- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

دیباچه‌ای بر دهمین شماره فصلنامه نامه هامون با موضوع کتاب محیط زیست و توسعه پایدار

دیباچه ای بر دهمین شماره فصلنامه نامه هامون با موضوع “کتاب محیط زیست و توسعه پایدار” – بهار ۱۴۰۰

 

 

پروژه هامون؛ بازگشت به جامعه مدنی در طول حدود یک دهه کنشگری در عرصه جامعه مدنی جنوب ایران، همواره کوشیده تا به موضوعات و مقولات متعدد علوم اجتماعی و فرهنگی بپردازد. ازهمین رو پروژه هامون به طورخاص به پنج حوزه مطالعاتی به طور گسترده و عمیقی پرداخته است؛
یک. مطالعات جامعه مدنی
دو. مطالعات فرهنگی
سه. مطالعات زنان و خانواده
چهار. مطالعات محیط زیست و توسعه پایدار
پنج. مطالعات جنوب ایران
در این پنج حوزه به انتشار کتاب، مجله و بارگذاری مطالب در وبسایت هامون ایران و همچنین برگزاری جلسات و نشست های گفتگویی اهتمام ورزیده است.
پروژه هامون؛ بازگشت به جامعه مدنی همچنین در طول این یک دهه فعالیت و کنشگری مدنی-اجتماعی-فرهنگی خود همواره در پی آن بوده که عملکردهای دلالت بخش خود را به گونه ای صورتبندی گفتمانی کند و ازهمین رو اقدام به نهادسازی با عنوان محوری و کانونی هامون نموده است که این نهادها درحال فعالیت هستند و به تولید متن در سپهر عمومی و اندیشگی جنوب ایران می پردازند. عناوین این نهادها عبارتند از:
یک. انتشارات هامون نو؛ مدرسه مطالعات فرهنگی-اجتماعی جنوب ایران
دو. دوهفته نامه آوای هامون؛ نشریه جامعه مدنی جنوب ایران
سه. فصلنامه نامه هامون؛ اجتماعی فرهنگی- هنری جنوب ایران
چهار. سالنامه ارغنون هامون؛ رساله بینارشته ای علوم انسانی جنوب ایران
پنج. وبسایت هامون ایران؛ تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران
فصلنامه نامه هامون؛ اجتماع فرهنگی – هنری جنوب ایران در طول چهار سال اخیر، نه شماره را منتشر نموده است و این شماره به عنوان جدیدترین شماره فصلنامه به موضوع محیط زیست و توسعه پایدار می پردازد. در فصلنامه های پیشین به موضوعاتی مانند جامعه مدنی، کرونا، زنان و … پرداخته شده است.
در این شماره نیز در تداوم همان مسیر پیشین انتشار فصلنامه های فرهنگی- هنری نامه هامون، به موضوعی کانونی مانند محیط زیست پرداخته ایم و به گردآوری گفتارها، جستارها و نوشتارهای گوناگونی اهتمام ورزیدیم.

