- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

“آنچه در آینه جوان بیند/پیر در خشت خام، آن بیند”| سلسله نوشتارهای ضرب المثل‌های ایرانی

سلسله نوشتارهای بن‌مایه‌های پسِ زبانزد (ضرب‌المثل)های ایرانی


موضوع :
آنچه در آینه جوان بیند
پیر در خشت خام، آن بیند

 

منیژه ملکی ریزی

 

کسی که در کاری مبتدی، تازه‌کار و جوان است ، باید از دانش، تجربه و مهارت‌های پیشکسوتانِ کارکشته که پیرانِ کارند، بیاموزد و فراتر از آن نسل تازه و امروزی باید از داشته‌های نسل‌های پیشین بهره بگیرد چون جوان، تازه در نیمه‌ی نخست عمر یعنی دوره‌ی آموختن و تجربه اندوزی به سر می‌برد اما پیر، این مرحله را پشت سر گذاشته و در هنگامه‌ی به کار بستن تجربه‌ها و اندوخته‌های خویش است :
مرد خردمند ِهنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی، تجربه آموختن
با دگری، تجربه بستن به کار

«مولانا در دفتر دوم مثنوی معنوی، بیت ۱۶۷ می‌گوید:
آنچه تو در آینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند، پیش از آن
آنچه تو در آینه آشکارا می‌‌بینی، پیر همان را در خشت خام، از پیش دیده است.
مولانا، پیر را مرشد کامل می‌داند، کسی که به مرحله‌ای از درک حقیقت و راستی رسیده باشد که بتواند نفس‌های ضعیف را نیرو دهد:
غیر پیر، استاد و سرلشکر مباد
پیر ِگردون نی ولی پیرِ رشاد»{masnavi.net}

این باور مردمی تا آنجا ریشه دوانده است که، «در اِشکاسم (که نیمی در افغانستان و نیمی دیگر در تاجیکستان است)، پیر ِخود را بنا بر تعظیم « شاه » می‌گویند و در متابعت او آنقدر جانفشانی دارند که اختیار صغار و کبار خود را از او دانسته و می‌دانند.{محمود جعفری دهقی، دادستان دینی، فرهنگ معاصر، ۱۴۰۰، ص۴۸}.

زبانزد نوشتار حاضر، بن مایه ‌های عرفانی و اساطیریِ ژرفی را در خود دارد که از ظاهر آن نیز هویداست.
زبانِ این زبانزد، رمزی و نمادین است.
نماد یا سمبول، بر معنایی غیر از آنچه در ظاهر است، دلالت می‌کند.
در زبانزد پیش رو، نمادهای پیری و جوانی، و آینه و خشت را می‌توان بازیافت.

الف) پیری و جوانی:
جوانی، ارزشمندترین هدیه‌ای است که دست روزگار تنها یک بار فرصت بهره‌گرفتن از آن را به آدمی می‌بخشد.
شور، شادابی، چابکی، دلیری، نیرو و انگیزه‌های بلند رویش و پویش، رهاورد بوستان جوانی است .
جوانانی که از این سرمایه آگاهند (وارونِ جوانان غافل)، از این فرصت، توشه‌ای از دانش و حکمت، خواسته و مکنت، تجربه و مهارت برای روزگار پیری خود فراهم می‌کنند. آنگاه است که، خاکستری یا سپیدی، رنگ عشق می‌شود و «آرزوی پیر شدن و آن دعای مرسوم مادرانه‌ی«الهی که پیر شوی»، یک حکمت عامیانه می‌گردد و پیری، مهربان شدن است و اعجاز و قداست می‌یابد و پیران، درمانگران و مرشدان فرهنگ عامه می‌شوند و در نبودِ نهادهای حمایتی، مردم در مواجهه با هرگونه نابسامانی و حرمان، به تجربه و حافظه‌ی زیسته‌ی پیران جامعه متکی می‌شوند»{مردم نامه، شماره‌ی ۱۸و۱۹، ص۷۹}.

