- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

جامعه مدنی ایران؛ یک طرح ناتمام | در گفتگو با دکتر مقصود فراستخواه

جامعه مدنی ایران؛ یک طرح ناتمام

 

گفتگوی اختصاصی ارغنون هامون با

دکتر مقصود فراستخواه؛ استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی

 

 

ارغنون هامون: چالشهای جامعه مدنی در ایران به طور کلی چیست و با چه چالشهایی مواجه هستیم؟

دکتر فراستخواه: از پایبن و از بالا باید دید و اگر بگوییم جامعه مدنی با چه چالش‌هایی درگیر بوده بخشی از این چالش‌ها از پایین بوده و بخشی از بالا بوده است. از پایین شروع می‌کنم؛ در جامعه ایران متاسفانه ما تحقیقاتی داریم که مثلا هر ایرانی به طور متوسط دو دقیقه وقت خود را صرف مشارکت داوطلبانه در  نهادهای NGO ایی یا سمن‌ها و نهادهای مدنی و غیردولتی می‌گذراند. دو دقیقه در مقایسه با ده‌ها دقیقه گاهی بیشتر از یک ساعت در برخی جوامع دیگر خیلی شاخص نگران‌کننده‌ای است. چطور شده و چه شرایطی دست به دست هم داده که در جامعه، مردم به طور متوسط کمتر یعنی هر ایرانی ۱۳ ساعت صرف نگهداری شخصی می‌کند یعنی بنده در ۲۴ ساعت خودم را نگهداری شخصی می‌کنم. در مقایسه با ۱۳ ساعت، دو دقیقه بسیارپایین است. حتی طبق آماری که هر سه ماه یک بار از مرکز آمار ایران انتشار می‌کند افراد دو ساعت با رسانه‌ها مشغول هستند. دو دقیقه‌هم صرف مشارکت و فعالیت در نهادهای غیردولتی دارند. این نشان می‌دهد که ما از پایین و از خود جامعه مشکلاتی داریم. در مشارکت و در عضویت در نهادهای مدنی، نهادهای محلی، نهادهای عمومی، نهادهای اجتماعی و سمنی در نتیجه این یک مسئله است و از سوی دیگر برخی شاخص‌ها نشان می‌دهد که در ایران یک نوع فردگرایی خودمدار در سال‌های گذشته روند رو به رشدی داشته که در  زمینه های تاریخی نیز مشهود است. در ایران یک نوع فردگرایی غیرنهادینه یعنی فردگرایی که هر کس فقط می‌خواهد گلیم خودش را از آب بکشد و هر کس می‌خواهد فقط خودش را سر پا نگه دارد و  این منجر به یک وضعیت خودمداری می‌شود. اینگلهارت جوامع دنیا را بررسی می‌کند. برخی از جوامع هستند که مردمان به فکر خود-ابرازی و خود-بیانی هستند، به خودشکوفایی برسند یا هنرشان یا دانش‌شان یا فعالیت اجتماعی  و فعالیت‌های دیگرشان می‌خواهند خودشان را عیان و بیان کنند. در مقابل آن جوامعی هستند که ما نمی‌خواهیم خودمان را شکوفا کنیم و نمی‌خواهیم خودمان را عیان و بیان کنیم و می‌خواهیم فقط خودمان را نگه داریم و ارزش‌های بقا بر ما غلبه دارد. جوامعی که متاسفانه تحت چنین شرایطی قرار می‌گیرند – که اینگلهارت نقشه‌های آن را در دنیا نشان داده که در کجاهای دنیا ارزش‌های بقا بیشتر عالب شده یعنی زندگی معیشتی؛ یعنی از بام تا شام برای یک نان بخور و نمیر  که صرف سرپا نگه داشتن خود می‌شود و یک اقتصاد معیشتی که از آن مشارکت و فعالیت‌های محدود به خیرعمومی و فعالیت‌های انتقادی و عضویت در نهادهای مدنی و فعالیت‌های اجتماعی کم می‌شود.

پس من اینجور بگویم که مطلب دومی که خواستم بگویم مسئله روند رو به رشد خودمداری در ایران که هر کس می‌خواهد گلیم خودش را بالا بکشد و در زمینه‌های تاریخی داشته و آن هم ذاتی نبوده. اگر شما خلقیات ایرانیان را از من خوانده باشید در آنجا توضیح داده‌ام که این ذاتی ما نیست که ما خودمدار هستیم بلکه شرایط تاریخی اجتماعی و سیستم‌ها و ساختارها، حوادث و رویدادها  و موقعیت‌ها دست به دست هم داده تا یک فرد تنها می‌خواهد خودش را بالا نگه دارد وگرنه ذاتا این‌گونه نیست.

