- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

«فرهنگِ بی‌چرا»، عارضه ایرانیان؛ یادداشتی درباب اندیشه های زنده یاد محمد مختاری

«فرهنگِ بی‌چرا»، عارضه ایرانیان

یادداشتی درباب اندیشه های زنده یاد محمد مختاری

 

نوید یموتی

 

محمد مختاری، شاعر و نویسنده ایرانی که در سال ۷۷ در پروژه قتل‌های زنجیره‌ای به قتل رسید، یکی از روشن‌فکرانی بود که علاوه‌بر تحقیق‌های گسترده در حوزه فرهنگ و ادبیات ایران (به خصوص شعر)، با رویکرد تفکر نقادانه(یا سنجش‌گرایانه) به طرح مطالبی در خصوص سنّت‌ها و عادت‌های رفتاری و فرهنگی ایرانیان پرداخت. هرچند که نزدیک به ۲۳ سال از قتل مختاری می‌گذرد، اما با مروری بر مطالب نگارش شده وی به خصوص مجموعه مقالاتی که در کتاب «تمرینِ مدارا» منتشر کرده است، می‌توان اینگونه مطرح کرد که هنوز بسیاری از مسائلی که مختاری به آن‌ها پرداخته بود به عنوان چالش‌های اساسی جامعه ایران بوده و ضروری است آن‌ها را مورد بررسی و بازبینی قرار داد. هدف این نوشتار بازخوانی مقاله «فرهنگ بی‌چرا» نوشته محمد مختاری با در نظر گرفتن وضعیت کنونی جامعه ایران است. این مقاله در کتاب «تمرینِ مدارا» در سال ۱۳۷۷ منتشر شده است. امید است که در کوران اتفاقات این روزهای جامعه ایران و تنازع‌هایی که بین گروه‌ها و افراد در محیط‌های مختلف در جریان است، قدری تأمل و تدبر در شیوه رفتار خودمان صورت بگیرد تا دچار آنچه به عنوان «ساخت‌ استبدادی ذهن» نامیده می‌شود، نشویم.

به نظر مختاری «نپرسیدن» در بین ایرانیان مسأله‌ای است که نه تنها برآمده از مناسبات مسلط جامعه بوده، بلکه به حفظ این مناسبات نیز کمک می‌کند. این عارضه در تمامی جوانب خود را نشان می‌دهد؛ از محیط خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک گرفته تا کلان‌ترین سطح ممکن که مناسبات بین حکومت و مردم را رقم می‌زند، ما ایرانیان تقریبا در تمامی دوره‌ها دچار عارضه «نپرسیدن» بوده‌ایم.

مختاری در مقاله «فرهنگِ بی‌چرا» با مدنظر قرار دادن مقوله سانسور در جامعه ایران که یکی از نتایج آن خودسانسوری است، به طرح یک مسأله اساسی پرداخته و آن را عارضه «نپرسیدن» می‌نامد. به نظر مختاری «نپرسیدن» در بین ایرانیان مسأله‌ای است که نه تنها برآمده از مناسبات مسلط جامعه بوده، بلکه به حفظ این مناسبات نیز کمک می‌کند. این عارضه در تمامی جوانب خود را نشان می‌دهد؛ از محیط خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک گرفته تا کلان‌ترین سطح ممکن که مناسبات بین حکومت و مردم را رقم می‌زند، ما ایرانیان تقریبا در تمامی دوره‌های تاریخی دچار عارضه «نپرسیدن» بوده‌ایم. البته در مقاطعی جریان‌هایی بر این نظم مسلط غلبه کردند و تحولاتی چون انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، انقلاب سال ۵۷ و جنبش‌های دانشجویی و زنان در طول سال‌های اخیر شکل گرفته و بعضا توفیق‌هایی نیز به همراه داشته است. اما همچنان این نظم مسلط خود را به شکلی نشان داده، به طوری که برخی از این تحول‌های مذکور نیز دچار نظم مسلط مربوط خود شدند و افرادی بودند که طرح پرسش و نگاه انتقادی به رفتارها و کنش‌ها را آسیب‌زننده به جریان، نهضت، جنبش و یا انقلاب بیان کردند و عملا یک فضای سانسورکننده را به وجود آوردند.

