛ که یکی از اهداف آن تحمیل هزینه سنگین ناوگان پایشی جدید برای کشورهای چین و روسیه و ایران با افزایش بودجه دفاعی کشورهای منطقه و ایجاد بازار تسلیحات منحصر به فرد در مسیر تجارت شرق-غرب برای مثلث اوکاس و کاهش رشد توسعه آنها می‌باشد.


اروپا بعد از چین سومین قدرت اقتصادی جهان با  تجارت سالانه دوجانبه کالا و خدمات در سال ۲۰۱۵  معادل ۵۸۰ میلیارد یورو می‌باشد. در ۲۰۲۰ چین سومین طرف تجاری اروپا و طی ۲۰۱۷-۲۰۲۰ بیشترین صادر کننده در جهان بوده (نمودار و جدول ۱) در حالیکه اروپا در سال ۲۰۱۰ معادل  ۱۴۰ میلیارد یورو و در سال ۲۰۲۰ به ۱۸۱ میلیارد یورو کسری تجارت با چین داشته است.

 

 

 

عوامل قدرت و اقتدار کشورها در اتحادیه‌های اقتصادی و امنیتی
حجم، ارزش، کمیت و کیفیت تولید و تجارت و جهت و موازنه تجاری، رشد و نرخ آن، ثبات و پایداری اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و … از پارامترهای قدرت کشورها محسوب می‌شوند؛ که متاسفانه در دنیای امروز بعد از جنگ دوم جهانی به وسیله ابرقدرت‌های غرب و شرق و بلوک‌بندی‌های سیاسی و تئوری بازار متمرکز یا بسته توخالی و نامناسب با شرایط کشورها، عرصه را بر مردم دنیای در حال رشد و توسعه تنگ کرده و در واقع تحمیل گردید. در حالی که اگر واقعا تولید و تجارت به معنای واقعی کلمه آزاد بود، دنیا می‌توانست بهشت برین برای همه مردم و کشورهای جهان و در سایه رقابتهایی سالم و عملی و علنی عاری از انواع زور و ابزارهای نظام سرمایه‌داری، در دنیای بی مرز دهکده جهانی امروز باشد.

از جنبه صرفا دریایی، عوامل قدرت بسیار مهم و اولیه، در میزان و کم و کیف بنادر و لنگرگاه ها، ناوگان های کشتیرانی و نظامی دریایی و قوای نظامی، منابع اقتصادی در شاخه‌های مختلف دریایی نهفته اند، که در این زنجیره، بنادر مهمترین و مابقی تحت تاثیر مستقیم آنند.


بنادر به لحاظ مبدا و مقصد حمل و نقل حجیم و ارزان و ایفای نقش توسعه‌ای در کشورها یکی از مبانی قدرت کشورها هستند! همانطور که یکی از دلایل فروپاشی شوروی ابرقدرت سابق، ضعف و فقدان بنادر در محیط پیرامونی بسیار گسترده شوروی سابق و روسیه بوده و یا آلمان نازی تا حدود زیادی دارای چنین نفیصه‌ای است؛ که آمریکا بالعکس با تکیه بر سواحل وسیع و طولانی دو اقیانوس شرقی و غربی و همچنین بنادر بزرگ دریاچه‌های عظیم آب شیرین سوپریور و … خود، یکصد سال است بسط همه اقتدار اقتصاد و سیاست خارجی و داخلی خود را با تجمیع بیش از ۶۰% جمعیت کشور در حوزه سواحل، بر اساس دریا و بندر استوار ساخته، که در درازمدت امری لازم ولی کافی نیست.

بریتانیای کبیر نیز صدها سال دنیا را بخاطر تمام ساحل و جزیره‌ای بودن، استعمار و کنترل و استفاده برده است؛ و دست آخر چین (و همچنین روسیه جدید) قدرت خفته پر توان ولی ابرقدرت نوظهور امروزی نیز علیرغم پهناوری، جمعیت انبوه و … تکیه بر همه عوامل قدرت ماهانیسم، فقط از یکسو و یا شرق به دریا راه دارند و مسیری بس طولانی در دریا و بس‌کران از طریق زمین یا راه ابریشم جدید، با مشتریان خود در آسیا، اروپا و آفریقا دارد، که یک تهدید درازمدت برای چین است و خود و رقبای قدرش خوب آنرا در عنفوان ظهورش تشخیص داده اند؛ زیرا آمریکا در کنار عمده‌ترین ضعف جغرافیایی چین به لطایف‌الحیل لانه (یعنی افغانستان) تا جرقه های شکاف و تزلزل را با استفاده از دیگر اقمار دور و نزدیک سنتی در این مسیرهای طولانی عمدتا راه آهنی روشن نماید؛ ضمن اینکه مانورهای منطقه ای ایذایی و فریب دیگر در دریای زرد و انواع بازیهای سیاسی امنیتی با یاران قدیم و جدید نظیر آوکاس، چین را خسته و زمین‌گیر تا از نظر توسعه اقتصادی و تجاری و سیاسی و …. مهار نماید.

