- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

ادبیات، شورش مدام است؛ گفتگوی “پرنیان” بیرمی با حمید موذنی

 

 

حمید موذنی، روزنامه ‌نگار و نویسنده‌ کتاب «بازنگری انتقادی» در گفت‌ و‌ گو با پرنیانِ بیرمی:
ادبیات، شورش مدام است

 

 

گفت ‌و ‌گو از: رضا شبانکاره



اشاره: حمید موذنی، روزنامه‌ ‌نگار، نویسنده و پژوهشگر در حوزه جامعه ‌شناسی در بوشهر و پدیدآورنده ‌ی آثاری مانند بازنگری انتقادی (مار و پله در سیاست ورزی ایرانی)، تاریخ سینمای بوشهر، سینما در بوشهر، تاریخ عکاسی در بوشهر، فوتبال و سینما، پاشنه اسفندیار و چشم آشیل مدرن، لنگرگاه همیشگی‌ام بوشهر (مجموعه عکس) است. وی متولد ۱۳۴۸ در بوشهر است. موذنی سردبیری نشریات محلی آوای بهارستان، سلام جنوب، دریای جنوب و بیرمی را نیز در دهه ‌های پیشین به عهده داشته است.

پیش از این در زمینه ارتباط جامعه مدنی با ادبیات و هنر با احمد آرام، دکتر ناهید توسلی، دکتر نفیسه مرادی، دکتر ناصر فکوهی، ری‌ را عباسی و علی عبداللهی گفت‌ و ‌گوهایی منتشر کرده ‌ایم. در این شماره پرنیان به سراغ حمید موذنی- روزنامه‌ نگار و نویسنده‌ ی بوشهری- رفته‌ ایم تا درباره‌ ی ضرورت و اهمیت ارتباط جامعه مدنی با هنر و ادبیات با وی گفت ‌و ‌گویی داشته باشیم. با ما همراه شوید.

این گفت و گو ابتدا در صفحه ادبی پرنیان ِ هفته نامه بیرمی منتشر شده و در چارچوب همکاری این نشریه با وبسایت هامون ایران (تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران) در این جا بازنشر می شود.

 


به عنوان نخستین پرسش درک و دریافت شما از جامعه مدنی چیست؟

موذنی: به زعم من، یکی از مهم ‌ترین دستاوردهای تاریخی بشر، جامعه مدنی است. جامعه مدنی تا قبل از جهان مدرن در زبان هم وجود نداشت و همین فقدان در زبان یعنی انجام یک کار سخت و صعب. زبان، انسان و جامعه را در زندان خود محبوس می‌کند. کلمات در زبان راهنما، محرک و مانع هستند. در زمان‌ هایی که انسان قصد بازگشت به گذشته را داشته باشد یا محافظه‌ کاری پیشه سازد، زبان راهنما و محرک است. در زمانی نیز که انسان قصد گسست از گذشته را نماید و بخواهد طرحی نو در اندازد، زبان مانع می‌ سازد. به همین دلیل تغییرات مدرن و تجدد حتا در صورت شکل ‌گیری نیز باز میل به بازگشت دارد و مردمانی که عمیقن تغییر متجددانه نکنند چه‌ بسا در یک وضعیت سینوسی قرار بگیرند و مدام از آزادی و تغییر و دموکراسی دچار هراس شوند و علاقه داشته باشند که باز به آغوش زبان قدیم و امنیت کلام سنت بازگردند. از این رو،  جامعه مدنی هر چه واقعی ‌تر و تاریخ ‌مند‌تر باشد آن جامعه در وضعیت توسعه ‌یافته ‌تر و دموکراتیک‌ تری قرار دارد. با شکل گیری، صورت‌ بندی و قوام و دوام جامعه مدنی بود که انسان ‌های دور از قدرت برای اولین بار، احساس آزادی و اراده و برابری کردند. تا پیش از جامعه مدنی انسان‌ ها یا اقلیت در قدرت بودند و دارای مواهب آن و یا اکثریت مردم بودند که بدون اراده، تقدیر‌گرا، بیچاره، سرسپرده، تسلیم، بدبخت و فلک‌زده روزگار می ‌گذراندند.

