- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نقص عضو مدرن؛ تأملی بر پدیداری شکل‌های جدیدی از نقص عضو در ذهن جامعه‌ی ایرانی

تأملی بر پدیداری شکل‌های جدیدی از نقص عضو در ذهن جامعه‌ی ایرانی

نقص عضو مدرن

 

محسن عباسپور

نویسنده و کارشناس ارشد جامعه شناسی

 

پرسود بودن و اقبال معنادار به شغل‌ها و عرصه‌هایی مانند سالن‌های زیبایی، جراحی‌های پلاستیک، سالن‌های بدن‌سازی و سایر حرفه‌هایی که امکان ایجاد تغییراتی فیزیکی در بدن را فراهم می‌آورند، می‌تواند حاکی از آن باشد که بخش قابل توجهی از افراد جامعه، حدی از نقص عضو را برای خود متصور هستند. گرچه این «تصور کیفی» از نقص عضو در ساحت ذهنی پدیدار شده، اما ریشه‌های مشترکی با سلف خود، یعنی «تصور کمی» از نقص عضو دارد. در نوشتار پیش‌رو تلاش می‌شود ضمن نگاهی به بستر اجتماعی شکل‌گیری تصور کیفی از نقص عضو و ریشه‌های مشترک آن با تصور کمی از نقص عضو، نگاهی هم به صندلی ایران در این تئاتر جهانیِ نقص عضو سازی بیندازیم.
کلیدواژه‌ی اساسی ما برای ورود به بحث، تکنولوژی و پارادایمی است که امر تکنولوژیکال در آن امکان بروز و ظهور می‌یابد. حضور پررنگ تکنولوژی در تمامی حوزه‌های مختلفی که ما با آن سر و کار داریم، محصول اشراف پارادایم‌های پوزیتیویستی و اثباتی بر زندگی بشر است. این پارادایم با تکیه به تفکرهای «مهندسی» درون خود، بستر بسیار مناسبی را برای برساختن نوعی ایده‌آل از انسان به دست می‌دهد. فرمی از بدن را پدید می‌آورد و با استفاده از تکنولوژی شروع به ساخت ابزارها و همچنین داده‌هایی می‌نماید که انسان‌ها بتوانند خود را به آن فرمِ ایده‌آل برسانند.
این عرصه، نه تنها کمیت بدن انسانِ مورد تأیید خود را می‌تواند به عنوان انسانی مطلوب معرفی کند، بلکه حتی کیفیت این اعضا را نیز می‌تواند مشخص نموده و به کمک ابزارهای ساخته شده توسط خودش، این کیفیت را تبلیغ، ترویج و البته دست‌یافتنی کند. از این نقطه به بعد، چندان تفاوتی میان انسانی که به لحاظ کمی نقص عضو دارد با انسانی که تصور می‌کند به لحاظ کیفی دچار نقص عضو است، وجود ندارد. هردو می‌توانند با «مصرف» تکنولوژی و تمسک به تفکر پوزیتیویستی به برطرف کردن نقص عضو خود اقدام کنند. اگر دست نداریم، تکنولوژی برای ما هم دستی جدید خلق می‌کند و هم این امکان را فراهم می‌آورد و البته ضروری می‌کند که دستی زیبا و حتی هنری در اختیار ما قرار دهد. از این منظر، نقص عضو، صرفاً متوجه کمیت اعضا بدن یک انسان نیست، بلکه کیفیت و چگونگی هر یک از اعضا بدن نیز محل بحث می‌شوند.

به دنبال این چارچوب تئوریک، می‌توان متصور شد افرادی که در پی زیباسازی بدن خود هستند، حدی از نقص عضو را در ذهن خود متصور شده‌اند و برای جبران این نقص عضوِ کیفی (و نه لزوماً کمی) به سراغ ابزارهای ساخته شده در دنیای تکنولوژی می‌روند. نکته اینجاست که هر چه سطح دسترسی این افراد به ابزارهای مدرن‌تر این «صنعت» و همچنین تفکر نرم‌افزاری و برنامه‌های متناسب با آنها بیشتر باشد، بهتر و مطلوب‌تر می‌توانند این نقصان عضوِ به وجود آمده در ذهنشان را برطرف کنند. بنابراین ما برای برطرف نمودن نقص عضوهای کمی و صدالبته کیفی خودمان بیشتر و بیشتر به سمت مراکز صنعتی و جهان پوزیتیویسم حرکت می‌کنیم. اگر بخواهیم وبری صحبت کنیم، رفته رفته دخیل‌هایی را که تا چندین سال پیش به درگاه مشروعیت سنتی می‌بستیم را باز کرده و این بار به درگاه مشروعیت عقلانی ـ منطقی می‌بندیم. آن هم عقلانیتِ در خدمت صنعت که در قالب معجزه‌های تکنولوژیکال بر ما مسلم شده است.