اتحادیه اقتصادی اوراسیا؛ پیمان جدیدی بعد از سازمان شانگهای است و می تواند برای ایران به علت هم مرزی مستقیم و با واسطه‌ای با روسیه و کشورهای قفقاز و آسیای میانه (که عمدتا محصور در خشکی و وابسته و علاقه مند به ایران ساحلی اند!) خیلی مفید باشد؛ به خصوص به علت محدودیت‌های اعمالی خزانه‌داری و دیرپای دولت آمریکا در تعاملات تجاری و حتی انرژی با ایران پهناور در کرانه‌های خلیج فارس و دریای عمان مسئله مهمی است؛ این اتحادیه اشغال ۱۵% زمین، تقریبا نیمی از مساحت خشکی آنرا در اختیار دارد؛ این اتحادیه با تفکر اولیه نظربایف جممهور قزاقستان سال ۱۹۹۴ در امور گمرک منطقه‌ای پیشنهاد گردید که پس از بحث و بررسی ها و چکش‌کاری‌های لازم در ۲۰۱۵ رسما با اهداف ایجاد بازار مشترک برای اعضا با کدهای مشترک گمرکی به جای ملی و با اهداف خردتر: مدرن سازی همه جانبه، همکاری و بهبود رقابت‌پذیری اقتصادهای ملی و ایجاد شرایط توسعه پایدار برای بهبود شرایط زندگی جمعیت کشورهای عضو عنوان شده، آغاز به کار کرد. اگرچه تاسیس سازمان اورآسیا در راستای پیمان منسوخ شده ورشو و یا رقابت با اتحادیه ناتو و یا در آینده رقیبی برای شانگهای می‌باشد، که با توجه به ساختارهای نرم و سخت روسیه و اقمار قبلی شوروی سابق بعید به نظر می رسد چندان موفق عمل کند.

اعضا رسمی پیمان اورآسیا: روسیه، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، و ازبکستان و ایران هستند و کوبا و مولداوی ناظرین آن می باشند. ضمن اینکه این اتحادیه با کشورهای اوکراین، مولداوی، ازبکستان، مصر، تاجیکستان، صربستان، ویتنام، چین و ایران دارای معاهدات تجارت آزاد نیز می باشند.

 

سازمان همکاری‌های شانگهای

سازمان همکاری‌های شانگهای در ابتدا سازمانی میان‌دولتی بود که برای همکاری‌های چندجانبه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در سال ۱۹۹۶ توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان با هدف برقرار کردن موازنه در برابر نفوذ آمریکا و ناتو در منطقه نظیر تجزیه‌طلبی و …، پایه‌گذاری شد. بعد از پیوستن، ازبکستان رسما به “سازمان همکاری شانگهای” تغییر نام داد؛ ولی نقش اصلی و تعیین‌کننده را در این سازمان، دو کشور چین و روسیه به عهده دارند.

اعضای فعلی این سازمان: چین، روسیه، قزاقستان، قزقیزستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، ازبکستان و ایران (که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱ به آن پیوسته) است؛ نقش این سازمان از زمان تأسیس آن تاکنون در منطقه افزایش و برخلاف سازمان‌های پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو و پیمان ورشو سابق، هنوز یک معاهده دفاعی چندجانبه به‌شمار نمی‌رود.