جوامع قبل از جامعه مدنی، همگی توده‌ ای بودند. توده ‌ها در زمان استیصال و پایان یافتن تاب‌ آوریشان یا خود اقدام به براندازی می ‌کردند و یا با تحریک و فریب یک مخالف حکومت،  دست به شورش می‌ زدند و بخشی از طبقه‌ ی بالا را کنار می ‌زدند و طبقه ‌ی بالای دیگری را به قدرت می ‌رساندند و بر سر خود می ‌نشاندند. نهایت این‌که در بدبختی آن‌ ها پیش و پس از شورش، تغییری صورت نمی‌ پذیرفت. آن چه حاصل می‌ شد سرسپردگی بود اما در برابر حاکمی دیگر. 

اما در جهان مدرن با شکل‌ گیری جامعه مدنی، روابط جدیدی شکل گرفت و انسان از رعیت ابژه به شهروند سوژه تغییر ماهیت داد. شهروند، دیگر مطیع و تسلیم و سرسپرده نبود بلکه حاکم سرنوشت خود بود و اراده ‌ی او بود که فاعلیت داشت. شهروندی روابط جدیدی خلق کرد که پایه و اسا‌سش، دغدغه، اراده و مسئولیت مشترک بود. این شهروندان در اتحادیه ‌ها، اصناف، انجمن ‌ها، سندیکاها و احزاب گرد هم می ‌آیند و برای سرنوشت خویش و جامعه تصمیم می‌ گیرند. با این اتفاق یعنی وجود جامعه مدنی برای اولین بار جامعه، بیش از قدرت رسمی یا به اندازه ‌ی آن دارای قدرت شد. قدرت رسمی نیز برای بقا و دوام خود به رضایت شهروندان نیاز پیدا کرد و شهروندان نیز ناظر و پرسشگر دائم قدرت شدند. قدرت هم به جای مادام‌العمری یا طولانی ‌مدت بودن به موقتی شدن تغییر یافت. دارن عجم اوغلو در کتاب متاخر خود «راه باریک آزادی» (دالان آزادی) به اهمیت این موضوع پرداخته و به تفصیل شرح داده است که کشورهایی که در آن‌ ها جامعه به اندازه ‌ی قدرت رسمی یا بیش از آن، قدرت ندارد، آزادی تحقق نمی ‌یابد و دموکراسی در آن شکننده است و در عوض کشورهایی که در آن جامعه، پا به پای دولت، قدرت ‌مند است در این کشورها، دموکراسی پایدار است و ثبات دارد. در ایران و کشورهای خاورمیانه زبان برای جامعه مدنی و آزادی و دموکراسی معادل ‌های تاریخی نداشت و این یعنی این مفاهیم و پدیده‌ ها دارای سنت نیستند. زمانی هم که پدیده ‌های جدید در زبان دارای جایگاه نباشند یعنی سنت و زبان در برابر آن ها دست به مقاومت می‌ زند. برای مثال معادل آزادی در خاورمیانه، «حریه» است که با معنای آزادی مدرن هم خوانی ندارد. حریه در خاورمیانه و جهان اسلام یعنی برده ‌ای که آزاد شده و دیگر ارباب ندارد ولی باز هم فاقد حقوق است. جامعه مدنی که وضعیتی به مراتب سخت‌ تر در زبان دارد. از این رو یک تاریخ ‌مندی و تجربه ‌ی زیسته برای کلمات و زبان تجدد لازم است. بگذریم، نتیجه این وضعیت، خاورمیانه ‌ای می‌شود که مٌدام دچار تلاطم، خشونت، جنگ و استبداد و توتالیتاریسم (تمامیت‌خواهی) است. خاورمیانه و ایران به جامعه مدنی نیازمند است و این یک نیاز اساسی است.

