- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

دعوت به یک جنبش مطالعاتی و فکری در حوزه فلسفه و سیاست | طرحی از دکتر مصطفی مهرآیین

دعوت به یک جنبش مطالعاتی و فکری در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی

 

دکتر مصطفی مهرآیین

جامعه شناس و نویسنده



۱.بنا به نظریه های جدید ایدئولوژی که توسط کسانی چون آن سوئیدلر،روبرت وسنو،کلیفورد گیرتز، جفری الکساندر، منصور معدل، رزالیند کوارد، الکساندر تاد،ویکتورترنر و…مطرح شده است، ایدئولوژی صرفاً مجموعه ای از ارزش ها و باورهای درونی شده(دورکیم)، نظام های معنایی کلان(وبر)، ایدئولوژی کاذب(مارکس)،آگاهی انقلابی راهنمای حزب(لنین)، آگاهی مقاومت گر جامعه مدنی(گرامشی)، گونه ای پراکسیس اجتماعی/مادی(آلتوسر، تربورن)، استراتژی برگزیده دارای بنیاد مادی(پرزورسکی، بوراووی)، …نیست. به باور سوئیدلر، ایدئولوژیِ صرفاً مجموعه ای از اندیشه های موجود در درون اذهان مردم یا در درون یک متن به اتمام رسیده نیست. ایدئولوژی «ظرفی است که استراتژی های کنش از درون آن بیرون می آیند و بر مبنای قابلیت های آن ساخته می شوند» ( منصور معدل) ایدئولوژی را می توان در تلاش های مردم برای پی ریزی کردن و مشخص کردن استراتژی های کنش هایشان و در فعالیت ها و مصنوعات فکری تولیدکنندگان ایدئولوژی مشاهده کرد (وسنو، معدل). ایدئولوژی از طریق مجموعه ای از اعمال و کردارهای گفتمانی ]همچون وعظ، سخنرانی، متن، نمادها، مناسک و شعائر و….[ و محصور در درون چارچوبی از اعمال و کردارهای غیر گفتمانی ]همچون تأیید یا مجازات[ عمل می کند. از اینرو، ایدئولوژی به مثابه «گفتمان» مفهوم سازی می شود. گفتمان شامل مجموعه ای از اصول عام، مفاهیم، نمادها و شعائری است که کنش انسانی را در یک دوره خاص تاریخی شکل می دهند و کنشگران اجتماعی در برخورد با مسائلی که در یک دوره خاص تاریخی با آن ها روبرو هستند از آن ها استفاده می کنند. گفتمان، اسلوب، شیوه یا روشی است که افراد بر مبنای آن استراتژی های کنش خود را تعریف می کنند. گفتمان تعیین می کند که چه مسائل و موضوعاتی مطرح شوند و چه مسائل و موضوعاتی نادیده انگاشته شوند. گفتمان در تعیین اینکه چه ائتلاف هایی مجاز هستند و چه ائتلاف هایی مجاز نمی باشند، مؤثر است. گفتمان حد و حدود ظرفیت ها و فرصت های موجود برای پردازش توجیهات فکری در خصوص کنش های ]اجتماعی[ را مشخص می سازد. گفتمان امور اجباری، الزام آور و محدود کننده را به اموری مطلوب و خواستنی تبدیل می کنند: «آزاردهندگی و رنجش آور بودن محدودیت اخلاقی به عشق به تقوا و پرهیزگاری تغییر می یابد»(ترنر). در وضعیت های انقلابی نیز این گفتمان ها هستند که مشخص می سازند کنش انقلابی چیست و چگونه باید آن را عملی ساخت. اصولاً، شرایط انقلابی صرفاً وضعیت حاکمیت دوگانه نیست؛ بلکه حاکمیت دوگانه ای است که در نتیجه وجود دو دنیای ایدئولوژیک متضاد – ایدئولوژی دولت و ایدئولوژی مخالفان – بوجود می آید. گفتمان انقلابی به مخالفت با گفتمان دولت می پردازد و شیوه بدیلی از نگریستن به جامعه و حل کردن مشکلات زندگی اجتماعی را مطرح می سازد؛ جهان تازه ای که تحقق آن تنها از طریق کنش های انقلابی مستقیم و بی واسطه توده ها امکانپذیر است. گفتمان انقلابی در بافت تعامل دولت و مخالفانش و همچنین نبرد تبلیغاتی میان ایندو بوجود می آید – گفتمان هر یک از دو سوی این منازعه گفتمان دیگری را شکل می دهد. بسیج ایدئولوژیک صرفاً با درونی کردن نظام ارزشی جایگزین توسط مردم یا از طریق کارآیی سازمانی جنبش انقلابی انجام نمی گیرد؛ بسیج ایدئولوژیک از طریق «قلمرو گفتمانی» یعنی «فضا یا ساختار نمادین درون خود ایدئولوژی» (وسنو، معدل) صورت می گیرد. اگر بخواهیم با زبان اصطلاحات مارکسیست – لنینیستی سخن بگوئیم، این »فضای تنفس» است که با تعیین نوع استدلال های معنادار، موضوعات مربوط و اینکه چه کسی می تواند سخن بگوید، گفتمان را ساخت می دهد. قلمرو گفتمانی انقلابی به طور نظام مند باعث انقباض و کوچک شدن قلمرو گفتمانی دولت می شود و فضای تنفس آن را تنگ و محدود می کند. در شرایط انقلابی، ایدئولوژی با مهار کنش انسانی در قلمرو منطق و پویایی درونی خاص خود بر وجود انقلابیون حاکم می شود. ایدئولوژی ذهنیت معتقدانش را دگرگون می سازد و درد و رنج و مرگ احتمالی آنها را تابع دریافت خود از معنای زندگی قرار می دهد(وسنو، معدل).

