سلسله نوشتارهای بنمایههای پسِ ِزبانزد (ضرب المثل)های ایرانی
ما از راه زبانزدها با یکدیگر راحتتر سخن میگوییم و آنچه را که در ذهن و دل داریم، به کوتاهی و همه فهم بیان میکنیم. زبانزدها از جمله مواد و مصالح زبانی به شمار میروند که، غنای هر زبان به کمیت و کیفیت و مفاهیم آنها بستگی دارد . یکی از این زبانزدها، اصطلاح «مدینهی فاضله» است .
کمال مطلوب و غایت آمال بزرگان و دانشمندان جهان این است که، اوضاع عالم به گونهای در آید که، گرگ و میش از یک چشمه آب بنوشند، شاهین و کبوتر در یک لانه آشیان کنند، آدمی دست از آز بردارد و ستیزهجویی، کشتار و خونریزی از بسیط زمین رخت بربندد و عدالت اجتماعی به معنای راستین در سراسر جهان حکمفرما شود.{مجتبی رجبیون، ضرب المثلها و حکایتهای شیرین فارسی، تولی، ۱۳۹۳، ص۱۲۷}.
به بیان دیگر، پهنهی گیتی شهرستان نیکویی، شهر روشن و آرمانی، آرمانشهر و مدینهی فاضله گردد.
آرمان به چَم یا معنای آرزو و امید است و واژهی شهر را در واژگان «شهرَب یا شهرپاوَن» در کتیبهی داریوش بزرگ باز مییابیم .
شهر پاوَن = شهر+ پاوَن pavan (از ریشهی پاییدن، و پسوند اسم و صفت ساز van درست شده است.) روی هم رفته یعنی نگهبان و پاسبان شهر.
سعدی:
پادشه، پاسبان درویش است
گرچه نعمت به فر دولت اوست
گوسفند، از برای چوپان نیست
بلکه چوپان ، برای خدمت اوست
انسانها در حقوق انسانی مشترکند گرچه حقوق، تکالیف، خویشکاری و مسئولیتهای شهروندی متناسب با ویژگیهای بومی ِهر کشور (شهر) متفاوت است . حقوق شهروندی، حقوق و تکالیفی است که، فرد ِهموند یا پیوسته به آن شهر، باید آنها را بشناسد و به آنها عمل کند. آنگاه است که، آن «شهر»، تشکیل میشود و «شهروند»، معنا و مفهوم راستین پیدا میکند زیرا اجتماع انسانی، شرط بایسته(لازم )برای شهروندی محسوب میشود اما شرط کافی و بسنده نیست{منیژه ملکی ریزی، مهارتهای زندگی در گاتها، ۱۳۹۷، صص۱۲۵۰- ۱۲۵۲} .
شهریاری آرمانی و اهورایی ، در اوستا خشَثرَوَئیریَه ، در پهلوی شَترِوَر و در فارسی «شهریور» به چَم (معنای) شهریاری، پادشاهی یا فرمانرواییِ آرمانی(آرزو شده) که، همان شهریاری ِخداوند بر جانِ جهان میباشد و آرمانی ترین و برترین گونهی شهریاری است که، خداوند در جهان دارد {فریدون جنیدی، داستان ایران، دفتر نخست، بلخ، ۱۳۹۲، ص ۱۷}.
به عبارت دیگر، شهریور یکی از امشاسپندان ، فروزهها، جلوهها و پرتوهای اهورَه مزدا است که به چمِ ِشهریاری بر خویشتن و چیرگی بر نفس است . از آن جایی که، افراد جامعه را میسازند پس تک تک افراد جامعه باید در درجهی نخست بر کشور ِخویشتن شهریار و بر نفس خود چیره گردند تا شهر آرمانی یا آرمانشهر یا مدینهی فاصله پی افکنده شود .
