سلسله نوشتارهای بنمایههای پسِ زبانزد (ضرب المثل)های ایرانی
منیژه ملکی ریزی،
موضوع : « زبانزد «از هفت خان (خوان) رستم باید گذشت »
یکی از مولفههای مهم هویت ملی، فرهنگ است.
فرهنگ، زیر مجموعههای فراوانی دارد که، فولکلور یا فرهنگ مردم، یکی از آنهاست و مطالعهی زبانزدها، مثلها و …، از عناصر تشکیل دهندهی آن به شمار میرود که به خوبی خلقیات و عادات خوب و بد، اندیشه و تفکر فردی و جمعی و…، مردم را نشان میدهد.
زبانزد« از هفت خان رستم باید گذشت»، از جمله مثلهای پهلوانی، حماسی و اسطورهای ایرانیان است که نام رستم، جهان پهلوان ایران در آن به کار رفته است.{فصلنامه فرهنگ مردم، شماره ی۲۴و۲۵، سال هفتم ، بهار۷۸، ص۱۶۲}.
این زبانزد، هنگامی به کار میرود که، فرد برای رسیدن به خواستهاش ناچار باشد قهرمانانه آزمونها و موانع بسیاری را پشت سر بگذارد.
هفت خان رستم در حقیقت، گذر از دامهایی است که دیونفس بر سر راه آدمی تعبیه کرده است و سرانجام با کشته شدن دیو سپید که مظهر نفس اماره است به دست رستم که پاره ی جهادگر شخصیت کیکاووس است، پایان میپذیرد.
در این داستان، کیکاووس که مظهر نهاد دوگانهی آدمی است به روشنایی باز میگردد.
اسارت او در چنگ دیوان مازندران، نمایش اسارت آدمی در دام شکن در شکن نفس است.
با این همه وقتی با صورت تو در توی هفت خان، با هم نگریسته میآید، ما را به اندرون عرفانیٌ داستان بیشتر مطمئن میکند همچون هفت خان اسفندیار که پس از گذار از خانها و تصرف دژ رویین، به مقام رویینتنی نایل میآید.
هفت خانها در حقیقت اساطیر عرفانیِ کهناند و بیدلیل نیست که، عارفان بعدی از داستان وادیهای سلوک در تبیین باورهای عرفانی، سود جستهاند.
تامل در هفت خانهای گشتاسب، اسکندر و بهرام گور نیز کمابیش این باور را در ما استواری میدهد که، اصلاً این ساختار از قدیم، ساختاری عارفانه بوده و آن را برای بیان اندیشههای عرفانی به کار میگرفتهاند. {قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار، علمی و فرهنگی،۱۳۸۳,صص۸۶و۸۷}.
به نظر میرسد، پیشینهی هفت خانها، به گذار یا تشرّف معنوی – عرفانی در کیش مهر میرسد.
نیاکان مهریِ ما به رمز و راز عدد ۷ پیبرده و سلوک به کیش خود را طی هفت مرحله، یا پله یا گام ، آیین نهاده بودند:
۱) کلاغ ۲) راز یا پوشیده. ۳) سرباز
۴)شیر. ۵) پارسی. ۶) پیک خورشید
۷) پیر یا پدر
تداوم این سلوک هفتگانهی مهری را، در مفهوم« امشاسپندان» میتوان بازیافت:
۱) وهومنه یا بهمن به چَم(معنای) اندیشهی نیک
۲) اَشه وَهیشتَه، اَردیبهشت، بهین راستی
۳)خشَثرَوئیریَه ، شهریور، شهریاری بر خویشتن و چیرگی بر نفس
۴) سپنتَه آرمَیتی, سپندارمَزد، اسفند، آرامش افزاینده
۵)هَئوروَنات، خورداد، خرداد ، رسایی و کمال
۶) اَمِرتات، اَمُرداد بیمرگی و جاودانگی
۷) سپنتا مینیو ، گوهر افزاینده، سازنده
در این سلوک، پیکاری درونی میان مَنِ انگره یا ذهنی، با مَنِ سپنته یا هوشیاری حضور، در جریان است.
(رستم ) ، شخصی ممکن الخطاست که، نخست بر نفس خود چیره و بر کشورتن و روانخود، شهریار می گردد و در پرتو این سفر معنوی و درونی و به بند کشیدن مَنِ ضحاکی و برکشیدن مَنِ فریدونی خود، آماده ی نبرد در بیرون از خود میشود و سرانجام پس از پیمودن تشرف هفت خان، کامیاب بازمیگردد.