 


۲. اگر ایدئولوژی ها یا گفتمان های موجود در هر دوره تاریخی خاص از چنان اهمیتی برخوردارند که استراتژی کنش یک جامعه در برخورد با مسائلش را تعیین می کنند و حد و حدود توجیهات فکری آن جامعه در برخورد با مسائل و مشکلات و کنش های اجتماعی اش را شکل می دهند، می توان مدعی شد که گفتمان یا ایدئولوژی حاکم بر مردمان یک جامعه، بویژه نیروهای فعال آن جامعه، مهمترین عامل تعیین کننده سرنوشت آن ها در مقابل سیاست های نظام سیاسی حاکم است: لزوم پذیرفتن این سیاست ها، خنثی کردن آن هاوارونه کردن آن ها، شکست دادن آن ها، اصلاح کردن آن ها و… توسط گفتمان تعیین می شود.

۳. در سال های پس انقلاب، نظام سیاسی حاکم خود و کنش ها و تصمیمات سیاسی و سیاستگذاری ها و شیوه برخوردش با مردم جامعه ایران، کشورهای منطقه و جهان را در چارچوب یک ایدئولوژی یا گفتمان تعریف نموده که می توان آن را «اسلام سیاسی مبارز برای تحقق وعده ظهور و خلق جامعه( و جهان) ناب اسلامی» نامید. تحقق دو هدف تعریف شده در این گفتمان دارای چنان هزینه های سهمگینی برای جامعه ایران و حتی جهان اسلام بوده است که تمامی ابعاد دیگر فعالیت یک حکومت نرمال را منتفی ساخته و اصولاً وظیفه اصلی حکومت یعنی «مدیریت جامعه» را برای این نظام سیاسی ناممکن ساخته است. بالطبع در چنین نظم سیاسی، جامعه و مسائل و مشکلات آن به حاشیه رانده می شوند و آنچنان نادیده انگاشته می شوند که تنها گاه تجلی فاجعه آمیز آن ها حکومت را در لحظاتی کوتاه و به شکلی نمایشی به خود درگیر می سازد: حکومت الهی نمی تواند و نباید خود را درگیر مسائل ناچیز دنیوی چون قیمت کالا یا بود و نبود یک کالا یا فقر اقتصادی و افسردگی روانی مردمانش سازد.
۴. گفتمان سیاسی حاکم بر نظام سیاسی موجود صرفاً مجموعه ای از گزاره ها نیست: این گفتمان یک واقعیت عینی و تاریخی مشخص صاحب قدرت است که سرنوشت جامعه ایران و مردمانش را شکل داده است. برای روبرو شدن با این گفتمان و به مبارزه طلبیدن گزاره های آن نمی توان تنها به سوگواری، نالیدن، شعار دادن، سرودن پراکنده شعر، ساختن گاه به گاه یک فیلم، نوشتن و مطالعه کردن اتفاقی یک رمان انتقادی، ترجمه متون فلسفی و نظری، یادآوری عظمت تاریخی، ایراد یک سخنرانی انتقادی انقلابی، به خیابان آمدن گروه های محروم اجتماعی، و…..امیدوار بود. تنگ کردن فضای تنفس این گفتمان نیازمند ظهور یک قلمرو گفتمانی یا نظم فرهنگی جدید است که مشخص سازد: الف.هدف چیست،وسیله چیست؛ب. انسان موجود چیست،انسان مطلوب چیست؛ ج.