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
گر بر دگران خرده نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری، مردی
غزل ۱۵، دیوان شمس مولانا:
ای نوش کرده نیش را
بی خویش کن با خویش را
با خویش کن بی خویش را
چیزی بده درویش را
فریدون فرخ که، در پرتو داد و دهش فر و نیکویی مییابد و از فرشته (مَلَک) هم فراتر میرود، این جایگاه والا را در پرتو بیخویشِ باخویش شدن یا منِ ضحاکی را وانهادن و منِ سپنته ی فریدونی را بر کشیدن، به دست آورده است.
انسان به عنوان نمایندهی خداوند بر روی زمین خویشکاری دارد که، اینگونه شهریاری یعنی شهریاری آرمانی را بر روی زمین ایجاد کند زیرا فروهران آدمی هنگام آفرینش جهان مادی ، پذیرفتند که، مادیت یابند و به جهان مادی بیایند. آنان خویشکار شدندکه، ضمن همکاری با خداوند و امشاسپندان و ایزدان، با اهریمن و سپاه دیوان پیکار نمایند. بی گمان تنها راه پیروزی در این پیکار، پی افکندن آرمانشهر، شهر آرمانی یا مدینهی فاضله و پیاده کردن شهریاری آرمانی و اهورایی در این جهان آمیختگی است .
آرمانشهر، شهر آرمانی و یا مدینه فاضله یعنی حکومت شایستگان . یعنی هر کس در جایی که شایستگیِ آن را دارد، جای گیرد .
بر پایهی یکی از ده اندرز جمشید شاه پیشدادی مبنی بر بایستگی ِ(لزوم) حمایت از شایستگان و ماهرانِ به زندگی، در جامعهی دین باورِ راستین هیچکس از انسانها به دیگری آسیب نمیرساند و با رعایت میانه روی و اعتدال، ساختار اجتماعی به گونهای شکل می گیرد که، در حد نیازهای انسانی، رفاه در جامعه پابرجا باشد و در چنین جامعهای تاکید بر شایستهسالاری، از بین برندهی هرگونه تبعیض و بیعدالتی بوده و جامعه را به سوی شایستگیِ بیشتر رهنمون میکند. در آرمانشهر ِشایسته سالار، امید و تلاش برای رسیدن به آرمانها و آمال و منظور زندگی، جامعه را نگه میدارد که پیامدش شادمانی، خرسندی، آرامش و آسایش فردی و اجتماعی است{ماهنامهی فروهر، شمارهی ۴۶۵، صص ۳۴-۳۵}.
ایدهی حکیمانه و فلسفی ِآرمانشهر یا شهر آرمانی (که در دورهی اسلامی ایران، مدینهی فاضله نام گرفت) را برای نخستین بار در متن گاتها باز مییابیم .
«یسنا، هات ۴۳، بند۱۳:
پروردگارا ! برای رسیدن به غایت آمال و آرزوهای خویش، زندگانی دراز به من ارزانی دار . آن چیزی که جز تو کسی را یارای بخشیدن آن نیست .
آن زندگانیِ مطلوب و آرزو شده(وهوخشثروئیریه) که سرشار از خدمت به همنوع و فعالیت برای پیشرفت جهانیان بوده و به خشثرای تو بستگی دارد»{موبد فیروز آذرگشسب، سرودهای آسمانی زرتشت،۱۳۸۳} .
پس شهریاری آرمانی و اهورایی یا مدینهی فاضله، زندگانی مطلوب و آرزو شده است و «هرکس در هوای تحقق چنین حکومت و نظام اجتماعی، روز شماری می کند زیرا نهایت و غایت هر نظام و روش درخشان را به آن منتهی می کنند {مجتبی رجبیون، ضرب المثلها و حکایتهای شیرین فارسی، تولی، ۱۳۹۳، صص۱۲۷- ۱۲۸}.
در شاهنامهی فردوسی بزرگ، افزون بر نمونه شهرهای آرمانی مانند وَرجمکردِ جمشید شاه پیشدادی، گنگ دز ِسیاوش، سیاووشگرد، آرمانشهرِ کاووس و…، سراسر شاهنامه با شناساندن شهریاران آرمانی همچون جمشیدِِ موبد- شاه، فریدون دهشمند و دادگر، کیخسروِ عارف- شاه، ویژگیهای آرمانشهر، شهر آرمانی یا مدینهی فاضله را به ما مینمایاند.
