- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نهادهای مدنی ریشه در واقعیت اجتماعی جامعه ایران ندارند | در گفتگو با دکتربیژن عبدالکریمی

نهادهای مدنی ریشه در واقعیت اجتماعی جامعه ایران ندارند

 

گفتگوی اختصاصی ارغنون هامون با

دکتر بیژن عبدالکریمی؛ استاد فلسفه و نویسنده

 

 

توضیحات دکتر بیژن عبدالکریمی درباب متن گفتگو: تمام پرسش‌های ارسالی شما بر اساس یک مفروض نادرست است. آن فرض غلط و نادرست عبارت از این است که بسیاری از روشنفکران، کنشگران و متأسفانه حتی جامعه‌شناسان ما فکر می‌کنند در ایران جامعه مدنی داریم و تمامی پرسش‌های شما بر این فرض استوار است. در ذهن قریب به اتفاق روشنفکران، کنشگران و حتی متأسفانه جامعه‌شناسان ما این فرض نادرست وجود دارد که گویی جامعه مدنی یعنی مجموع دانشجویان، اساتید، روشنفکران، هنرمندان، سلبریتی‌ها، ورزشکاران و… ، و این‌ افراد می‌توانند در حکم جامعه مدنی عمل کنند. اما اصطلاح جامعه مدنی آن‌چنان که در ادبیات هگلی و مارکسی به کار می‌رود و واسطه میان قدرت سیاسی و خانواده قرار می گیرد بخشی از جامعه است که حاصل رشد بورژوازی و نتیجه ظهور طبقه متوسط و ظهور یک فرماسیون اجتماعی در غرب بوده است و این فرماسیون نیز فقط و فقط و فقط در جوامع کلاسیک غربی یعنی در اروپا، انگلیس و امریکا شکل گرفته است و همین جامعه مدنی است که قدرت کنترل قدرت سیاسی را دارد و در واقع واسطه‌ای میان قدرت سیاسی و خانواده و افراد جامعه است و مثل یک توزیع‌کننده قدرت را در کل جامعه بر اساس مناسبات بازار توزیع می‌کند. جامعه مدنی همچون سدی است که آب پشت سد را در سراسر مزرعه جامعه تقسیم می‌کند و مکانیسم این تقسیم و توزیع قدرت نیز بر اساس مناسبات بازار (آن هم بازار در معنای هگلی و مارکسی و نه در معنای بازار سیداسماعیل و بازار شمس‌العماره و مناسبات سنتی) شکل می‌گیرد. اما در جوامع شبه‌مدرنی مثل ایران یک چنین فرماسیون اجتماعی و طبقات اجتماعی و بازار حاصل از آن از اساس وجود ندارد و به تبع آن جامعه مدنی نیز در معنای اصیل آن ظهور نیافته‌است. لذا در جامعه ما دو قرن است آرمان آزادی‌خواهی بر اساس این مفروض که ما جامعه مدنی داریم و می‌توانیم قدرت سیاسی و اولویت‌های قدرت سیاسی را تحت کنترل در آوریم دنبال می‌شود. من با آرمان دموکراسی و دموکراسی‌خواهی مخالفتی ندارم. خیلی جاهلانه است که بگویند عبدالکریمی از نظام استبدادی دفاع می‌کند. لیکن، بحث بر سر اندیشیدن به شرایط امکان ظهور آرمان دموکراسی و آرمان‌های دموکراتیک در جوامع شبه‌مدرنی چون ایران است و متأسفانه یک مفروض نادرست در ذهن اکثر قریب به اتفاق روشنفکران و کنشگران سیاسی اجتماعی و با صدبار تأسف بر ذهن جامعه شناسان ما حاکم است و آن اینکه آن‌ها گمان می‌کنند ارزش‌ها و نهادهای دمکراتیک که بر اساس تاریخ و ظهور نهادهایی در جوامع غربی شکل گرفته‌اند می‌توانند در جوامع شبه‌مدرنی مثل ما که فاقد آن تاریخ و آن نهادهای لازم و آن فرماسیون اجتماعی هستیم ظهور یابد. لذا آرمان و میوه دموکراسی و رشد روند آزادی‌خواهی در زمین لم یزرع جوامع شبه‌مدرن تحقق نمی‌یابد. مسأله نیز فقط به ایران منحصر نمی‌شود. فقدان نهادهای لازم برای ظهور دموکراسی در سراسر جهان غیرغرب، اعم از خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و… با شدت و ضعف‌های گوناگون مشهود است. یعنی ما با یک مسئله صرفاً سیاسی روبرو نیستیم بلکه با مسئله‌ای جامعه‌شناختی و تاریخی روبروییم که متأسفانه روشنفکران و جامعه‌شناسان ما کمتر بدان می‌اندیشند. به هر حال  سخنم این است که اساساً شرایط تحقق جامعه مدنی در معنای هگلی و مارکسی، و نه در معنای عامیانه آنچنان که لق لقه زبان روشنفکران ما شده است، وجود ندارد. با این بحث من فکر می کنم پاسخ خود را به پرسش‌های اول و دوم و الباقی پرسش‌های شما، که مبتنی بر فرض نادرست وجود جامعه مدنی در جوامع شبه‌مدرنی چون ایران است، داده‌ام. 