 

پرنیان: شما  ضرورت پرداختن ادبیات و هنر به مفهوم جامعه مدنی و بازنمایی آن در هنر و ادبیات را در چه می‌ دانید؟ نگاه شما به بازنمایی جامعه مدنی و خلق فضاهای مدنی در آثار ادبی و هنری چه ‌گونه است؟

موذنی: به صورت کلی ادبیات معطوف به گفتمان مدرن است و کارکرد آن ذیل گفتمان آزادی ‌خواهی، برابری ‌طلبی و عدالت ‌جویی است. از این منظر ادبیات (رُمان بیشتر مد نظر من است) و هنر، علیه تبعیض و نابرابری، استبداد و توتالیتاریسم و نفرت‌ پراکنی و انزجار است. از این روست که رهایی، عشق و انسانیت را مد نظر قرار می ‌دهد. 

با همه‌ این اوصاف، اما من  قائل به این نظرم که ادبیات و اثر هنری لازم نیست متعهد باشد و یا مستقیم به سیاست و یا اجزاء آن بپردازد. اما نویسنده و یا هنرمند، خودش باید به جامعه و مردم، متعهد باشد و علیه وضعیت موجودی که با خواست عموم مبنی بر آزادی‌ خواهی و برابری ‌طلبی است، همراهی کند. 

در واقع، این رویکرد ادبیات و هنر را از تاریخ مصرف داشتن به دور می ‌سازد و  اثری خلاقانه و درخور ارائه می‌ شود. 

به نظرم، کیفیت و خلاقیت در اثر، مهم ‌تر از مواضع روایت‌ گر و رویکرد سیاسی صاحب اثر است. ادبیات نباید سیاست‌ زده شود و در عوض آن ادبیات باید علیه قدرت و در برابر آن باشد. 

البته نمی ‌توان کتمان کرد که ادبیات در اصل باید هم ‌چون یک تلنگر و یا سیلی باشد. بایست بیدارگر باشد. مسئولیت ادبیات و هنر در وهله ‌ی اول، حقیقت‌ جویی است و ادبیات نمی‌تواند مروج استبداد و توتالیتاریسم و نابرابری باشد که این ضد ادبیات است. جامعه مدنی نیز به زعم من ذیل این توصیف جای می‌گیرد. جامعه مدنی رویکرد انسان مدرن در تعریف و صورت‌ بندی جامعه است. جامعه مدنی، پل ارتباطی مدرن انسان‌ ها با یک‌ دیگر است که پیش از آن توده ‌ای و قبیله ‌ای بود. ادبیات نیز به ویژه ادبیات مدرن در پرداخت شخصیت‌ ها، روابط، دیالوگ‌ ها و نوع مناسبات انسان با قدرت به قدرت‌ بخشی جامعه مدنی یاری می‌ رساند. اما این تمام ادبیات نیست. ادبیات به ظواهر توجه نمی‌ کند و به نقد جامعه مدنی هم اقدام می ‌کند تا نشان دهد که چه‌ گونه قدرت ‌ها به کنترل جامعه مدنی نیز اقدام می ‌کنند و لایه ‌های  پنهان و واقعیت‌ های مستور شده آن را به نمایش در می ‌آورند. کافکا به نقد این مناسبات می‌ پردازد. آلبر کامو در نشان دادن زیست سیزیف‌ وار انسان به زندگی انسان مدرن منتقدانه نگاه می ‌کند و در آثار میلان کوندرا متوجه می ‌شویم که چه‌ گونه توتالیتاریسم با از بین بردن جامعه مدنی، نوعی دیگر از رفتار دهشتناک قدرت در برابر انسان و جامعه را بروز می ‌دهد.

 

پرنیان: اگر بپذیریم جامعه مدنی به گروه ‌های به حاشیه رانده شده و گروه ‌های اقلیت صدا و تربیون می دهد مثل معلولین، بومی‌ ها، سالمندان، مهاجرین، حاشیه‌ نشین‌ ها، مخالفین و منتقدان سیاسی و اجتماعی و … بازتاب چنین صداهایی در ادبیات معاصر ایران به خصوص دهه‌ های اخیر را چه‌ طور ارزبابی می ‌کنید و بخت با کدام یک از این گروه ‌ها همراه بوده است؟