«ابونصر فارابی(معلم ثانی ) نیز جوامع را به سه دسته، بخش میکند:
الف) مدینهی فاضله :
که بزرگ می اندیشد و اندیشهی بزرگ یارانش را همواره به یاد دارد.
ب) مدینهی فاسقه :
نمی تواند بزرگ بیندیشد اما اندیشهی بزرگ و آرمانش را فراموش نکرده است .
ج) مدینهی ظالمه:
هم نمیتواند بیندیشد و همین که، اندیشههای بزرگش را فراموش کرده است.
« مفاهیمی که در شهر آرمانی و مدینهی فاضلهی روزگار هخامنشی از همان آغاز کودکی به کودکان آموخته می شد تا شهروندی خویشکار، مسئول و پاسخگو به بارآید، عبارتند از:
الف) اقتصاد به زبان ساده
یعنی گردش پول در جامعه در جهت تولید.
پول = کار فشرده که توسط طبیعت در طول زمان انجام شده و این انسان است که، با کارش به آن ها ارزش افزوده میدهد و به مرحلهی بهره برداری میرساند.
در جهان هیچ چیز رایگان نیست.
ب) سیاست
پیدا کردن یا عمل نمودن به راهی که، بتوان در کوتاه ترین زمان با کمترین هزینه به نیکوترین نتیجهی مطلوب رسید.
اگر سیاست با راستی همراه باشد، به آن «درایت» و اگر با دروغ همراه باشد، به آن «خیانت» گویند.
در روزگار باستان، بین اقوام آریایی و آیین مزدایی همواره پیوندی جدایی ناپذیر وجود داشته و هویت ملی و مذهبی باهم توام و جداناشدنی بوده است .تجربههای تاریخ نشان میدهد که، هرگاه به یکی از این دو اهمیت بیشتری داده شده و دیگری را از گردونه خارج کرده اند، زیان و آسیب پدید آمده است.
هرگاه میان اهو(شهریار این جهانی یا رهبر دنیوی) و رتو(رهبر روحانی) ناسازگاری و ناهماهنگی رخ داده ، دین به ایدئولوژی تبدیل شده و دام تزویر گشته و به مثابهی تیغ در دست زنگیِ مست ، دیو آشوب همه جا را فرا گرفته است.
شاهنامهی فردوسی:
چو بر دین کند شهریار آفرین
برادر شود پادشاهی و دین
نه بی تختِ شاهی بود دین به پای
نه بی دین، بود پادشاهی به جای
دو بنیاد، یک بر دگر بافته
برآورده و پیش خود تافته
چنان دین و شاهی به یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
ج) حاکمیت مردم بر مردم (دموکراسی)
د) نیک و بد از دیدگاه اجتماع
کارها و عملهایی که در کل به سود اجتماع تمام شود .
ه) شناخت حقوق خود، خدای خود، جهان آفرینش و مردمان.»{منیژه ملکی ریزی، مهارتهای زندگی در گاتها، ۱۳۹۷, صص ۱۲۶۰-۱۲۷۱}.
باری!
برای برپاکردن مدینهی فاضله یا آرمانشهر، شهروندان و شهریاران دارای خویشکاریها، مسوولیتها و حقوقی هستند که باید نسبت به هم ایفا کنند.