 

ارغنون هامون: جامعه مدنی در ایران با چه چالشهایی مواجه است؟

دکتر عبدالکریمی: همان‌‌گونه که گفتم جامعه مدنی در معنای هگلی و مارکسی، و نه در معنای پوپولیستی و عامیانه‌اش، اساساً در ایران وجود ندارد. فهم خود این مسأله بزرگترین چالش بزرگ کنشگران سیاسی و اجتماعی ماست.

 

 

ارغنون هامون: بزرگ ترین مسئله نهادهای مدنی در ایران چیست؟

دکتر عبدالکریمی: بزرگ ترین مسئله نهادهای مدنی این است که اساسا شرایطی باید شکل گیرند که این نهادهای مدنی قدرت پیدا کنند. به طور مثال حزب یک نهاد مدنی است ولی ما در ایران احزاب در معنای واقعی کلمه نداریم.  چهار نفر دور هم جمع می‌شوند و یک گروه و دستک راه می‌اندازند. بعد یک آدم متمول، یک سرمایه‌دار یا یک تکنوکرات و بوروکرات پولدار یک خانه‌ یا آپارتمانی را در اختیار این چهار نفر می‌گذارد تا جلسات‌شان را در آن تشکیل دهند. یا حتی این چهار تا آدم این را نیز توانش را ندارند بلکه یک ساختمانی را اجاره می‌کنند تا جلسات‌شان را آنجا تشکیل دهند بعد دست‌شان را به سوی دولت‌ها و حاکمیت‌ها دراز می‌کنند تا از آنان حمایت کند . دولت و اگر به آن‌ها کاغذ دهد می توانند یک نشریه بی‌رمقی را درآورند و اگر ندهد حتی قدرت دادن یک نشریه را نیز  ندارند. اما احزاب در غرب شرایط بسیار متفاوت دارند. در غرب احزابی وجود دارند که طبقه متوسط را رهبری می‌کنند و احزاب دیگری طبقه کارگر را نمایندگی می‌کنند. در واقع این طبقات اجتماعیِ حاصل از  فرماسیون اجتماعی و تاریخی جوامع غربی است که به نهادهای مدنی‌ای چون احزاب قدرت می‌بخشد و نهادهای مدنی به واسطه قدرتی که به پشتوانه طبقات اجتماعی دارند گلوی قدرت سیاسی حاکم را گرفته، از آن مسئولیت و پاسخ‌گویی می‌طلبند و دولت‌ها را کنترل می‌کنند و دولت‌ها حقوق و هزینه‌هایشان را از طبقات اجتماعی موجود در جامعه اخذ می‌نمایند اما در جوامع شبه‌مدرنی مثل ما قدرت سیاسی درآمدش از نفت است و این ملت است که باید دستش را به سوی قدرت سیاسی دراز کند و حقوقش را تکدی و گدایی نماید و قدرت سیاسی نیز بر اساس شرایط و درآمدهای نامکفی‌اش تف کند در کف دست ملت. آشکار است که در یک چنین شرایطی لویاتان قدرت سیاسی در کشورهای شبه‌مدرن به هیچ وجه قابل کنترل نیست؛ و این نه مسأله‌ای سیاسی بلکه حاصل شرایط و موقعیت تاریخی جوامع شبه‌مدرنی چون جامعه ماست.