 

 

«پرسیدن ریشه تفکر انتقادی است»، محمد مختاری

مثلا حکومت‌ها باب نقد به خود را می‌بندند و طرح مسائل انتقادی را به نوعی صدای دشمن، آسیب‌زننده به امنیت ملّی می‌دانند و منتقدان خود را خودفروخته می‌خوانند. حتی برخی گروه‌های سیاسی مخالف حاکمیت هم به بهانه سوءاستفاده حکومت از انتقادهای وارده به ایشان، فضای نقد به خود را می‌بندند.

این وضعیت در حالی است که مختاری معتقد بوده است که «پرسیدن ریشه تفکر انتقادی است» و پرسیدن را نه به عنوان یک امکان بلکه به عنوان یک حق متذکر می‌شود. ساختی که مختاری از آن سخن گفته در مقابل تفکرات مختلف «حق حضور و نظر و رأی و انتخاب و پرسش و تعیین سرنوشت» دارد و هیچ کس نمی‌تواند فرد را از این حق دور نگه دارد و عرصه را برایش تنگ کند. مثلا حکومت‌ها باب نقد به خود را می‌بندند و طرح مسائل انتقادی را به نوعی صدای دشمن، آسیب‌زننده به امنیت ملّی می‌دانند و منتقدان خود را خودفروخته می‌خوانند. حتی برخی گروه‌های سیاسی مخالف حاکمیت هم به بهانه سوءاستفاده حکومت از انتقادهای وارده به ایشان، فضای نقد به خود را می‌بندند. مختاری در این خصوص نیز بیان می‌کند که «ما هم به دلایل و بهانه‌های مختلف از نقد خود سرباز می‌زده‌ایم و پرهیز می‌کرده‌ایم و پرهیز می‌کنیم. مثلا بسیاری از گروه‌های سیاسی در این چند دهه، عملا باب انتقاد از خود را مسدود می‌کرده‌اند. بدین بهانه که مخالفان سواستفاده کنند». حتی این مطلب در خانواده هم خود را نشان می‌دهد. مثلا ممکن است فرزندان برخلاف نظر خانواده خود به برخی رفتارها، آیین‌ها و اصول از پیش تعیین شده رویکرد انتقادی داشته باشند، اما نظم مسلط خانواده به آن‌ها فشار می‌آورد که آن‌گونه که برایشان تعیین شده رفتار کنند و مایه آبروریزی خانواده و بزرگان خود نشوند.

در نتیجه باب گفتگو عملا با چنین رویکردی کاملا بسته‌ نگه داشته می‌شود. هرگروه با هر رویکردی، اصولی دارد که نباید در صحت و سقم آن‌ها تشکیک گردد تا مبادا آن‌ها از نیل به اهداف اصلی باز دارد. دیدگاه‌ها، نظریه‌ها و عملکرد گروه‌ها و افراد به هیچ وجه امکان نقد شدن ندارد. از بد حادثه نیز به صورت خواسته و یا ناخواسته یک سدّ محکم نیز برای عدم گشایش بحث‌ها به وجود می‌آید و افراد منتقد یا پرسش‌گر برچسب حمایت از سایر گروه‌ها را می‌خورند یا مورد تمسخر و تخطئه قرار می‌گیرند. بدترین وجه مقابله با منتقدین، دگراندیشان و یا پرسش‌گران برخورد احساسی با آن‌ها به واسطه تجربه‌های تلخ گذشته است. شاید بتوان گفت که مختاری در اینجا این نکته را متذکر شده است که «جامعه‌ای که پرسش‌ و گفت‌وگو را نهادی نمی‌کند، هیچ‌گاه اپوزیسیون در معنایی که در دموکراسی وجود دارد، نخواهد داشت. هر طرح نظری بالمآل آدم را به درونی و بیرون تقسیم می‌کند. دافعه همیشه قوی‌تر و وسیع‌تر از جاذبه عمل می‌کند».

لازم به نظر می‌رسد که شهروندان جامعه نسبت به ریشه‌های رفتاری خود آگاه شوند و عملکرد و تفکر خود را در قدم نخست به بوته آزمایش بگذراند و در جهت ترویج آن در جامعه اطراف خود فعال شوند. شاید بتوان اینگونه ادعا کرد که جامعه‌ای به دموکراسی نمی‌رسد مگر اینکه پیش‌نیازها یک جامعه دموکرات را تمرین و خود را به آن ملزم کرده باشد.

در جامعه دموکراتیک مدنظر مختاری، پرسیدن نیازی به جسارت و قدرت ندارد، بلکه یک حق و رفتار طبیعی است و هر فرد یا گروهی باید نسبت آن آگاه و پذیرنده باشند. پرسش‌ها نیز از خُردترین تا کلان‌ترین مسائل باید وجود داشته باشد. یعنی تنها حکومت نیست که باید نسبت به پرسش‌ها پاسخگو باشد، بلکه تمامی افراد و گروه‌ها این اصل را باید برای خود در نظر داشته باشند که پرسیدن حق آن‌ها و پاسخگو بودن در قبال نظریات و عملکردشان وظیفه آن‌هاست و نباید برای فرار از پاسخ بهانه‌ای را بیافریند یا از اتفاقی سوءاستفاده احساسی کنند. مختاری در تکمیل این مبحث عنوان می‌کند که «شایستگی‌های انسانی در پذیرش بی‌چون و چرای ساخت‌ها و ارزش‌ها نیست. بلکه در درک آگاهانه و آزادانه‌ی ساخت‌ها و ارزش‌هاست. جامعه شایسته‌ی انسانی، جامعه‌ای است که توانسته باشد امکان نقد تمامِ «مفروضات» را برای همگان فراهم آورد».

لازم به ذکر است که نظریه «فرهنگِ بی‌چرا» مربوط به دهه‌های اخیر نبوده، بلکه شاید بتوان از آن به عنوان سنت یا آیینی نام برد که شالوده اصلی آن از دوره ساسانی شکل گرفته و در جوانب مختلف فرهنگی از امثال و حَکَم گرفته تا اشعار نمودهایی از آن نشان داده شده است. در نتیجه لازم به نظر می‌رسد که شهروندان جامعه نسبت به ریشه‌های رفتاری خود آگاه شوند و عملکرد و تفکر خود را در قدم نخست به بوته آزمایش بگذراند و در جهت ترویج آن در جامعه اطراف خود فعال شوند. شاید بتوان اینگونه ادعا کرد که جامعه‌ای به دموکراسی نمی‌رسد مگر اینکه پیش‌نیازهای یک جامعه دموکرات را تمرین و خود را به آن ملزم کرده باشد. اهمیت توجه به این مطلب را در سخن پایانی مختاری در مقاله «فرهنگ بی‌چرا» می‌توان اینگونه ذکر کرد که «تأثیر نهادی این ساخت دیرینه چندان است که برای برقراری آزادی نیز به استبداد متوسل شویم. جالب توجه است که برخی از اندیشمندان ایرانی هم که سال‌های سال در اروپا زیسته‌ و اندیشیده‌اند، فضل‌شان هم برای من محترم است، وقتی به اظهار نظر در مورد جامعه ما می‌پردازند و نسخه‌هایی برای ما می‌پیچند، به اقتضای پرورش استبدادی دیرینه می‌گویند دموکراسی را باید به زور در ایران برقرار کرد!».

در پایان نیز خاطر نشان می‌گردد نگارنده این مطلب در عین اینکه به دنبال طرح نظرات خود به عنوان یک «حق» انسانی بوده، در پی پذیرش مسئولیتِ «پاسخگو بودن» در قبال سوال‌های پرسش‌گران و نظرات منتقدان است. در نتیجه اگر باب گفتگویی بر پایه اصول سنجش‌گرایانه شکل بگیرد، کمک شایانی در تمرین «پرسیدن»، «شنیدن» و «تدبّر کردن» خواهد بود.

 

منبع: وبسایت ویرگول