موذنی:  در حقیقت، من آثار جدید ادبیات داستانی ایران را به صورت جزیی دنبال نمی‌ کنم، گر چه خیلی هم به دور نیستم. بیشتر حوزه ‌ی مطالعاتی و تاملات من بر جامعه ‌شناسی و مطالعات آسیب ‌شناسی و تاریخی ایران و خاورمیانه است. در نتیجه نظرم در اینجا یک نظر درست و دقیق نیست و به دیده ‌ی حرفه‌ ای نباید در این زمینه نظر دهم. اما به صورت کلی با این نوع نگاه که ادبیات صدای اقلیت ‌ها یا اکثریت ‌هاست و این‌ گونه انتظارها از ادبیات و هنر داشتن، موافق نیستم. به نظرم آثار هنری و ادبی بیشتر بایست حقیقت‌گرا باشند. صدای بی‌ صداها هم بدون شک جزیی از این گفتمان است. ادبیات اما صدای همه انسان هاست. ادبیات صدای حقیقت است. ادبیات صدای آزادی است.


پرنیان: آیا با برخورد آموزشی با متون و آثار ادبی و هنری که در راستای فهم جامعه مدنی قرار گیرد موافقید؟ نکات مثبت یا منفی آن را برشمرید.

موذنی:  خب بدون شک فعالان هر حوزه می‌توانند با واکاوی در آثار ادبی و هنری، مسائل خود را بجویند و در این خصوص برای عمیق‌ تر شدن مضامین و اهداف مد‌نظر خود به این آثار ارجاع دهند. این کار جزیی از حوزه ‌ی ترویجی جامعه مدنی است که تلاش می‌ کند با رجوع به هنر و ادبیات به عمیق ‌تر شدن مفاهیم مورد نظر خود در مخاطبان یاری رساند.

 

پرنیان:  به گمان شما تا چه حد دیدگاه ‌های تئوریک یورگن هابرماس و امثالهم در بحث حوزه ‌ی عمومی در پیوند ادبیات و جامعه ‌شناسی می‌تواند در آفرینش و فهم معنای جامعه مدنی در ادبیات داستانی و هنر کمکی به آفرینشگران ادبی و هنری نماید؟

موذنی:  به زعم هابرماس حوزه عمومی، توان ایجاد گفت‌ و ‌گوهای شهروندان بدون سلطه را فراهم می ‌سازد و جامعه مدنی به ویژه مطبوعات توان انتقال دیدگاه ‌های شهروندان برای گفتمان رسمی و قدرت را فراهم می‌ آورد. در نتیجه از این منظر جامعه مدنی می ‌تواند نظارت بر قدرت، اعمال اراده و دروازه ‌بانی خود بر قدرت را افزون ‌تر نماید.  ادبیات نیز می‌تواند در تقویت گفت ‌و ‌گوهای حوزه عمومی کمک کند تا شهروندان عمیق ‌تر به مسائل و دیدگاه ‌های خود پرداخته و به دید انتقادی مسائل را نگاه کنند و اجازه ندهند حوزه عمومی به فریبی برای انتقال دیدگاه ‌های قدرت برای قدرت تبدیل شود. 

بدون ‌شک همان‌ طور که هابرماس به حوزه‌ عمومی تامل می‌کند، قدرت نیز از آن غافل نمی ‌شود و این بستر را با پروپاگانداهای خود از جمله تلویزیون و رادیو و شبکه‌ های اجتماعی به سمت مشروعیت خود، هدایت می ‌کند. از این رو ادبیات توان این عمق‌ بخشی به شهروندان را دارد تا سلطه را ذهنی و تاریخی بنگرند نه این که تنها آن را به فضای فیزیکی حوزه عمومی که از تعرض سلطه تهی نیست تقلیل دهند.

