- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

“زندگی بر اساس سه اصل صداقت، احسان و تواضع”؛ یادداشتی از مصطفی ملکیان

“زندگی بر اساس سه اصل صداقت، احسان و تواضع “

 مصطفی ملکیان

 

سرچشمه‌های اخلاق از نظر عارفان به این سه بر می‌گردد:
صداقت، احسان و تواضع.
از نگاه عرفان، کارهای درست اخلاقی از سه قسم بیرون نیستند و کارهای نادرست اخلاقی اضداد یا نقائض این سه‌اند. عارفان برای اخلاق یک نظام درختی درست می‌کنند. یعنی ما سه کار درست داریم و باقی کارهای اخلاقی یا مصادیق این سه تا هستند و یا از ازدواج و ترکیب این سه به وجود می‌آیند. برخی از مصادیق‌اند و برخی از فرزندان این سه.

«صداقت» یکپارچگی و هم‌نوایی هر پنج ساحت وجودی ما است. یعنی ساحت‌های عقاید؛ عواطف و احساسات و هیجانات، خواست‌ و اراده، کردار و گفتار. سه ساحت اول در درون ما و دو ساحت دوم در بیرون ماست.
باید توجه داشت که «صدق» یا همان راست گفتن، تنها یکی از مصادیق «صداقت» و به معنی انطباق گفتار با عقیده است.

همچنین «ریا»، عدم انطباق ساحت گفتار یا کردار با ساحت دوم وجود ما است. خیلی وقت‌ها هم پیش می‌آید عقایدمان با عواطف و احساسات و هیجانات‌ مان انطباق ندارد. مثلاً من کسی را می‌شناسم که از معاریف روزگار ماست و یک نئومارکسیست‌ کامل است اما می‌گوید روز عاشورا با تماشای عزاداری از تلویزیون، متأثر شده و اشک می‌ریزد.

«تواضع»، در نعمت‌های زندگی خود را دیگری انگاشتن است. در وجوه مثبت زندگی، خودم را دیگری فرض کنم. یعنی اگر برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شدم، چنان احساس کنم که انگار دیگری برنده‌ی این جایزه شده است. همان‌قدر باد به غبغب انداختن و شادی کردن و توقع رفتار متفاوت که اگر دیگری برنده‌ی آن جایزه می‌شد در من سر می‌زد، حالا که خودم برنده‌ شدم به من دست دهد. یعنی هر چیزی که در نظام ارزشی خودتان مثبت تلقی می‌شود، فرض کنید که به چنگ دیگری افتاده است.

«احسان»، یعنی در نقمت‌های زندگی، در ناخوبی‌ها و ناخوشی‌های زندگی، دیگری را خودم بینگارم. اگر فرزند من بیمار شود چقدر تب و تاب دارم که هر چه زودتر او به بیمارستان برسانم، حال اگر فرزند شما بیمار شد، من با همان تب‌وتاب او را به بیمارستان برسانم. یعنی هر بدی و ناخوشی که در زندگی دیگران است، گویا بدی و ناخوشی زندگی من است. ابوالحسن خرقانی می‌گفت: «اگر از ترکستان تا به درِ شام کسی را خاری در انگشت شود آن از آنِ‌ من است و همچنین اگر از ترک تا شام کسی را قدم در سنگ آید زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است آن دل از آنِ من است.»

قرآن درباره‌ی پیامبر اسلام گفته است: «عَزیزٌ علیه ما عَنِتُّم»(توبه:۱۲۸). «عَنَت»‌ رنج کوچک است و «عزّت» رنج عظیم. یعنی هر رنج کوچک شما، رنج بزرگی برای پیامبر است. «احسان»، هم نیک‌خواهی است و هم نیکوکاری. هم جنبه‌ی خواهش دارد و هم کنش.

شاعر می‌گفت:
هر که ما را یار نبود ایزد او را یار باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی از باغ عمرش بشکفد بی خار باد
در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار
هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد
می‌گوید من دوست دارم کسی که در پای من خار می‌ریزد، حتی گل‌هایش هم خار نداشته باشد.

این شعرها و حرف‌ها لااقل نوعی(Guide Line) هستند. نوعی راهنمای عمل. وقتی به فرزندمان می‌گوییم تا همه‌ی کتاب‌های جهان را نخوانده‌ای متوقف نشو، می‌دانیم که او نخواهد توانست همه‌ی کتاب‌های جهان را بخواند، اما این را می‌‌گوییم تا به هیچ نقطه‌ای قناعت نکند. به این توصیه‌ها و دستورالعمل‌ها در روان‌شناسی و روان‌درمانگری(Guide Line) می‌گویند. مولانا به این نکته خیلی توجه داشته است. می‌گوید:
تو به هر صورت که آیی بیستی
که منم این والله آن تو نیستی[مثنوی:دفتر چهارم]

یعنی همین که بگویی من به اینجا رسیدم، می‌گویم نه، هنوز راه‌های نرفته وجود دارد. تو بالاتر از اینی. می‌توانی گام‌های دیگری هم برداری.
اگر هم به آن درجه از نیک‌خواهی نرسیدی دستِ‌کم به اینجا برسی که بتوانی عفو(بخشایش) داشته باشی. حتی اگر به این جا نرسی که بگویی «هر گلی کز عُمرش بکفد بی‌خار باد»، کَمِ‌ کم بتوانی عفو کنی.

به نظر عارفان می‌آمد که تمام اخلاق مبتنی بر این سه هستند. یکی اینکه صداقت داشته باشیم و تزویر و ریا در ما راه نداشته باشد. دوم اینکه هر خوشی‌ای به ما رسید فرض کنیم به دیگری رسیده است و سوم اینکه هر ناخوشی‌ای که به دیگری رسید فرض کنیم به خودمان رسیده است.

منبع: سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی)