- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تاثیر رفتارهای دورویی در بدبینی سازمانی (قسمت دوم) | مقاله از سعید نوذری

تاثیر رفتارهای دورویی در بدبینی سازمانی (قسمت دوم)

 

سعید نوذری

کارشناس ارشد کارآفرینی

مدرس فنی رسانه و روابط عمومی

 

با تشکر و سپاس از شما خوانندگان گرامی برای بازخورد های مثبت و انگیزه بخش تان، پس از انتشار بخش اول مطالب مرتبط با تاثیر رفتارهای دورویی در بدبینی سازمانی قسمت دوم را با موضوع بدبینی آغاز می نمایم.      

بدبینی ، نگرشی است که از ناامیدی ، ناکامی و سرخوردگی شکل گرفته است، بدبینی همچنین با تحقیر ، نفرت و بی اعتمادی مرتبط است . باور اصلی مرتبط با بدبینی این است که اصول درست کاری ، عدالت و صداقت ، قربانی منفعت شخصی شده است. این نگرش منفی در بسیاری از سازمان ها نفوذ کرده و دلیل اصلی بسیاری از پیامدهای نامطلوب سازمانی ( عدم تعهد سازمانی و عدم  مشارکت و رضایت کارکنان ، عدم رفتار شهروندی سازمانی ) و یکی از موضوعات مشکل ساز در محل کار می باشد (جامز[۱]،۲۰۰۵).

بدبینی سازمانی اشاره به نگرش منفی  باطنی کارمند نسبت به سازمانش دارد،  باور اصلی در بدبینی سازمانی این است که اصول صداقت ، عدالت و درستکاری،  قربانی منافع شخصیِ هدایتگری می شود  و مشاهده می گردد که این اتفاق در نهایت منجر به اقداماتی، بر پایه ی  انگیزه های پنهانی و فریبکاری در سازمان شده است .

 کول و دیگران (۲۰۰۶) بدبینی سازمانی را به عنوان یک قضاوت تعریف کرده اند که از تجربیات فرد در سازمان ناشی شده است( کوله و دیگران[۲]،۲۰۰۶؛۴۶۳).

نظریه های مختلفی از تأثیر عوامل مختلف بر بدبینی سازمانی حکایت دارند. اندرسون (۱۹۹۶) با استفاده از دیدگاه قرارداد روانشناختی بحث می کند که سه عامل موجب ایجاد بدبینی سازمانی می شود: اول ، شکل گیری انتظارات بالای غیر واقعی؛ دوم تجربه ناامیدی در برآورده شدن این انتظارات؛ و سوم سرخوردگی پس از آن ( اندرسون ،۱۹۹۶؛۱۴۰۴).  کارکنان انتظارات خود از کارفرمایشان (سازمان) را بر پایه باورهای کلی درباره چگونگی رفتار سازمان یا آنچه که در گذشته تجربه نموده اند ایجاد می کنند.                                                

از مهمترین عواملی که پس از حدود شانزده سال و ۳ ماه و اندی روز کارمندی،  مرا ترغیب کرد تا درباره این موضوع قلم بزنم این است که متأسفانه رفتارهای برخی کارکنان، در تناقض با مسیر صحیح رفتارهای سازمانی است؛ تظاهر و استتار رفتاری و در یک‌کلام رفتارهای منافقانه برخی مدعیان، جایگزین اعمال صادقانه شده است.آنچه امروز در عزل و نصب‌ها و آمد و رفت‌های برخی مدیران و کارکنان مشهود است، در برخی موارد ، عاری از ملاک و معیار شایستگی و لیاقت بوده و صرفاً قومیت سیاسی و ژنتیکی مبنای عزل و نصب‌ها شده است و همواره  مصادیق آن در سازمان ها مشهود است. آیا این چهره‌های ملون که به‌صرف منافع شخصی و قومی این‌گونه خود را استتار می‌نمایند، نمادی از نفاق و دورویی و منفعت‌طلبی نیستند ؟

در ادامه توجهتان را به یک کلمه ی عمیق و سابقه دار جلب می کنم : نفاق! .

طبق تعریف مفهومی، نفاق نوعی دروغ است که بر پایه آن، فرد نگرشی خاص را وانمود می کند تا نزد دیگران قدسی یا موجه جلوه کند (گیلبای[۳]،۱۹۷۹)، به عبارت دیگر فرد منافق درصدد است تا بر خلاف واقع ، خوب و جذاب بنماید ( پریس[۴]،۱۹۸۶). بر این اساس نفاق، رفتاری جعلی و فریبکارانه است که اولاً به نگرشی ناهمگون با نگرش واقعی فرد اشاره دارد؛ دوم اینکه هدف از انجام آن جلب نظر مثبت و نفوذ در مخاطب است  دقت در این دو ویژگی نشان می دهد که نفاق برابر نهاد خودشیرینی است . خودشیرینی عبارت است از آن دسته رفتارهای راهبردی که افراد برای نفوذ غیرمجاز و نامشروع، در دیگران از طریق جذاب جلوه دادن ویژگی های شخصی خود نزد آنها استفاده می کند (جونز،۱۹۶۴). به عبارت دیگر خودشیرینی تلاشی در جهت کسب منافع فردی به هزینه کرد دیگران است( رالستون[۵]،۱۹۸۵). و از این روی یکی از مصادیق رفتارهای سیاسی محسوب می شود. این رفتار یکی از تاکتیک های مستقیم فزون خواهی در مدیریت تصویر پردازی است .

[۱] .Jamez

[۲] .Cole

[۳] .Gilby

[۴] .Pris

[۵] .Ralestoon

 

بخش اول مقاله (لینک)