در حالیکه موسسین سازمان همکاری‌های شانگهای دل به همکاریهای اقتصادی و تجاری بسته اند، ولی آمریکا به سرکردگی ناتو و اتحادیه اروپا و به خصوص بعد از جنگ سرد در پی نفوذ در روسیه غنی و قدرتمند و نزدیکی به حوزه‌های نفوذ او در قفقاز و اروپا و یا یاران قدیمی شوروی سابق نظیر عراق، سوریه و لیبی میباشد؛ اولین هدف آمریکا  بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نفوذ در آسیای میانه و روسیه با منابع معدنی بسیار استراتژیک صدها ساله بوده، که برای نیل به آن هدف به صورت دردناکی افغانستان را اشغال و وسیله قرار داد؛ ولی هدف دوم آمریکا از اشغال افغانستان مجاورت در مناطق مسلمان نشین غرب چین بوده است؛ که بعد از ۲۰ سال با افشاندن بذرهای فتنه در این مناطق و ظاهرا بدون دستیابی به اهداف محکمی و تنگ دیدن قافیه باخت محرز در رقابت با ابرقدرت نو ظهور، دستپاچه و در میان اعتراضات شدید یاران اتحادیه اروپا برنامه کارزار مستقیم تری را با اژدهای سرخ در دریای جنوبی چین ترسیم و در حال اسباب کشی به دریای زرد است؛ آمریکا در همین راستا، و در میان ناباوری اروپا و جهانیان پیمان دفاعی جدید دیگری بنام آوکاس را با یاران آنگلوساکسنی دیرین خود و عوامل استعمار و جنگهای جنوب و شمال محزون تاریخ آمریکا تاسیس کرده است. اولین چالشهای جدیدی که آمریکا در شرق آسیا ایجاد می کند بی ثباتی کنترل شده و مشابه تنگه باب المندب در اطراف تنگه مالاگا است که بیشترین ترافیک دریایی جهان را دارد؛ که با توجه به اینکه وضعیت بالفعل راهزنی و دزدی دریایی در آن منطقه بطور عام مشابه تنگه باب‌المندب نیست، ولی از دیرباز جاری بوده، اشاعه و ایجاد اختلال بصورت روشهای مدرن آمریکایی می‌تواند در تجارت و هزینه های تولید در چین و یاران او و جهان دردسر ساز باشد؛ تا آمریکا از اینراه کسب اعتبار و امنیت و نفوذ را اثبات و عملی نماید. گزارشات سازمان بین المللی دریانوردی (ایمو IMO) راهزنی دریایی مستمرا در مناطقی از اقیانوسهای هند و آرام حوالی چین، بسیار فعال ولی کم رسانه ای در جهان وجود داشته است؛ نمونه هایی از وقایع و عملیات راهزنی این حوزه  در طول سالهای ۲۰۱۶- ۲۰۱۹ در جدول ۲ طی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ دیده می شوند.

 

ایران؛ چهار راه خدمات ترانزیت دریایی و زمینی اتحادیه های اورآسیا و شانگهای به آسیا، اروپا و آفریقا  

یکی از مهمترین ویژگیهای کشورها و عوامل رشد و توسعه آنها موقعیت جغرافیایی آنها نسبت به دریا است که اصطلاحا برحسب ساحلی و محصور در خشکی طبقه بندی می شوند؛ کشورهای عضو این دو پیمان که ایران عضویت آنها را پذیرفته در منطقه آسیا یعنی افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و مغولستان و ارمنستان کاملا محصور در خشکی اند. در حالیکه دو کشور اصلی پیمانها یعنی روسیه و چین اگرچه ساحلی اند، ولی هر کدام در منهتی الیه سرزمین پهناور خود قرار داشته و لذا برای پوشش نیازهای عظیم خود در تجارت خارجی ضروری با روش حمل و نقل ترکیبی ریلی از/به مشتریان بین غرب و شرق و شمال و جنوب مشتریان دور و نزدیک خود ضعف شدید دارند؛ که ایران با و بدون واسطه کشورهای همجوار نقشی کلیدی را در تحقق اهداف ترانزیت راه ابریشم جدید و یا کریدورهای شمالی جنوبی و شرقی غربی بصورت حمل و نقل ترکیبی مهمترین گزینه جهانی است؛ یعنی اینکه ایران میتواند با ارائه مبادی بندری و پایانه های زمینی و شبکه های حمل و نقل ریلی و جاده ای خود نیاز مشتریان در قالب “خدمات ترانزیتی ج.ا.ا” عملی که از سالهای ۱۳۷۵ نیز اجرایی بوده است؛ ولی به لحاظ ماهیت خاص تهیه و ارائه خدمات ترانزیتی و بخصوص حمل و نقل و تجارت بین المللی ترکیبی امری مشکل و باید دقیقا طرح مشروح و مبسوط این خدمات ترانزیتی تهیه و عملیاتی شود؛ که هم سازماندهی ملی و استانی دستگاه های حمل و نقلی و تجاری و دخیل در ترانزیت را می طلبد، و هم شامل مقوله هزینه ها و زمان سفر نهایی محمولات ترانزیت از خاک ج.ا.ا، و همچنین امنیت و تواتر و پایداری سفرها کاملا مدیریت و بطور اقتصادی ارائه شوند؛ که لزوما باید طرح این خدمات ترانزیتی تهیه، تصویب و بین همه بازیگران داخلی ترانزیت ایران نهادینه و اجرایی تا اطمینان مبدا اولیه-مقصد نهایی مشتریان و صاحبان کالا کسب و پایداری خدمات ایجاد شود؛ زیرا ارائه خدمات ترانزیتی متزلزل و صرفا سیاسی در تفاهمنامه های منطقه ای و بین المللی بجز ضرر و زیان مالی و صدمه به آبرو اعتبار ملی و اسلامی و جهانی ج.ا.ا سودی در بر نخواهد داشت.



