- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

خانواده مدنی، کنشگری اجتماعی و تشخص زنانه

خانواده مدنی، کنشگری اجتماعی و تشخص زنانه

مهدیه امیری دشتی

مدیرمسوول وبسایت هامون ایران و عضو شورای مرکزی جمعیت زنان مسلمان نواندیش ایران

 

 

یک. یکی از گروه های موثردر توسعه هرکشور زنان می باشند که نقش بسیار حساس و تعیین کننده ای در فعالیت ها و کنش های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برعهده دارند.کشورهای توسعه یافته به این مساله مهم پی برده اند و همواره سعی در آموزش زنان و مشارکت آنها جهت دستیابی به توسعه پایدار دارند. در کشورهای درحال توسعه این مهم هنوز تحقق نیافته و به دلیل عدم بهره برداری از نیروی زنان در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دستیابی به توسعه پایدار را ناممکن ساخته است. با نگاهی بر فرهنگ حاکم بر جامعه ایران در می یابیم که اغلب نگرش ها مبنی بر نان آور بودن مرد هست ومشارکت اقتصادی زنان را لازم و ضروری نمی داند. این در حالی است که با توجه به افزایش سطح سواد زنان و بالا رفتن میزان حضور و مشارکت آنها در اجتماع، لازم و ضروری است که برای ایجاد فرصت های شغلی مناسب و برابر، برنامه ریزی هایی متناسب با سطح سواد و مهارت آنها صورت گیرد تا از این طریق امکان دستیابی به توسعه پایدار فراهم گردد.

دو. موقعیت یک کشور در زمینه توانمندسازی جنسیتی با استفاده از سه معرف مشخص می‌شود: یک) تعداد زنان در بین نمایندگان مجلس، دو) میزان شرکت زنان در مشاغل قانونگذاری، مدیریتی، حرفه‌ای و تکنیکی و سه) قدرت مالی زنان که بیانگر میزان دستیابی آنان به مشاغل و دستمزدهاست. با یک نگاه گذرا به این موارد می‌توان گفت در ایران شاخص توانمندسازی جنسیتی در مقابل شاخص توسعه انسانی دچار تزلزل و به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های زنان کمتر توجه شده است. این در حالی است که توسعه پایدار با مشارکت همه اقشار جامعه امکان‌پذیر است. جامعه باید به این باور برسد که زنان در کنار مردان در کلیه مراحل توسعه اعم از برنامه‌ریزی و اجرا باید مشارکت داشته باشند و نتایج حاصل از این مشارکت‌ها و فعالیت‌ها را متعلق به خود بدانند. همچنین در ایران انتصاب زنان توانمند در مناصب مدیریت شهری و روستایی  به دلیل نبود فرصت‌ها و موقعیت‌های برابر، فقدان دیدگاه‌های شایسته‌سالاری و حمایت‌های مناسب از زنان بسیار ناچیز است.

سه. زنان جنوب همانند سراسر کشور، سهم ناچیزی در عرصه مدیریتی دارند. یکی از دلایل این مسئله می‌تواند این باشد که یک‌سری باید‌ها و باورهای لازم رفتاری و عملکردی مانند بهبود ارتباطات اجتماعی و اعتماد متقابل با جامعه، مشارکت و کنش بیشتر با جامعه در فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در راستای ایجاد سرمایه اجتماعی در بین زنان تقویت نشده است. هرچند که این موارد هم ‌ریشه‌های بسیار عمیقی در نوع فرهنگ و آموزش دارد. از این‌رو، مهم‌ترین مسئله این است که به‌طور کلی در کشورهای توسعه‌نیافته و در حال توسعه به مراتب زنان بیشتر در معرض فقر، خشونت‌های خانگی، اطلاع نداشتن از حقوق اولیه شهروندی خود، عدم تشخص اجتماعی، مشارکت نداشتن در عرصه عمومی و… قرار دارند و به بحث آموزش و توانمندسازی زنان کمتر پرداخته شده است. چون همواره به آنها با دید «جنس دوم» نگریسته شده و این باور وجود داشته که زنان تنها نقش تربیت فرزندان و نگهداری از آنها و موارد مربوط به خانه به آنها باید محول شود و نقش‌های خارج از خانه آنها را از این امور باز می‌دارد.