 

پرنیان: وجود جامعه مدنی پویا و فعال چه کمکی به فعالین ادبی و هنری می ‌کند و چه دستاوردی را برای این قشرها می‌ توان در پرتو جامعه مدنی متصور شد؟

موذنی:  طرح این پرسش‌ها تنها در ایران اتفاق می ‌افتد که انتظار می ‌رود هر چیزی و هر اتفاقی را به رخدادهای دیگر مفصل ‌بندی کرد. به نظر من ادبیات چه در جامعه مدنی و چه در جامعه توده ‌ای یا بهتر بگویم چه در جامعه باز و چه در جامعه بسته راه خود را باز می ‌یابد. شرایط واقعی در هر صورت تاثیر واقعی بر اثرِ خلق شده دارد. اما بدون شک ادبیات در فضای آزاد و دموکراتیک جای رشد و نمو و آزادی عمل بیشتری برای ارائه فرم و محتوا دارد. هر چه جامعه بسته ‌تر باشد و سانسور و‌ ممیزی حاکمیت بیشتری داشته باشد ادبیات از روایت رئالیستی (واقعیت گرا) به سمت فرم‌ های دیگر و زبان دیگری کشیده می‌ شود و یا این که زیر زمینی می ‌شود. 

اما ادبیات واقعی هیچ‌ گاه به سمت توجیه شرایط نمی ‌رود مگر به دست فروشندگان دوره‌ گرد ادبیات که در فضای بسته به یک دکان و دهنه ‌ی مغازه‌ ای برای خود  می‌ رسند. اما این ادبیات ماندگار نیست و در آینده جزو آثار و اسنادی برای ارجاع تحلیل‌گران استبداد در می ‌آید.


 پرنیان: به گمان شما پیوند جامعه مدنی با اهالی ادبیات و هنر در راستای حمایت از نویسندگان، شاعران و هنرمندان انجام شده؟ کیفیت و کمیت این رابطه را چه ‌گونه ارزیابی می‌ کنید؟

موذنی: میزان برخورد با ادبیات، نشانه ‌ی مهم و مُتقَنی است که درجه آزادی در یک کشور و جامعه را مشخص می‌ سازد. برخورد و سانسور  ادبیات در واقع برخورد با آزادی است. انجمن‌ های ادبی و نهادهای مدافع آزادی بیان در طول تاریخ،  مبارزات بسیاری برای آزادی  داشته ‌اند. این نهادها تلاش کرده‌اند با دفاع از حقوق نویسندگان و مبارزه علیه سانسور و ممیزی راهی برای آزادی کشور نیز پیدا کنند. اما زمانی که در یک کشور بسته و دارای نظام تمامیت‌ خواه با فراوانی نهادها رو‌ به‌ رو شویم این وضعیت،  بیش از هر چیز نشانه ‌ای از یک بیماری و وضعیت نادرست است. در واقع، این وضعیت نرمال نیست و نشان دهنده ‌ی یک شرایط آنومیک (بی هنجاری) و تمامیت‌ خواهی است. 

در نظام‌ های توتالیتر (تمامیت‌ خواه) این یک راه حل است. موازی ‌سازی نهادهای دروغین، جایگزین ساختن و تعطیل و تخریب کردن نهادهای اصلی به واقع، یکی از مهم ‌ترین این راهکارهاست. در نظام ‌های توتالیتر؛ انواع و اقسام انجمن، سندیکا، اتحادیه، خانه، حزب  برای دفاع از کارگران، زنان، ادبیات، هنر و… ساخته و پرداخته می ‌شود. اما کارکرد این نهادها چیزی نیست جز تخطئه آرمان ‌های اصیل و دغدغه ‌های حقیقی و از اعتبار انداختن جامعه مدنی. برای برساخت این نهادهای مدنی نیز کارگر و نویسنده و هنرمند فیک و غیر‌خلاق و سطحی و ریزه‌خوار که آرزوی دیده ‌شدن دارند به وفور یافت می ‌شود. در نتیجه این نهادها، کارکردی هم‌ چون نهادهای رمان ۱۹۸۴ جورج اورول را دارند. آن  ها ضمن تخریب و از کار‌اندازی این نهادها به جنگ زبان می ‌روند. زبان که مورد تعرض و تجاوز قرار گرفت در نتیجه، جامعه دیگر جامعه نیست و دوران فلاکت و استیصال آغاز می ‌شود.