بحث آنجا چندلایه‌تر و پیچیده‌تر می‌شود و آسیب‌های ناشی از آن بیشتر نمایان می‌گردد که در نظر بگیریم تکنولوژی توانسته این استیلای فکری را به وجود آورد که خود به مثابه عضوی از بدن پدیدار شود و انسان را به این یقین ذهنی برساند که در صورت عدم برخورداری از تولیدهای دنیای صنعتی، نوعی از نقص عضو را برای خود متصور شود. یعنی تکنولوژی، خود یک عضو بدن شده و ما مجبور شده‌ایم برای جبران این نقص عضو، شروع به حرکت کنیم و دست به کنش بزنیم. اکنون برای بسیاری از ما، گوشی‌های هوشمند تلفن، در حکم همین عضو جدید بدن هستند که فقدان آنها باعث می‌شود نقص عضوی را برای خود متصور باشیم. بسیاری از ما این نقص عضو را هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی احساس می‌کنیم و در تلاش دائمی برای تهیه‌ی به روزترین و معتبرترین برندها و مارک‌هایی هستیم که هم نقص عضو کمی ما را برطرف کنند و هم نقص عضو کیفی ما را.
این حد استیلای تکنولوژی بر ذهن انسان، سبب پدیداری نوعی از خودبیگانگی فرد با محیط اطرافش هم می‌شود. اگر مطلوب‌ترین انسان‌های دهه‌ها و قرن‌های گذشته، در هر جغرافیا و در هر دوره‌ای، مطلوب‌ترین فرم و کیفیت بدنی خود را در تعریف با جغرافیا و زمانه‌ی تاریخی خویش می‌ساختند و عملاً کار و تلاش اجتماعی و پایگاه اجتماعی آنها بود که فرم بدنشان را خلق می‌کرد، انسان‌های عصر جدید به واسطه‌ی استیلای تفکر پوزیتیویستی و دسترسی به امر تکنولوژیکال، با آن محیط جغرافیایی بیگانه شده و پیوند ذهنی خود را با محیط اطرافشان از دست داده‌اند. به عنوان مثال اگر در گذشته فرم بدن یک صیاد بوشهری، در ارتباط متقابل دریا و تور و لنج شکل می‌گرفت یا فرم بدنی سوارکاران نهضت جنوب در عرصه‌های واقعی جغرافیایی شکل می‌گرفت و معنا می‌یافت، اکنون همان فرم می‌تواند در یک باشگاه بدن‌سازی خلق شود. در این صورت، نخست فرم از معنای مستتر در آن خالی می‌شود و پس از آن، این امکان به وجود می‌آید که فرم‌های ایده‌آل شده‌ی دیگری را که بار معنایی خاص خود را نیز دارند، در این فضاها ساخته شوند. پوریای ولی و تختی، فرم‌هایی بودند که در قالب معانی خود ساخته شده بودند. تصاویر آنها را به ندرت در باشگاه‌های بدن‌سازی می‌بینیم. در عوض شوارتزنگر، هیث، کلمن، کاتلر و… با بارهای معنایی خود بر دیوارهای این باشگاه‌ها نقش می‌بندند. امیدوارم خواننده این سطور بار معنایی که در این یادداشت به آن توجه داریم را به معانی سردستی و بازاری و ساده‌انگارانه‌ای مانند تهاجم فرهنگی و امثال این مفاهیم تقلیل ندهد. معنای ذهنی مستتر در این تصاویر حاکی از آن است که فرد بدون حضور در عرصه‌ی واقعی جامعه و میدان کار و با رها شدن از عرصه‌ی اجتماعی، می‌تواند صرفاً با تکنولوژی و ابزارهای آن، فرمی از بدن را پدید آورد که از آبدیده شدنش حکایت کند، آن هم بدون آبدیده شدن در فضای واقعی اجتماعی.

مردم کشورهای توسعه نیافته و یا کشورهایی که نام در حال توسعه را بر خود گذاشته‌اند، به دلیل دسترسی دشوار به حوزه‌های مختلف تکنولوژی و عامل نبودن در پارادایم پوزیتیویستی، حد قابل توجهی از چنین نقص عضوهای مدرن را تجربه می‌کنند. ایران امروز نیز روایت‌های عینی متعددی از بروز نقص عضو مدرن در عرصه‌ی اجتماعی خود و در بین کنشگرانش شاهد است. در کشوری که نهادها و ساختارهای اجتماعی دچار آسیب‌های متعددی هستند، امکان برساختن فرم‌هایی از بدن و چسباندن اعضا جدیدی به بدن انسانِ ایرانی، آن هم به مدد تکنولوژی، در واقع دورتر کردن این انسان از امکان بازگشت به عرصه‌ی اجتماعی و ترمیم ساختارهایی است که خودشان دچار نقص عضو شده‌اند. در واقع می‌توان گفت، در چنین بستری، تعداد قابل توجهی از انسان‌های ایرانی این امکان را برای خودشان فراهم دیده‌اند تا در گریز از ترمیم نقص عضوهای موجود در بدنه‌ی جامعه، به مدد امر تکنولوژیکال و ساحت‌های ذهنی و عینی که برای ایرانیان به دنبال داشته، به دنبال ترمیم نقص عضوهای فردی خود در فضاهایی به دور از جامعه و در گریز از امر اجتماعی حرکت کنند.

 

بازنشر از یازدهمین شماره فصلنامه نامه هامون با موضوع “گروه های خاص و سیاست تفاوت” تابستان ۱۴۰۰

محسن عباس پور؛ نویسنده کتاب گفال (هامون نو – ۱۳۹۹) و سردبیر هفته نامه بیشاپور می باشد.

تابلو نقاشی اثر بهمن محصص می باشد.