کافهها مکانی دنج برای ترویج گفتوگو و تولید عقلانیت جمعی در جامعه هستند؛
«کافهنشینی» نمایه جدید زندگی مدرن در بوشهر
الهام بهروزی
کافهنشینی اصطلاح نوپایی در عرصه اجتماعی و فرهنگی بوشهر است. اصطلاحی که برای ترویج فرهنگ گفتوگو نیاز به بسط و تبلیغ بیشتر دارد. خوشبختانه کافههایی که امروز در این شهر دیرینه سربرآوردهاند، به پاتوقهای فرهنگی بدل شدهاند که این امر خواه ناخواه به پویایی فرهنگی این منطقه و خلأهایی که در این زمینه وجود دارد، کمک شایانی میکند.
البته پیش از اینکه کافهها در بوشهر نمود پررنگی بیابند، در بافت تاریخی این شهر، قهوهخانههایی بودهاند که در روزگاران نه چندان دور پاتوقی برای دورهمیها و درکردن خستگیهای روزانه و گاه بحث پیرامون مسائل روز (اعم از سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بهشمار میرفتهاند. خوشبختانه هنوز یکی دو تا از این قهوهخانهها روپا هستند و همچنان مروج فرهنگ بومی و مراودههای سنتی این دیار. بهنوعی در آن روزگار این قهوهخانهها نقش کافههای امروزی را در مراودات روزمره افراد بازی میکردند با این تفاوت که فضای آنها مردانه بود و زنان در آن رفت و آمدی نداشتند؛ ولی کافهها که برای نخستین بار از قرن هجدهم در اروپا پدید آمدند، کم کم به مکانهایی برای دورهمیهای دوستانه و کنشهای اجتماعی (هم برای زنان و هم مردان) تبدیل شدند. هرچند کافهنشینی در ایران بهویژه در کلانشهرهایی مثل تهران و… از سالهای قبل از انقلاب باب شد ولی در شهرهای کوچک و حومه با تاخیر چند دههای پا به عرصه وجود گذاشتند ولی خیلی زود توانستند جوانان را به خود جذب کنند.
البته شاید اوایل برای پر کردن اوقات فراغت و تفریح مورد استقبال افراد قرار گرفتند ولی در ادامه در کنار دورهمیهای خانوادگی و دوستانه، به پاتوقهای امنی برای فرهیختگان و روشنفکران و اهالی کتاب و روزنامهنگاران برای بحث پیرامون مسائل مهم روز دنیا و ایران بدل شدند.
در این میان، از چند سال پیش سر و کله کافههایی هم با عناوین متفاوت در جای جای بوشهر پیدا شده که کمکم توانستهاند با کارکرد و فضای جذاب و نوستالوژیک، محلی امن و دنج برای پذیرایی از جوانان و خانوادههای بوشهری شوند. خوشبختانه امروز این کافهها بهویژه آنهایی که در بافت تاریخی واقع شدهاند به ویترینی برای نمایش فرهنگ و غذای بومی و بهنوعی یکی از مروجان فرهنگ ناب و اصیل بومی در دل زندگی ماشینی و مدرن تبدیل شدهاند.
کافههایی که با فضا و دکور و ظروف قدیمی و نوستالوژیک تداعیگر زندگی ساده و خاطرهانگیز مردمان این دیار هستند و با معماری منحصربهفرد خود، در شمایل مکانی مناسب و در خور شأن مشتریان خود برای دورهمیها و محفلهای دوستانه و گپ و گفتهای فرهنگی و اجتماعی درآمدهاند تا گفتوگو همچنان رکن اصلی جامعه مداراجویانه بوشهری باشد.
بیشک وجود کافهها در بوشهر امروز یک نعمت برای خانوادهها و جوانان و نوجوانان این شهر است؛ چراکه این شهر نتوانسته زیرساختهای لازم را برای تفریح سالم و پرکردن اوقات فراغت ساکنان خود فراهم کند و متاسفانه در یک سال اخیر هم شهرداری و شورای اسلامی شهر بوشهر که متولی امور شهری هستند، نتوانستهاند برنامههای مناسبی را برای برخورداری شهروندان بوشهری از فضای شهری شاد و امیدبخش فراهم آورند.