میبینیم که عدد هفت جایگاهی سپندینه و والا در آیین عرفان و تصوف و ادبیات حماسی و غنایی ما دارد .
گسترهی عقیدتی این عدد ورجاوند و مقدس، بیشتر متعلق به ایران بزرگ( کردستان عراق، کردستان ترکیه، ارمنستان، آذربایجان، تاجیکستان، بلوچستان پاکستان، افغانستان، ترکمنستان و جنوب ازبکستان) است.
به جرات میتوان گفت که، هیچ شاعر، نویسنده و فیلسوفی نیست که از این عدد سخن نگفته باشد.
در این میان هفت شهر عشق عطار نیشابوری، خود، زبانزدی است :
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
تاثیر گذاری این عدد در زندگی ما ایرانیان تا آنجاست که، در همین پنجاه سال اخیر، نویسندهی این نوشتار شاهد بوده است که، به احترام ورجاوندیِ عدد هفت، زندگیِ جوانان خطهی چهارمحال و بختیاری، با هفت شبانه روز پایکوبی، آغاز میشده است.
سپندینگی عدد هفت، در میان ایرانیان پیشینهای دیرینه دارد .
قداست این عدد از دیر زمان، بسیاری از امور آیینی، مذهبی و اعتقادی مردم را متاثر ساخته است به گونهای که، از دوران باستان تاکنون شاهد موارد بسیاری از جنبههای کاربردی و نمادین عدد هفت در زندگی مردم هستیم.
{سلمان خنجری، هفت مقدس، هیرمبا، ۱۴۰۰، پیشگفتار} .
عدد هفت در زبانزد« از هفت خان رستم گذشتن »، این تشرف یا سفر معنوی- روحانی را گویاتر میکند و به آن قداست میبخشد.
در واژگان فلسفی، تشرف معادل است با تغییری اساسی در شرایط وجودیِ مبتدی یا نوآموزی که با پشت سر گذاشتن آزمونهای سختِ آیینٌ تشرف، دوباره زاده میشود و از وجودی برخوردار میگردد که، با وجودِ پیش از تشرفِ او، کاملاً متفاوت است و انسان دیگری میشود{میرچا الیاده، محمدکاظم مهاجری، پارسه، ۱۳۹۹،ص۱۴}.
گذشتن از هفتخان هم، نخستین سفر حماسی ، پهلوانی، معنوی و روحانی در زندگی رستم جوان( ۱۴ ساله) است که، پس از کسب تجربهی مرگ تبدیل هوشیاری، و پیروزی در میدان عمل، نام رستم را به عنوان جهان پهلوان برای همیشه ماندگار میکند .
بر پایهی نظریهی تک اسطورهی سفر قهرمان ازجوزف کمبل که بر مبنای آرای کارل گوستاو یونگ ارائه شده است : قهرمان کسی است که، دارای یک ویژگی برتر باشد حال این ویژگی می تواند قدرت جسمی، روحی و یا عقلی و…، باشد اما از طرفی لازم است که قهرمان در یک آزمون، برتریها بش را به نمایش بگذارد. قهرمان کسی است که، از محدودهی ایگو(ego) فراتر میرود.
کهن الگوی قهرمان معرف جست وجوی« مَن» به دنبال هویت و تمامیت است.
یک قهرمان، از زندگی روزمره دست میکشد و سفری مخاطره آمیز را به حیطهی شگفتیهای ماورائ الطبیعه آغاز میکند، با نیروهای شگفت، در آنجا روبرو میشود و به پیروزی قطعی دست مییابد.
هنگام بازگشت از این سفر پر رمز و راز (سهگانهی عزیمت، تشرّف ، بازگشت)، قهرمان نیروی آن را دارد که، به یارانش برکت و فضل نازل کند{ بهمن نامور مطلق، درآمدی بر اسطوره شناسی ،سخن، ۱۴۰۰، صص۲۰۳و ۲۰۷ }.
در هفتخان رستم نیز، قهرمان با پذیرفتن ۴فراخوان زال، برای نجات سرداران ایران پای در سفری به غایت دشوار میگذارد و با گذار و گذر از مراحلی هفتگانه، ضمن توفیق در ماموریت خود و کسب مواهب مادی، به نوعی خود شناسی و دگردیسی معنوی دست مییابد که این امر خویشکاری اصلی قهرمان مطابق با آرای کمبل درباره کهن الگوی سفر قهرمان است {پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی،
پاییز۱۳۹۲}.
منیژه ملکی ریزی، دانش آموختهی کارشناسی علوم تربیتی، دانشگاه فرهنگیان اصفهان، خردادماه ۱۴۰۱