۲
سلسله نوشتارهای بنمایههای پسِ زبانزدها(ضرب المثلها)ی ایرانی
فردوسی بزرگ :
اگر جفت گردد زبان بر دروغ
نگیرد ز بخت سپهری فروغ
“دکتر گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازی معتقد بود که، دروغ هرچه بزرگتر باشد انکار و تکذیب آن دشوارتر خواهد بود یعنی آنقدر بزرگ جلوه میکند که، فرصت نمیدهد، شنونده در درستی یا نادرستی آن تامل کند. در کشورمان به اینگونه دروغ های بزرگ که غیرقابل گمان و تصور باشد، به اصطلاح ، «دروغ شاخدار» میگویند که گاهی در این باره اصطلاح « شاخ درآوردن » نیز به کار میرود.{مجتبی رجبیون، ضرب المثلها و حکایت های شیرین فارسی، تولی، ۱۳۹۳، ص۱۳۰}
در میترای پیشا زرتشتی، دروغ به چَم (معنا)ی پیمان شکنی یا مهر و دروج به کار میرفته است. پس از آن ،”کهن ترین منبعی که برای نخستین بار واژه و مفهوم دروغ در آن به کار رفته، گاهان اوستاست. درگاهان، دروغ کلید واژهای است دینی و مستقل که، با دقت زیاد و در موقعیتی سنجیده به کار گرفته شده و همواره در برابر واژهی اَشَه یا اشا” “راستی وپاکی” آمده است و جفت متضاد معناییِ اَشَوَن(راستکار)/درِِگوَند(دروغزن)، محور مرزبندی مردمان در ادبیات گاهانی است.
نظامی گنجوی:
چونتوان راستی را درج کردن
دروغی را نشاید خرج کردن
در پارسی باستان که، به زبان اوستایی نزدیک است به جای دروغ، دوروج duruj و به جای درِگوَنت اوستایی، واژه ی دروجَنَه کاربرد داشته که به همین گونه، دروغزن معنا میدهد. پس برای شناخت واژهی دروغ بهتر است نخست جفت متضاد معناییِ اشون / درگوند را بشناسیم که در سانسکریت رتَهrta و در پارسی باستان اَرتَهarta میباشد و در نام های اَردیبهشت، اَردشیر، اَردوان، اَردبیل، اَردستان و… قابل بازیابی است.
“اَشَه یا اَشا به چَمار نظم و سامان هستی و هنجار کیهانی است و دروغ که وارونِ آن است عبارت است از :کژ رفتاری و انحراف از نظم و سامان هستی و هنجار کیهانی و هرگونه بی نظمی ، بیسامانی، آشوب و ناهنجاری را در بر میگیرد.
اگر این قانون طبیعی رعایت شود و اندیشه و گفتار و کردار ما بر پایه ی آن استوار گردد، مسیر رستگاری ،خرسندی ، شادمانی یا « زندگی» را نشان خواهد داد وارونِ آن، دروج انحراف از راه راست یا اشه و پیامدش آشوب، بی سامانی یا «نازندگی»است. در گاتها یکی از امشاسپندان یا فروزههای اهورایی، اشه وَهیشتا به چمار بهترین راستی است .
“انسان بخرد راه اشه را برمیگزیند و راستی در اندیشه و گفتار و کردار را پیشه میکند که سازنده است و پیامدهای آرامش و راحتی خیال ” زندگی”است . وارون آن، انسان نابخرد به بیراهه میرود و سراب دروغ را برمیگزیند و اندیشه و گفتار و کردارش به دروغ که ویرانگری است ، می گراید و پیامدش وجدان درد و ناراحتی روانی “نازندگی است .{موبد فیروز آذر گشسب، سرودهای آسمانی زرتشت، فروهر،۱۳۸۳، هات ۳۰، بندهای ۳تا۵}
ابوسعید ابیالخیر:
دوزخ شرری ز آه بیهودهی ماست
فردوس دمی ز وقت آسودهی ماست
اوستا می گوید: راه در جهان یکی است و آن ، راستی است. همچنانکه تاریکی، وجود مستقل ندارد و در نبود ِروشنایی وجود و معنا پیدا می کند، دروغ نیز سراب و بیراهه ای است که در نبود ِراستی وجود پیدا می کند.
“بر پایهی گاتها، آنان که زادهی سپهر دروغند، دُژآگاه هستند یعنی دانش و آگاهی خود را وارون ِاشه به کار میگیرند. گاتها آنان را درِگونَد یا دُروَند می خواند که، به قول سعدی از دانش و تواناییهای خود به مثابهی تیغ در دست زندگی مست بهره می گیرند. پس کنش ِناشی از دروغ ، امری تصادفی و ناشی از اشتباههای جزئی نیست بلکه امری است اندام وار، سازمان یافته و متمرکز.”{cgie.org شروین وکیلی، مرکز دایره المعارف اسلامی}
دغدغهی گاتها این است که، چگونه دروغ را به دست راستی بسپاریم تا از آن بیبیم شویم ؟
پاسخ گاتها: آراستگی و مجهز شدن به اَمشاسپندان یا فروزه هاو ویژگیهای اهورایی ودر یک کلام خدا گونه شدن.