با یک بررسی کلی متوجه میشوید که بوشهر با وجود ظرفیتهایی منحصربهفردی که در خود جای داده است؛ اما در زمینه داشتن زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی و تفریحی دارای حداقلهاست و متاسفانه سازمان فرهنگی، تفریحی و ورزشی شهرداری بوشهر در این چندماه از عمده مسوولیتهای فرهنگی و اجتماعی خود در قبال شهروندان بازمانده است و تنها در ایام شهادت و مناسبتهای خاص اقدام به برگزاری مراسم و برنامههایی میکند و در بقیه ایام، تقریبا برنامه خاص و مشخصی ندارد. این در حالی است که این سازمان موظف است در طول سال بهویژه در پایان هفتهها بهمنظور ترویج روحیه امید و نشاط اجتماعی برنامههایی را در ساحل یا مکانهای تاریخی شهر اجرایی کند و وضعیت کسالتباری را که بر شهر حاکم شده است، برطرف کند.
شهرداری و شورای اسلامی شهر بوشهر متاسفانه در چند ماهه اخیر از رسالت خود در حوزه فعالیتهای فرهنگی و هنری بازمانده است و نتوانسته زیرساخت یا فضا یا وضعیت جدیدی برای تفریح و امیدبخشی در سطح شهر ایجاد کند و صرفا با نگاه تکبعدی به اجرای برنامه میپردازد و تنها توانسته نظر موافق قشر خاصی را به خود جذب کند. این در حالی است که بوشهر شهروندانی با افکار و سلایق خاصی را در خود جای داده است که میطلبد در تدوین و تعریف برنامهها همه سلایق در نظر گرفته شود.
از اینرو، در سایه کمکاری متولی امور شهری در تدبیر برنامههای متنوع و امیدبخش و ایجاد زیرساختهای فرهنگی و تفریحی بهروز، کافهها به خلوتکده امن و دنجی برای دیدارهای دوستانه و خانوادگی بدل شدهاند و روزبهروز هم بیشتر از آنها استقبال میشود. این کافهها شاید منتقدانی هم داشته باشند ولی با نگاهی جامعهشناختی به آنهای به جرات میتوان گفت که کافهها محیط امن و مستعدی برای ترویج فرهنگ گفتوگو و تولید عقلانیت جمعی است؛ چراکه این محیط بر بستر اجتماع شکل گرفته است که پذیرای هر طیف آدم و سیلقه است. در واقع، این فضا تکبعدی نیست؛ بلکه آمیزهای از شخصیتها، تیپها و رفتارهای مختلف است.
در این میان برخی کافهها را محل ناامنی برای جوانان میدانند چون بر این باورند که کافهها مکانی متسعد برای بروز و ظهور آسیبهای اجتماعی هستند. در این بین جامعهشناسان بر این باورند که «کافه یک فضای اجتماعی مثل پارک، خیابان، فروشگاههای بزرگ، سینما و هر فضای اجتماعی دیگر است. همه فضاهای اجتماعی آسیب تولید میکنند، حتی خانواده هم آسیب تولید میکند. نکته این است که همه فضاهای اجتماعی، ناخودآگاه سیستمهای کنترل اجتماعی هم دارند. بخشی از کنترلهای اجتماعی اتفاقا از ناحیه قدرت و سیستمهای قانونگذاری میآید، اینطور نیست که سیستمهای اجتماعی وقتی آسیب پیدا میکنند، فضا از دست برود. بخش مهمی از کنترل اجتماعی از سوی خود جامعه انجام میشود؛ زیرا از نظر من، جامعه یک هسته هوشمند دارد.»
در مقابل برخی دیگر از جامعهشناسان هم بر این عقیده هستند که کافهها در ایران از نقشی که در ترویج فرهنگ گفتوگو داشتند، فاصله گرفتهاند؛ در این باره، سید احسان خانمحمدی، جامعهشناس میگوید: «با وجود اینکه برخی به این فضا انتقاد دارند، ولی کافهها بستری برای گفتوگو و بالندگی فکری ایجاد کردند، البته امروزه مکانی با این کارکرد تقریبا وجود ندارد، هرچند برخی کتابخانهها چنین فرصتی را فراهم کردهاند ولی خروجی کافهها خیلی چشمگیرتر بود، کافهها امروزه تغییر نقش دادهاند، بیشتر تبدیل به مکانی برای مصرف بهویژه مصرف متظاهرانه شدهاند!