 به همین دلیل، در جوامع شبه‌مدرنی چون ما نمایندگان مجلس نیز نمایندگان طبقات اجتماعی نیستند. چرا؟ چون اساساً طبقات اجتماعی به معنای واقعی کلمه در جوامع شبه‌مدرن شکل نگرفته است. به همین دلیل نمایندگان ما نیز قدرت واقعی اثرگذاری ندارند. نهایت امر این است که برخی از نمایندگان حرف‌هایی احساسی، هیجانی و پوپولیستی بزنند بعدش هم اگر قدرت سیاسی خواست آنان را کنارشان بگذارند به سهولت کنارشان می گذارند. دیگر نهادهای به اصطلاح مدنی نیز چنین است.  تمام نهادهایی که شما به منرلۀ نهاد مدنی تلقی می‌کنید  تنها می‌توانند از اندکی پشتوانه  احساسی و عاطفی برخوردار باشند. بله ممکن است اگر فرضاً کانون نویسندگان را ببندند یا برخی از آنها را دستگیر کنند، عده‌ای آن را محکوم کرده، یکی، دو تا بیانیه صادر کنند، اما فرضاً چنین نیست که تمام کارگران در سراسر کشور اعتصاب کنند برای اینکه از نویسندگان مورد علاقه‌شان دفاع کنند یا مثلاً بازار یا کارخانه‌ها تعطیل شود. به بیان ساده‌تر، نهادهایی که شما آنها را نهادهای مدنی می‌نامید از هیچ‌گونه قدرت و نیروی واقعی تاریخی برخودار نیستند.

 

ارغنون هامون: آیا میخواهید بگویید فعالیتهای نهادهای مدنی بیثمر و بیفایده است؟

عبدالکریمی: شما یک کبریت هم که روشن کنید به دمای جهان افزوده‌اید. اما اینکه بتوانید با روشن کردن یک کبریت سرمای کره زمین یا سرمای یک کشور را از بین ببرید مسألۀ دیگری است. نمی‌خواهم بگویم تشکل‌های غیر‌دولتی و نهادهای به اصطلاح مدنی در جامعه هیچ اثری ندارند اما به لحاظ سیاسی قدرتی نیستند که بتوانند موازنه‌های قدرت را در جامعه تعییر داده، سبب تغییرات عمیق ساختاری و نهادمند گردند. 

 

ارغنون هامون: مناسبات جامعه مدنی  با حاکمیت سیاسی در جامعه اخیر ایران چگونه شکل گرفته است؟

دکتر عبدالکریمی: مناسبات نهادها و جامعۀ به اصطلاح مدنی با حاکمیت‌های سیاسی در ایران دوره جدید، یعنی پس از دوران مشروطه، چه در دوران پیشاانقلاب و چه در دوران پساانقلاب، همواره بر بستر تعارض دولت-ملت بوده است. البته باید توجه داشت که ما در جامعه‌مان دو گروه اجتماعی بزرگ داریم. یعنی ما یک دوگانه و تعارضی در خود ملت داریم. ما ایرانیان یک ملت واحد نیستیم. یک ملت دوگانه هستیم: نوگراها و سنت گراها. نهادهای سنتی ما با حاکمیت پساانقلاب روابط‌شان با نهادهای مدنی موردنظر شما تا حدودی متفاوت است. مثلاً هیئت‌های عزادازی، تکایا و انجمن‌های خیریه ــ که آنها نیز بخشی از جامعه به اصطلاح مدنی محسوب می‌شوند اما اغلب روشنفکران آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند ــ مناسبات‌شان با حاکمیت پساانقلاب با مناسبات نهادهای غیردولتی مدرن و نوگرا با حاکمیت دوران پساانقلاب تا حدود زیادی متفاوت است. واقع مطلب این است که آنچه شما به عنوان جامعه مدنی مدنظر دارید عموماً نهادها و جریانات نوگرا و نمایندگان بخش متوسط و طبقات بالای اجتماعی جامعه کشور هستند که نوع نگاه و جهان‌بینی و نظام ارزشی‌شان بیشتر به ارزش‌های جهانی و ارزش‌های تمدن جدید غرب نزدیک است. در واقع به دلیل اینکه قدرت سیاسی دوران پساانقلاب در جامعه ما تا حدود زیادی جریانات سنت‌گرا را نمایندگی می‌کند تعارضاتی میان نهادهای به اصطلاح مدنی و مدرن در جامعه ما با حاکمیت سیاسی وجود دارد. به هر تقدیر، این را باید به منزله یک واقعیت تاریخی بپذیریم که در جوامع شبه‌مدرنی مثل ایران پدیدار دولت-ملت مدرن در معنای کامل و تام و تمامش شکل نگرفته است. لذا همواره میان ملت و دولت تعارضاتی وجود دارد و نهادهای مدنی در بستر این تعارضات حرکت کرده، می‌کوشند سخنگوی مطالبات جامعه باشند لیکن فاقد قدرت حقیقی اثرگذار در سیاست‌ها و مسیرهای کلان جامعه هستند. 