 

پرنیان: در زمینه ایجاد و شکل‌ گیری نهادهای مدنی و مستقل در حوزه ادبیات و هنر در ایران چه گام‌ های عملی می ‌توان برداشت؟

موذنی: جامعه مدنی مهم ‌ترین ماهیت وجودیش، مسئولیت ‌پذیری و دغدغه ‌های واقعی است. یعنی کسانی به سراغ تشکیل نهادهای مدنی می ‌روند که در آن زمینه ‌ها احساس مسئولیت می ‌کنند. جامعه مدنی، سفارشی، تلقینی، از بالا به پایین و دستوری نیست. بلکه جامعه مدنی از پایین به بالا شکل می‌ گیرد. در واقع، جامعه مدنی هویت مدرن و نماد قدرت جامعه است و از سر احساس مسئولیت و درک و شناخت تشکیل می‌ شود. از این رو، جامعه مدنی ذیل یک گفتمان عمومی قدرتمند و معطوف به اراده ‌ی جمعی شکل می‌ گیرد و قوام می ‌یابد. اگر جامعه مدنی به سمت سفارش و ترویج ـ آن هم از سمت بالاـ قرار گیرد، نتیجه ‌ی آن اعتبارزدایی از معنا و هدف جامعه مدنی می ‌شود. 

در ایران ما به یک گذار بزرگ و در ذیل آن، مجموعه ‌ای از گذارها نیازمندیم: گذار از جامعه بسته به جامعه باز. پس از آن سایر گذارهاست که گذار از جامعه توده ‌ای به جامعه مدنی هم ذیل آن قرار می ‌گیرد.

 

پرنیان: وضعیت انجمن ‌ها و محافل ادبی و کنشگران ادبی استان بوشهر را در راستای شکل‌ گیری ادبیات مستقل چه‌ گونه ارزیابی می ‌کنید؟ این نوع انجمن‌ ها و محافل در گستره ‌ی بوشهر چه تاثیر مدنی داشته اند؟

موذنی: غالب انجمن ‌ها و محافل ادبی بوشهر در این سال ‌ها، نماد یک انجمن واقعی نبوده اند. در واقع، اکثر این انجمن ‌ها، ذیل پروپاگاندای گفتمان رسمی، کارکردی تبلیغاتی را محور فعالیت خود کرده‌ اند.  برخی ‌های دیگر هم، باند‌سازی و باند‌بازی،  گفتمان غالب و جاری بر فعالیت آن‌ ها بوده است. البته این وضعیتی را که عرض می‌ کنم یک وضعیت سراسری و ملی بوده و هست. در بوشهر هم به ناچار، ذیل این وضعیت به تشکیل این انجمن ‌ها پرداخته شده است. در واقع، این انجمن‌ ها به جای تقویت حوزه ‌ی ادبیات و استقلال نهادی، کارکردی به جز پروپاگاندای ایدئولوژی رسمی و تشکیل باندهایی برای برگزاری جشنواره ‌ها، داوری و معرفی شاعران و ادیبان مرید به سیستم یا باند خودی نداشته ‌اند. به ندرت هم اگر کسانی داعیه ‌ی استقلال داشته ‌اند و یا باند ‌بازی در آن کمتر بوده با تهدید و تحدید فعالیت رو ‌به ‌رو شده ‌اند. نگاه کنید در این سال‌ ها ما با برودت ادبیات و فرهنگ رو به ‌رو بوده‌ ایم. در این زمستان شاعران، نویسندگان و اندیشمندانِ خلاق، واقعی و حقیقت گرا، آن‌ ها که نگاه انتقادی به جامعه، سیاست و وضعیت حاضر داشته‌اند؛ آنان که منتقد وضعیت موجود بودند و حقیقت را مهم ‌تر از شهرت می‌ دانستند، مهجور شدند یا به حاشیه رانده شدند. در عوض افراد غیرخلاق، سطحی، میان ‌مایه و البته مرید و ریزه ‌خوار به عرش رسیدند.