روزگاری که کافه بستر توسعه اندیشه بود، امروزه در بعضی اوقات مکانی شده برای کشته شدن اندیشه، فضای حاکم بر این مکانها، اصلا عقلانی نیست، حتی اگر هم عقلانی باشد، غلبه عقلانیت ابزاری هست نه عقلانیت ذاتی. در این فضاها ما هم تظاهر و هم محاسبهگری را میبینیم، درحالی که یکی از کارکردهای قبلی آنها، توسعه دانشمداری و گفتوگومحوری بود!»
در مقابل اما حمید موذنی، جامعهپژوه بوشهری بر این باور است که «کافهها حامل سنت روشنفکری و مکانی برای گفتوگو هستند. ادبیات و فرهنگ ایران بسیار وامدار فرهنگ کافهنشینی است و هماکنون نیز در کافهها شاهد حضور هنرمندان و دانشجویان هستیم که در خصوص مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به بحث و تبادلنظر میپردازند. کافهها ما را از سنتهای مونولوگمحور و کشاندهشده به حوزه خصوصی همچون شبنشینی، فاصله داده و با حوزه عمومی و گفتوگو پیوند داده است. البته نمیتوان منکر این مهم شد که بیکاری، کمبود شادی، نبود اماکن تفریحی و ضعف برنامهریزان فرهنگی در تعریف برنامههای متنوع و در خور شهروندان نیز در افزایش گرایش به کافهنشینی دخیل است!»
یک شهروند بوشهری هم با اشاره به حضور پررنگ کافهها در مراودات روزمره بوشهریها به بامداد جنوب گفت: شاید پیش از این من و دوستانم چندان توجهی به کافهها نداشتیم؛ چون بیشتر دورهمیهای ما در خانه یا رستوران خلاصه میشد ولی از یک زمانی با توسعه و گسترش کافهها در بوشهر، سعی کردیم دیدارهای دوستانهمان را در کافهها بگذاریم؛ چون فضای دنج و خلوتی دارد و راحت میتوانیم پیرامون موضوعات مختلف با هم گپ و گفت داشته باشیم. البته شاید جای دنج دیگری مثل کافه در بوشهر وجود ندارد، ما کافهنشینی را جزء برنامههای زندگی خود قرار دادهایم.
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه برخی بر این باورند که کافهها محلی برای تولید آسیبهای اجتماعی هستند، آیا شما با این عقیده موافقید، توضیح داد: خیر؛ چون آسیب اجتماعی تنها در کافه پدید نمیآید، زیرا آسیب در هر محلی تولید میشود. بنابراین فردی که اهل استعمال دخانیات و مواد مخدر است میتواند در هر محلی این کار انجام بدهد. پس نمیتوان صرفا این مکان را آسیبزا دانست و مکانهای دیگری مثل پارک، سینما و… را عاری از آسیب دانست. این بستگی به شخصیت و تیپ فرد دارد که چه نوع تفریح و رفتاری را انتخاب کند. از دید من کافهها اتفاقا امروز به پاتوقهای امنی برای تفریح و گفتوگو خانوادهها و جوانان با یکدیگر بدل شدهاند.
در پایان این گزارش باید یادآور شد، کافهگردی یا کافهنشینی یکی از نمایههای زندگی مدرن است که در بوشهر در حال نهادینه شدن است؛ اتفاقی که میتواند به ارتقای کیفیت زیست شهری و تعالی عقلانیت جمعی بینجامد. بیشک در شهر بوشهر که پارکها و مکانهای عمومی آن کمترین کارایی و امکانات را برای تفریح و دورهمیهای دوستانه و خانوادگی دارد، کافهها فرصت مغتنمی برای رویارو کردن نسل امروز با قشرهای مختلف جامعه اعم از نویسنده، روزنامهنگار، هنرمند و… است. چیزی که امروز خوشبختانه در برخی از کافههای بوشهر در بافت تاریخی شاهد آن هستیم.
منبع: روزنامه بامدادجنوب