 

ارغنون هامون: از نظر شما بزرگترین نقد بر تشکلهای غیردولتی در ایران معاصر کدام است؟

دکتر عبدالکریمی: مهم‌ترین نقد من این است که این نهادها ریشه در واقعیت اجتماعی جامعه ما ندارند. این نقیصه نیز  با تبلیغات و کلیپ و فعالیت های فضای مجازی برطرف نمی شود بلکه باید یک فرماسیون اجتماعی مناسبی برای فعالیت نهادهای مدنی در جامعه شکل گیرد، فرماسیون اجتماعی ایی که در آن طبقات اجتماعی حقیقی به منزله پشتوانه راستین نهادهای مدنی شکل گرفته باشند و تشکل های اجتماعی و مدنی نیز در واقع نماینده طبقات اجتماعی باشند. چون این طبقات اجتماعی در جامعه ما ظهور پیدا نکرد‌ه‌اند تشکل‌ها و نهادهای مدنی نیز در خاک طبقات اجتماعی ریشه ندارند و به همین دلیل بسیار ضعیف هستند. برای مثال تشکلی مثل غدیر را می بندند اتفاق خاصی نمی افتد با اینکه حالا ممکن است ۱۰ هزار تا فقیر و افراد گورخواب و افراد بسیار آسیب دیده را این ها تغذیه می‌کردند اما چون آن ها از جانب یک طبقه اجتماعی پشتیبانی نمی شدند به سهولت حذف شدند. 

 

ارغنون هامون: نسبت پروژه اصلاحات جامعهمحور با فعالیتهای تشکلهای غیر دولتی در ایران چه میباشد؟

دکتر عبدالکریمی: این سوال نیز بر اساس همان مفروض بزرگ و نادرستی است که بنده به نقد آن پرداختم، یعنی این مفروض که ما جامعه مدنی و تشکل‌های غیر دولتی بنیادین و اثرگذار داریم.‌ راه ما از این تشکل‌های غیردولتی نمی‌گذرد. بیشتر فعالیت‌های این نهادها  از لحاظ شخصی و روانی مثبت است، مثل این که بنده یک موسسه خیریه تأسیس کنم و به ساختن مدرسه یا تهیه جهاز عروسی برای خانواده‌های محروم بپردازم یا به معتادین در ترک اعتیاد یاری دهم. این‌ها فعالیت‌هایی است که روح مرا به عنوان یک انسان زنده نگاه می دارد و به زندگی من معنا می‌بخشد اما اینکه این‌ها بتوانند روند اجتماعی و تاریخی ما را دگرگون کنند به نظر من یک چنین نقشی را در حال حاضر نمی توانند ایفا کنند.

 

ارغنون هامون: آیا برای شروع قرن جدید باید نسبت به تأثیر تشکل های غیر دولتی و نهادهای مدنی در ایران خوشبین بود؟

دکتر عبدالکریمی: پاسخ این سوال را در پرسش های قبل دادم. از آن نظر که جامعه مدنی نداریم تشکل‌های مدنی هم نداریم و امید بستن به همین تشکل‌های اجتماعی مبتنی بر همان توهم وجود جامعه مدنی در معنای هگلی و مارکسی در جوامع شبه‌مدرنی چون ایران است.

 

این گفتگو به عنوان یکی از مطالب در جدیدترین شماره سالنامه بینارشته ای ارغنون هامون (شماره ۴ – سال ۱۴۰۰) تدوین شده است. چهارمین شماره ارغنون هامون با مشارکت انجمن جامعه شناسی ایران- گروه جامعه شناسی صلح و انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات – دفتر استان بوشهر منتشر شده است. جهت خرید سالنامه ارغنون هامون- شماره ۴ می توانید به فیدیبو به آدرس (لینک) رجوع نمایید.