نتایج پیمان آکاس برای ایران، منطقه و جهان

* بقول مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا  تاسیس پیمان “اوکاس” نشان می‌دهد اتحادیه اروپا باید استراتژی‌های دفاعی و امنیتی خود را بویژه در هند واقیانوس آرام تحت طرحی با موضوع «خودمختاری استراتژیک» توسعه و تقویت نماید. این طرح شامل بررسی راه‌هایی با هدف تقویت حضور دریایی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به منظور کمک به حفاظت از خطوط دریایی و آزادی ناو‌بری و همچنین سایر محورهایی نظیر تقویت همکاری با کشورهای منطقه در زمینه تجارت، بهداشت، تبادل اطلاعات، ارتقا زیرساخت‌ها و محیط زیست خواهد بود.




منابع :


۱-       چگونه چین تبدیل به کارخانه دنیا شد؟

۲-       اتحادیه اروپا از توافق سه جانبه انگلیس-استرالیا-آمریکا خبر ندارد؟ خبرگزاری مهر،  ۲۸ شهریور ۱۴۰۰

۳-      ایران از اعزام دو کشتی جنگی به تنگه باب‌المندب در سواحل یمن خبر داد، ۲۲ مهر ، ۱۳۹۵ خبرگزاری تسنیم

۴-      چگونه چین تبدیل به کارخانه دنیا شد؟ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ 

۵-      عضویت ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا/ تهران؛ پل ارتباطی به خلیج فارس، خبرگزاری بازار،  ۲ آبان ۱۳۹۹ – کد خبر: ۴۹٬۲۵۷

۷-      رویا خضری ۱۳۹۷ ، روابط اتحادیه اروپا با چین در دوران ترامپ، فصلنامه سیاست خارجی سال سی و دوم، شماره ۲ ،تابستان ۱۳۹۷، صص ۱۵۲-۱۳۱

۸-      توافق امنیتی آمریکا، بریتانیا و استرالیا؛ واکنش اتحادیه اروپا چه خواهد بود؟ یورونیوز فارسی  ۱۷/۰۹/۲۰۲۱

۹-       اتحادیه اروپا از توافق سه جانبه انگلیس-استرالیا-آمریکا خبر ندارد، خبرگزاری مهر ۲۵ شهریور ۱۴۰۰

۱۰-  روایت مشترک دبیرکل ناتو و وزیر دفاع آمریکا از تهدید چین و روسیه ، خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۱ اسفند ۱۳۹۹

۱۱-  پیمان ناتو؛ تاسیس، تداوم، گسترش – پیمان دفاعی ناتو در اصل برای مقابله با مخاطرات ناشی از بلوک شرق، در فردای جنگ عالمگیر دوم تاسیس شده بود، TRT فارسی

 

 

منابع خارجی:



https://data.imf.org/?sk=9D6028D4-F14A-464C-A2F2-59B2CD424B85&sId=1514498232936

icc international maritime bureau – PIRACY AND ARMED … ICC IMB 2019_Annual_Piracy_Report

Maritime Economics, Second edition, https://anzaliport.pmo.ir › digitallibrary › book1

ANDREI YELISEYEU (2019) THE EURASIAN ECONOMIC UNION:: EXPECTATIONS, CHALLENGES, AND ACHIEVEMENTS , Stable URL:  http://www.jstor.com/stable/resrep21473

Kramer, M. (2009). NATO, the Warsaw Pact, and the Naturę of International Alliances: Theoretical Expectations and the Empirical Record. Krakowskie Studia Międzynarodowe, ۶(۳), ۱۱۵-۱۲۳.

Treaty, N. A. (1949). The North Atlantic Treaty. Washington DC–۴ April.

Giucci, R., & Mdinaradze, A. (2017). The Eurasian Economic Union. Analysis from a trade policy perspective. Vienna Institute for International Economic Studies, April, ۱۱.

Eurasian Economic Commission (2016) LIBRARY OF EURASIAN INTEGRATION

Niou, E. M., & Ordeshook, P. C. (1986). A theory of the balance of power in international systems. Journal of Conflict Resolution, ۳۰(۴), ۶۸۵-۷۱۵.

Nye Jr, J. S. (2013). Hard, soft, and smart power. In The Oxford handbook of modern diplomacy.

Fonseca, P. C. D., Paes, L. D. O., & Cunha, A. M. (2016). The concept of emerging power in international politics and economy. Brazilian Journal of Political Economy, ۳۶, ۴۶-۶۹.

Troitskiy, M. (2007). A Russian Perspective on the Shanghai Cooperation Organization. The Shanghai Cooperation Organization, ۳۴.

Boland, J. (2011). Ten Years of the Shanghai Cooperation Organization. ۲۱st Century Defense Initiative.