***

در فضای زیست-جهانِ شهری که در بی توجهی به اصول زیست پایدار و نبود تشکلهای قوی و ریشه دار غیردولتی، همواره با از بین رفتن حق اولیه حیاتِ نباتات، حیوانات و حتی انسانها مواجه شده و می شویم. وقتی که زایش نگرشهای انسان گرایانه آنچنان سترون می شود که چشم بر وضعیت وخیم زیست محیطی دریایی خلیج فارس بسته می شود، یا آن هنگام که در احساس سرخوشانه چشم چرانی حیواناتی که در بدترین وضعیت نگهداری می شوند و صرفا به ابژه ای برای کسب درآمد و لذت تقلیل داده می شوند، همه و همه به عقیم ماندگی اندیشه های دگرخواهانه اشاره می کنند. به زعم یورگن هابرماس؛ فیلسوف اجتماعی آلمانی، وقتی که «عقلانیت ابزاری» همواره به مستعمره سازی کنشهای انسان باورانه بپردازد و زیست-جهان او را به مثابه وسیله ای در چنگ خویش بکشد، دیگر حتی مقوله زیستِ انسان نیز در ردیف مفاهیمی قرار می گیرد که از معنا تهی شده اند و هرگز به درون دغدغه ها و چالشهای اخلاق زیستی شهروندان قرار نخواهندگرفت. دشت سترونی از کنشهای انسانی که هرگز رو به سوی حیات و زندگی ندارند بلکه در فقدان درک حضوردیگری، همه چیز خود را در این فضا تهی می یابند.
درفضای متوازنِ زیستِ شهری، از اینکه اکولوژی و زیستبوم شهروندی مورد هجمه و نقصان قرار گیرد، همواره جامعه مدنی قوی و ریشه دارهمچون میزان الحراره زیستِ مدرن شهری ایفای نقش میکند و در فرآیندی گفتگو-محور، از انقیاد معانی انسان باورانه ممانعت می کند، اما بالفرض هنگامی که زیستبوم واقعی خلیج فارس در هیاهوی بزرگنمایی عنوان «خلیج فارس» به فراموشی سپرده می شود و از «جنگل حرّا» صرفا عنوان و خاطره ای برجای می ماند، از کدام اخلاق زیستی می توان حرف زد؟! به نظر می رسد چنان به درون فراموشی و بی توجهی ساختاری سقوط کرده ایم که حساسیتِ انسانی خویش را نیز ازدست داده ایم.
حساسیت به توازن زیستی در یک زیستبوم مشترک که همه چیز به طور نظام مند و ساختاری به هم مرتبط شده و عدم درک حضور یکی از اجزا، در طولانی مدت می تواند به بی توجهی نسبت به کل این زیست-جهان بیانجامد. این انسجام و درهم تنیدگی زیستِ مدرن، ناگزیر انسان را نیازمند اخلاق زیستی می سازد که به زعم امانوئل لویناس؛ فیلسوف لیتوانیایی، اخلاقی کاملا مبتنی بر «دیگری»را سامان می دهد؛ آنچنان که هر انسانی درقبال دیگری نباتی، حیوانی و بالاتر از همه اینها نسبت به دیگری انسانی، مسئولیتِ اخلاقی دارد، مسئولیتی که درعدم توجه و فراموشی آن، به ناگریز به چیزهایی ختم می شود که در تاریخ قرن بیستم می توان از آنها به مثابه فاجعه یاد کرد؛ نسل کشی ها، انقراض گونه های حیوانی متعدد، کوره های آدم سوزی و جنگهای ویرانگری که هنوز از ضایعات آن می توان یاد کرد. لویناس اخلاقی را مبتنی بر درکِ مطلق دیگری شاکله بندی می کند، ریشه ها و خاستگاه های آن را نیز بر بی نهایت بودگی مسئولیت درقبال دیگری بنا می نهد و قرائتی دگرخواهانه و دگراندیشانه از زیستِ اخلاقی در جهانِ مدرن ارائه می دهد که کرانه های درکِ اخلاقی از هستی و باشیدنِ دیگری در جهان را چنان فراخ میکند که درقبال حتی نباتات نیز متوجه و متذکرِ رفتار و قاعده اخلاقی خواهیم شد، حالا چه برسد به زیستِ انسانی دیگر.
اخلاقِ‌ شهروندی و بستر‌های مرتبط با آن، در مقولات انتزاعی و مفهومی قرار نمی گیرند، بلکه با موقعیت‌های «خاص» پیوند دارند. به جای اینکه اخلاق را به دلسوزی به حالِ قربانیان تقلیل دهیم، باید آن را دستورِ اخلاقی پاینده‌ فرآیندهای منفرد به حساب آورد. آنچنان که اخلاق، امروزه قاعده‌ای است که تعیین می‌کند با آنچه «در حال رخ دادن است.» چگونه روبه‌رو شویم.
اخلاق؛ شیوه‌‌ای است «برای سامان دادن به برداشتمان از موقعیتِ‌ تاریخی(اخلاق حقوق بشر)، موقعیت علمی، فنی (اخلاق‌ پزشکی ـ اخلاق زیستی)، موقعیت اجتماعی (اخلاق با ـ هم ـ بودن)، موقعیت‌ رسانه‌ای (اخلاق‌ ارتباطات) و غیره که در این خاص بودگی کنش‌های اخلاقی‌، اخلاق مبتنی بر تفاوتِ دیگری را می‌توان تبیین کرد. اینگونه واکنش‌های منفرد فردی، سپهر زیست اخلاقی‌مان را با گونه‌های خاصی از اخلاق و تفاوت‌هایش، سرشار و مملو می‌کند که این خود در تشخّص بخشیدن به افراد جامعه نقش به سزایی ایفا می‌کند. اما هنگامی که این اخلاق و کنشهای اخلاقی با کلان-روایتی ایدئولوژیک همنشین می‌شود و از خاص بودگی به درمی آید، علاوه بر همسان کردن افراد و عشیره‌ای کردن کنش‌های اجتماعی آنها، رفتارهای اخلاقی را با دروغ ـ ریا ـ تهمت ـ انتقام ـ خشونت و فراموشی، همزاد و توامان می‌کند و از این جاست که «اخلاق دروغ» می تواند در جامعه‌ای بر تمام شرایط و موقعیت‌های انسانی ـ محیطی، سلطه‌یابد، تفاوت‌های فردی از بین می‌رود و همه‌ شهروندان، تبدیل به سیاهی لشکر می‌شوند و از این فضای بیمارگونه چیزی جز عدم درک حضور دیگری صورتبندی نخواهد شد.
درون این هزارتوی پیچیده زیستِ انسان مدرن، نقشه راه های اخلاقی متعددی ترسیم شده تا از درافتادن در دشت سترون انسانی دور نگه داشته شویم، اما چنان عدم حساسیت اخلاقی در زیستبوم شبه مدرنِ ایرانی و اولترامدرن غربی ها، خود را در ذهنیت تاریخی به رخ می کشد که این نادیده گرفتنهای حق حیات نباتات و حیوانات، به زیست-جهان انسانها نیز سرایت می کند؛ آنجاکه تصادفات جاده ای همچون جنگ می ماند و یا آنجاکه شرایط نگهداری انسانها در آسایشگاه ها و بیمارستانها چنان غیرمسئولانه و غیرانسانی است که از فرط تکرار، عادی شده و وجدان خواب آلوده هیچ انسانی را هرگز به درد نمی آورد و این روایتی تلخ از والتر بنیامین؛ فیلسوف ادبی آلمانی هست که می گوید: «اینکه همه چیز همینطور که هست پیش می رود، همین فاجعه است.”
حال این ویژه نامه کتاب محیط زیست در دهمین شماره فصلنامه نامه هامون قصد دارد این عادی شدگی را برهم بزند و با بیان کردن و سخن گفتن از چالش ها و رخدادهای زیست محیطی، بتواند حداقل تاثیری بر جریان هوشیارسازی زیست محیطی در سطح جامعه مدنی جنوب ایران گذارد.