” تمدن ایرانی، نخستین و تنها تمدن عصر پیشامسیحی است که، مفهوم دروغ در آن هم طینتی سیاسی دارد و هم به مثابهی کلیدواژه ای مرکزی در دستگاهی اخلاقی کاربرد یافته است .”{همان}
کتیبههای هخامنشی از روزگار داریوش بزرگ به بعد، سندهای انکار ناپذیری را در اختیار ما قرار میدهند .
ساختار این کتیبهها بر سه محور جفت متضاد معنایی پایدار است:
۱ ) ترسالی و آباد کردن زمین /خشکسالی و خشکاندن زمین و تخریب محیط زیست
۲) جنگاوران و دشمنان
۳) موبدان و شهریاران نیک و بد
مفهوم دروغ، موضوع پیچیده ای در مقیاس تاریخی و اجتماعی است به ویژه، در بستر فرهنگ کهنی چون ایران که، هزاران سال تمدن و پیشینه ی تاریخی پر فراز و فرود دارد ، بیش از پیش پیچیده و چند سویه میشود. به قول شخصیت جوکر در فیلم بتمن که، در سکانسها ی اولیه میگوید :
چیزی که تو را نمیکشد، تو را عجیبتر و پیچیدهتر میکند . بسیاری از روانشناسان و تحلیلگران تاریخی، وضعیت پیچیدهی جامعهی کنونی ایران را ناشی از تاریخ دشواری میدانند که، پشت سر گذاشته است {بهنام مرادیان ،چرا دروغ می گوییم، برسم، ۱۳۸۹، صص۱۸-۲۲}.
باری!
” هر یک از صفتها و ویژگیهای انسان در کارخانهی خیال پرداز ذهن، به مثابهی فابِل حیوانات و یا غیرحیوانات عمل کرده و معانی را به شکل و صورت خاص متمثل میکند.
اما اینکه چگونه ذهن آدم این کار صورت سازی را انجام میدهد، بسیار شگفت آور است.
برای نمونه: کسی که صفت و ملکه ی تقلید و محاکات احوال، افعال ، اقوال و اطوار این و آن است، وی را به صورت بوزینه در می آورند چون بوزینه در این فن، مهارت تام دارد و یا آدم با غدر و مکر را به شکل گرگ (که در غدرمعروف است) نمایش میدهند ، دشمنی و عداوت را به شکل مار و پشیمانی و ندامت همچنین پشیمانی از دروغ های بزرگ را به شکل شاخ درآوردن جلوه میدهند.”{مجتبی رجبیون، ضرب المثلها و حکایتهای ایرانی ، تولی،۱۳۸۳، صص۱۳۱-۱۳۲}.
باری!
اگرلختی به تاریخ گذشتهمان نظری بیندازیم به راستی از پشیمانی به خاطر دروغ ورزیهای امروزمان، شاخ در میآوریم از اینکه هرودوت بهکرات میگوید، مغان به فرزندان پارسی ، سوارکاری و کمانگیری و راستی می آموزند وشایسته ترین کار در چشمان آنان، دروغگویی است!!!
در یک تعریف فشرده ،دروغ عبارت است از:
هنگامی که، کسی چیزی که در ذهنش دارد را بیان نکرده و آن را با تصویر ساختگی جایگزین و به شنونده که خواستار شنیدن حقیقت و واقعیت بوده ، میگوید(عرضه میکند) ، گوییم دروغ گفته است .
بتکده ی ذهن ما پیوسته در حال تولید دروغ شاخدار است. این ما هستیم که باید ذهن خود را دمادم مدیریت کنیم .