در فرهنگ ایران پیر، آموزگار و پیشواست و به پدری می‌مانَد مهربان و دلسوز، دانا و خردمند، با تجربه و کاردان، که همواره هشیارانه، با دانایی و مهارت می‌کوشد که فرزندانش را ره رستگاری بنمایاند. به همین سبب هم، پیر یا پدر از دید معنی‌شناختیِ‌تاریخی، در کارکرد برابر است و از همین روست که، در آیین‌های باستانی ایرانی به ویژه کیش‌مهر، پیر و پیشوای کیشی را پدر می‌نامیدند.
تاثیر این آموزه را در واژه‌ی پاپ در کیش مسیحیت باز می‌یابیم که به چم (معنای) پدر است.

در نگاره‌ی فروهر، پیرِ نورانیِِ سالخورده با قامت برافراشته، نشان‌دهنده‌ی دانش و تجربه‌ی فراوان اوست.» {کورش نیکنام، ،۱۳۹۷/۰۵/۲۱. amordad news }.


حافظ برای بیان اندیشه‌هایش، از استعاره‌های کیش‌های گوناگون (کیش مهر، زرتشتی و اسلام) بهره‌ها گرفته است که در میان همه‌ی آنها کهن الگوی نمادین پیر مغان، خود یک زبانزد است.

ب) آینه و خشت:
«در متن پهلوی بندهشن، آینه به عنوان یکی از اجزای پنجگانه‌ی بدن انسان نام برده شده‌است.
آینه بخشی از وجود انسان است که، بعد از مرگ به خورشید باز می‌گردد و در رستاخیز، خورشید آن را دوباره به انسان می‌دهد تا یکدیگر را باز شناسند .
درون انسان، آینه کاریِِ دست توانای پروردگار است. این آینه‌ها سرانجام پس از مرگ در کنار هم قرار می‌گیرند تا آینه‌ی تمام قدی را بسازند که تجلی جلوه‌ی خداوند است .»{
فصلنامه‌ی ادبیات عرفانی، دوره‌ی۷، شماره‌ی۱۳۷، ۱۳۹۴}.

در ادبیات کهنسال ایران ، واژه‌ی پر‌بسامد آینه، نشانه‌ی صفا، پاکی، بی‌ریایی، راستی و راستگویی است.

زبانزد نوشتار ما می‌گوید:
آنچه را که جوان در آینه می‌بیند
پیر همان را در خشت خام می‌بیند

خشت خام ترکیب وصفی است به چَمِ خشت ناپخته (وارونِ آجر).
خشتی که از قالب در آمده و در کوره برای پخته‌شدن قرار ندهند.

آینه صیقلی است و حقیقت و جمال را به آسانی و بدو ن زنگار نشان می‌دهد.
وارونِ آن ، خشت خام نمی‌تواند چیزی را نشان دهد وهرآنچه در مقابلش قرار گیرد (وارون آینه) نشان نمی‌دهد اما بدون اینکه خشت خام حقیقت و جمال را نشان دهد، پیر دانا و با تجربه، حقیقت و جمال را در می‌یابد زیرا به‌قول مولانا، پیر از پیش می‌داند.

به هرروی
پیری به لطف گام‌هایی است که، در جوانی بر می‌داریم. اگر ندانیم که چگونه پیر شویم هم،‌ به درستی جوانی نمی‌کنیم و هم، پیریِِِ خرسند کننده و هموا‌ری نخواهیم داشت.
اینجاست که مفهوم دعای آن پیرسرِ جواندل رادرمی‌یابیم که گفت: فرزندم !الهی که پیرشوی!
وبه قول حافظ :
سالکی که راهنماییِِ پیر را نداشته باشد، راه به منزل معشوق نمی‌برد زیرا آنچه را که سالک به ویژه جوان در آینه می‌ییند، پیر همان را در خشت خام می‌بیند.

ای بی‌خبر بکوش تا صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کِی راهبر شوی

 

منیژه ملکی ریزی، دانش آموخته‌ی کارشناسی علوم تربیتی ،دانشگاه فرهنگیان اصفهان، امرداد ماه ۱۴۰۱.