حدود امور اجتناب ناپذیر(غیر عقلانی) تا کجاست، حدود امور اجتناب پذیر (عقلانی) کجاست(روبرت وسنو).طبعا بروز این قلمرو گفتمانی جدید در قالب خرده گفتمان های متفاوت و آیین ها و مناسک مختلف ممکن می شود و پس از آن خود را در قالب جزوه و کتاب و فیلم و رساله و کلاس درس و سخنرانی و…..عینیت می بخشد. بااینحال، مهمترین نکته در شکل گیری این نظم فرهنگی جدید، جهت گیری و سمت و سوی تاریخی آن است که خود توسط سه عامل الف. وقوع حوادث بزرگ تاریخی؛ ب. ماهیت گفتمان زمینه؛ و ج. نبوغ روشنفکران مشخص می شود. وقوع حادثه سیاسی بزرگ انقلاب ایران در سال پنجاه و هفت(همراه با سه اتفاق سیاسی بزرگ انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و کودتای بیست و هشت مرداد)، وقوع حادثه سیاسی- نظامی بزرگ جنگ ایران و عراق، متحقق شدن حکومت دینی مبتنی بر ایده ولایت فقیه و حاکم شدن گفتمان اسلام سیاسی مبارز، هر ناظر بیطرف را متقاعد می سازد که جامعه ایران برای گذر از بن بستی که گفتمان سیاسی حاکم جامعه ایران را در آن گرفتار ساخته است نیازمند یک «گفتمان سیاسی» جدید برآمده از فلسفه سیاسی عقلانی موجود و شکل دادن به یک نظریه و اندیشه سیاسی جدید است که بتواند با ساختن یک «فضا و ساختار نمادین» جدید، جامعه ایران را قادر به اندیشیدن به گونه ای دیگر درباره سرنوشت خود سازد و جهانی دیگر را در مقابل ذهن و چشم مردم جامعه ایران قرار دهد. اینرو، در چنین وضعیتی نبوغ جامعه روشنفکری ایران باید معطوف به خلق انقلابی زبانی – گفتمانی از طریق قرائت فلسفه و اندیشه سیاسی عقلانی موجود شود تا با طرح این مباحث و دامن زدن به آن ها (در حد یک انقلاب ایدئولوژیک و علمی)، اصولاً یکبار دیگر مسائل جامعه ایران و مشکلات و درد و رنج های مردمان آن را بازتعریف نماید و توان سیاسی- اجتماعی جامعه را معطوف به حل آن ها سازد. بی شک، شکل گیری این جنبش فکری نیازمند جهت دادن هر گونه فعالیت فرهنگی – اعم از نوشتن رمان وشعر ،ساختن فیلم، ترجمه کتاب و مقاله، نوشتن رساله و پایان نامه، ….- به سوی طرح مباحث فلسفه و اندیشه سیاسی با هدف ممکن ساختن یک جامعه و انسان و ذهنیت جدید است: جامعه ایران نیازمند همت اهالی فرهنگ آن در شکل دادن به یک انقلاب ایدئولوژیک در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی است تا به تبع آن بتواند مسائل بنیادی چون عدالت، آزادی، حقوق بشر، حق رفاه، حق آزادی بیان، حق شکوفایی استعداد فردی، حق خوب زیستن، حق لذت بردن، حق شادی، و….را تبدیل به پرسش های کلیدی این جامعه سازد.