چهار. همانطور که در بالا اشاره شد، از جمله دلایل تمایل نداشتن زنان به کنشگری در جامعه مدنی جنوب را می توان خلا آموزش و جبر جامعه مردسالار داتست. به‌یقین این دو مورد از مهم‌ترین دلایل هستند. در جامعه ما به‌دلیل عدم آموزش درست، به زن به‌عنوان «دیگری» نگریسته می‌شود. در این وضعیت بالتبع موقعیت «سوژِ‌گی» یا عاملیت از زنان گرفته می‌شود و به آنها به دید «ابژه» یا وسیله و ابزار نگاه می‌شود. وجود برخی تابوهای جنسیتی در جامعه و بدتر از آن وجود باور ابژه‌های متکثر در بین خود زنان و یا نسبت به زنان باعث می‌شود که کنشگری در بین زنان نسبت به دغدغه‌هایی که در خصوص تابوها و ابژه‌ها وجود دارد، دارای اهمیت کمتری باشد. این تابوبودگی همراه با یک نوع ترس و اضطراب در بین زنان باعث می‌شود که خود را به مثابه دیگری و متفاوت از مردان قلمداد می‌کنند. در کنار این موضوع می‌توان به شکل‌گیری «هویت‌های جنسیتی» در فرهنگ جامعه یا یک اجتماع مردسالار اشاره کرد. این هویت‌های جنسیتی به صورت یک واقعیت اجتماعی در حال نشو و نما بوده و هست. با توجه به وجود چنین دیدگاه‌های جنسیتی و توزیع نابرابر فرصت‌ها و موقعیت‌های نژادی، قومیتی، شغلی، دینی و… در کنار تبعیض‌های جنسیتی، همواره باعث شده که حضور زنان در جامعه کمرنگ باشد. در چنین جامعه‌ای زنان کنشگر فرصتی برای حضور و فعالیت و کنش نداشته و تعدادی از زنان را می‌بینیم که به دور از تابوها و نگاه‌های جنسیتی به کنشگری اجتماعی می‌پردازند. یک مسئله دیگر هم این هست که به طور مثال در برخی مناطق روستایی و حتی شهری با وجود همه این مسائل برخی زنان که تمایل به کنشگری دارند، مکان‌هایی برای فعالیت و حضور در عرصه اجتماع پیدا نمی‌کنند و مجدد به حاشیه رانده می‌شوند. این «سرخوردگی اجتماعی» و عدم حمایت‌های اجتماعی به‌صورت آسیب‌هایی به شکل‌های متفاوت خود را نمایان می‌کند.

پنج. آموزش و پرورش در ایران به‌عنوان نهاد تاثیرگذار باید با ارائه سیاست‌هایی مناسب برای تثبیت جایگاه زنان و نقش‌آفرینی آنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گام‌هایی در تغییر نگرش و باورهای اجتماعی در خصوص ناتوانایی زنان بردارد و از این طریق تغییراتی در نگرش نسبت به شایستگی زنان و آموزش‌های مهارتی برای فعالیت زنان در بخش‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی را فراهم سازد. همچنین در کنار آموزش و پرورش، نهاد خانواده نیز یکی از قوی‌ترین و تاثیرگذارترین نهادهایی است که من همواره به مبحث خانواده مدنی اشاره داشته و دارم؛ خانواده‌ای که از طریق تغییر در «گفتمان بینانسلی» که در نوع تربیت و تبعیض‌های جنسیتی که همواره وجود داشته، قادر است که نقشی اساسی در ایجاد جامعه‌ای توسعه یافته داشته باشد. همان‌طور که گیدنز به‌ مسئله دموکراسی و تاثیر آن بر نهاد خانواده اشاره می‌کند و می‌گوید خانواده در حال دموکراتیزه‌شدن است، به همان شیوه‌هایی که فرایندهای دموکراسی عمومی دنبال می‌کنند و این‌گونه دموکراتیزه‌شدن نشان می‌دهد که چگونه زندگی خانوادگی ممکن است انتخاب فردی و همبستگی اجتماعی را با هم ترکیب کند. گیدنز  بر این موضوع باور دارد که خانواده یکی از نهادهای اصلی در جامعه مدنی می باشد که نقشی اساسی در ایجاد جامعه ای مستحکم دارد. خانواده های مستحکم با پذیرفتن تساوی های موجود در بین دو جنس شکل می گیرد و با پذیرش این تساوی ها از سوی خانواده ها، جامعه ای مطلوب ایجاد می گردد. وی معتقد است که خانواده های دموکراتیک دارای ویژگی های خاصی از قبیل «برابری عاطفی و جنسی، حقوق و مسئولیت‌های متقابل در روابط، انجام وظایف مشترک پدری و مادری، قراردادهای مادام‌العمر میان والدین و فرزندان، اقتدار توافق‌شده نسبت به کودکان، تعهدات کودکان نسبت به پدر و مادر و خانواده‌ی از نظر اجتماعی ادغام‌شده»، می باشند که این موضوع می تواند به همیستگی اجتماعی منجر گردد. در این خانواده مدنی، تمامی اعضا دارای نقش هایی مشخص می باشند و بر اساس توافقی درون نهادی به ایفای نقش های خود می پردازند و مفاهیمی از قبیل گفت و گو، آزادی بیان و اندیشه، احترام، استقلال و برابری در بین آنها شکل می گیرد. با ایجاد این نوع از نقش ها در خانواده ای مدنی، بالتبع ارتقای دموکراسی و جامعه مدنی نیز ایجاد می گردد. به یقین برای داشتن جامعه‌ای توسعه یافته که همه اقشار جامعه زنان، مردان، جوانان، سالمندان و … در آن دارای نقش و تشخص اجتماعی باشند و به مشارکتی برای توسعه بپردازند، داشتن خانواده‌هایی مدنی یکی از مهم‌ترین راه‌حل‌هاست. هر چند که ما شاهد این هستیم که در ایران خانواده‌های مدنی در حال شگل‌گیری هستند و نسل‌های آینده با نگاه‌هایی متفاوت به حضور زنان و تاثیرگذاری آنها در جامعه به آن نگاه می‌کنند.

تصویر شاخص؛ تابلو نقاشی اثر ایران درودی (۱۳۱۵ – ۱۴۰۰)؛ نقاش سوررئالیست-سمبولیست ایرانی می باشد.