در این میان؛ انجمن‌ ها، رسانه ‌ها، جشنواره ‌ها و داوری‌ ها، به موٌیدان وضع موجود و باندهای حامی ‌پرور رسید. بر همین اساس میان مایه‌ گان و کم مایه‌گان را به عنوان شاعر و نویسنده، بزرگ کردند و نتیجه ‌ی آن به ابتذال کشاندن ادبیات و فرهنگ شد. اسامی معروف و به نام و شهیر این سال‌ ها بیش از آن‌که بابت خلاقیت، ایده ‌پردازی، بدعت و نوآوری در فرم و محتوا به شهرت رسیده باشند بابت ارادت و حمایت از باندهای سیاسی و غیر ‌فرهنگی به این جایگاه رسیده ‌اند.

با این همه بوده و هستند شاعران و نویسندگانی که در انزوا و خلوت تامل ‌برانگیز خود، دست به آفرینش ‌های خلاقانه و جسورانه و حقیقت گرا زده‌اند. این افراد در این وضعیت سخت و صعب، پرچم ادبیات واقعی را به دست گرفته ‌اند و روح ادبیات را زنده نگه داشته ‌اند. این افراد هم در بوشهر بوده ‌اند و هم در سایر شهرها.

البته لازم است یادآوری کنم که در همین انجمن ‌ها هم بوده‌ اند، افرادی که منتقد شرایط موجود بوده و تن به این سلیقه‌ های نازل نداده ‌اند، جشنواره ‌گرا شعر نسروده‌ اند و داستان ننوشته ‌اند و تا حدودی به جدال ابتذال رفته ‌اند. اما متاسفانه گفتمان غالب همان بوده و هست یعنی، همین شرایط ناشی از دوگانه ‌ی اتصال- ابتذال، غالب بوده است. در واقع سلبریتی‌ ها غالباً یا پروپاگاند بوده‌ اند و اتصال به قدرت از آن‌ ها چهره ساخته و یا در باندهای ادبی به ظاهر مستقل بوده ‌اند و با حامی ‌پروری آن‌ ها، امکان دیده شدن یافته ‌اند. با تمام این توضیحات در ادامه، عرض کنم در زمانی که یک جامعه در وضعیت حاد قرار گرفته و شیرازه ‌ی آن در وضعیت از هم پاشیدن است. شهروندان دچار یاٌس و نومیدی مفرط هستند و مُفری برای آزادی وجود ندارد. در این وضعیت است که هنر و ادبیات به داد جامعه می ‌رسد.  در این وضعیت، ادبیات برای درمان و ترمیم زخم ‌های تاریخی و رنج‌ های اکنون جامعه و زبان بیان شهروندان، خود را نشان می‌ دهد.  ادبیات در این شرایط امید می ‌بخشد و روح رهایی ‌بخشی را طراوت دوباره می ‌دهد تا مردم از بی ‌تفاوتی به احساس مسئولیت و تاسیس از نو و دوباره ‌ی جامعه اقدام کنند. ادبیات توده ‌های رعیت و ابژه را به شهروندان مسئول و سوژه که عاملیت جامعه را به دست بگیرند، تغییر می دهد و این می‌شود بستر ذهنی قوام و دوام جامعه مدنی. 

با همه ‌ این اوصاف متوجه می ‌شویم که ادبیات واقعی و نوشتن از سر مسئولیت اخلاقی، ریشه در نارضایتی  و نقد مدام دارد. در واقع، همان ‌طور که یوسا می ‌گوید: «هر کس که راضی باشد نمی ‌تواند بنویسد و مرتکب بلند‌پروازی ابداع کلامی باشد.»

ادبیات برای بیان پلشتی ‌های جهان و تضاد انسان با جهان است که ادبیات است. ادبیات، شورش مدام است. سرسازگاری و محافظه ‌کاری با شرایط را ندارد. ادبیات طوفان است. نه انقیاد‌پذیر است و نه تسلیم می ‌شود و نه به زنجیر در می ‌آید. هر چه هم که ادبیات را مهجور سازند ولی در نهایت هنر و ادبیات واقعی مسیر خود را باز می‌ یابد و در انتها نیز این ادبیات و فرهنگ است که پیروز است.

 

این گفت و گو ابتدا در صفحه ادبی پرنیان ِ هفته نامه بیرمی منتشر شده و در چارچوب همکاری این نشریه با وبسایت هامون ایران (تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران) در این جا بازنشر می شود.