 

 

در زمینه‌های تاریخی ما خودمداری بوده ولی بر اثر ساختارهای بد و سیستم های نادرست و شرایط سیاستی غلط گسترش یافته است.  طی سال‌های گذشته شخصا مطالعاتی کردم که در ۲۰ سال گذشته نشان می‌دهد که خودمداری در حال رشد است. الان در کلاس دانشجوهای‌مان را می‌بینم و مقایسه می‌کنم دانشجوهایم در سه دهه پیش و می‌بینم دانشجویان امروزی خودمدارتر شده‌اند و همه آن‌ها به فکر خودشان هستند. این مهمترین چالش جامعه مدنی است از  پایین که با آن مواجه است؛ با وضعیتی که مردم نه از  سر ضعف ذاتی بلکه شرایط به گونه‌ای شده که مواجه هستیم با شهروندانی که دچار گرفتاری‌هایی شده‌اند که سبب شده دو دقیقه در فعالیت عام‌المنفعه بتوانند مشارکت کنند. به طور متوسط خیلی کم است و بعد هرکس هم می‌خواهد خودش را سرپا نگه دارد. یک مثالی بزنم؛ جهت‌گیری دراز مدت یعنی اینکه برای ۲۰ سال بعد فکر می‌کنید و کار می‌کنید و برنامه‌ریزی و تلاش می‌کنید حالا چه تلاش اقتصادی و چه تلاش مدنی و  بعد می گویید در ۲۰ بعد نتیجه بدهد. با دوستانتان ارتباط برقرار می کنید. کارهای مختلف و مشارکت اجتماعی انجام می‌دهید و می گویید که در آینده نتیجه خواهد  داد. در حالی که در نقطه مقابل می گویم بابا من می‌خواهم زود نتیجه بدهد و وقتی می‌خواهم زود نتیجه دهد و وقتی نمی‌توانم زود نتیجه بگیرم منصرف و ناامید می‌شوم. الان اگر من به شما بگویم جهت‌گیری دراز مدت در ایران ۱۴ از صد است شاید از من نپذیرید‌. این بررسی‌ها و پیمایش‌هایی که وجود دارد بین‌المللی هم هستند، نشان می‌دهد که در ایرانیان شاخص جهت‌گیری درازمدت از ۱۰۰ عدد ۱۴ است. یک مثال از چین می‌گویم. در چین که همه ما با آن آشنا هستیم. چین را مبنا قرار دهیم جهتگیری درازمدت ۸۷ است یعنی میگویند که کار بکنیم در دراز مدت نتیجه میگیریم و این اقتصاد چین و این رشدی که در چین به عنوان یک پدیده با آن  مواجه هستیم. به رغم تمام بدبختی‌هایی که جامعه چین به لحاظ آزادی و مسائل دموکراسی و حقوق بشر دارد ولی به هر حال یک واقعیت است که یک پدیده جهانی از نظر رشد اقتصادی با این جمعیت بزرگ وحشتناکی که دارد این نتیجه اینجور چیزها است. نتیجه جهت گیری دراز مدتی است که حالا نتیجه فرهنگ کنفسیوسی با یک ویژگی های تاریخی بوده است.

متاسفانه همه چیز را به بیرون ارجاع می‌دهیم. همه چیز می‌گوییم ساختارها بد است سیستم ها بد است و نقش قربانی بازی می‌کنیم یعنی من می‌گویم قربانی هستم و هیچ مسئولیتی را بر عهده نمی‌گیرم. سیستم‌ها نگذاشته من کار کنم. درست است. سیستم‌ها نگذاشته ولی این موضع من یک موضع بسیار مخربی است که من همه‌ش ارجاع بدهم به بیرون و  یک مشکل دیگر که در ایران از  پایین برای جامعه مدنی است؛ فرسایش سرمایه‌های اجتماعی است یعنی این سرمایه‌ها مثل اعتماد، همدلی، مشارکت و… این ها طی سال‌های گذشته شواهدی نشان داده که این ها فرسایش پیدا کرده و وقتی فرسایش پیدا کرده، شما با دوستان و خانواده جمع می‌شوید یک کاری می کند ولی من اعتماد نمی‌کنم و می‌گویم نکند شما دنبال هدفی باشید و نکند برای خودش دارد کاری می‌کند و به دنبال مقام و پست و انتخابات است. به شما اعتماد نمی‌کنم؛ در حالی که شما کل زندگی و رفاه‌تان را و حتی امنیت و فراغت و بسیاری از راحتی‌های‌تان را از دست می‌دهید تا به یک سری آرمان‌ها و ارزش‌های درونی دارید ولی من هنوز به شما اعتماد نمی‌توانم کنم. این از نتایج فرسایش اجتماعی است که تاریخ ما نشان می‌دهد که ایرانی‌ها این‌قدر به هم بی‌اعتماد نبودند. زمینه‌هایی بود ولی این‌قدر که در چهار دهه گذشته فرسایش پیدا کرده، قابل گفتن نیست. این‌ها یکی از سم‌های مهلک برای جامعه مدنی است. جامعه مدنی با این حجم از  بی‌اعتمادی، شما انتظار  نداشته باشید که رشد کند و  این هم یک چیز دیگر است.

در کنار این مشکلات از پایین، یه چالش هایی از بالا وجود دارد و متاسفانه این فقدان از بالایی‌ها وحشتناک تر است و به‌نظرم بخشی از آن چالش‌های از پایین را هم همین وضعیت بالا ایجاد کرده؛ به طور مثال سیستم های ایران و حکومت در ایران مشارکت پذیر نیستند. کثرت پذیر نیست. جامعه مدنی بدون کثرت امکان پذیر نیست. شما نمی‌توانید بگویید که من جامعه مدنی می‌خواهم ولی کثیر نباشد. این جامعه مدنی نمی‌شود. جامعه مدنی پلورال است. سیستم‌های ما تکثر را نمی‌پذیرند و سریع آقایان از راس تا بقیه سطوح می‌گویند که عملا به ظاهر شعارهایی می‌دهند ولی در عمل تکذیب می‌کنند و می‌گویند راه این است و باید این راه را بروید. در حالی که امنیتی نگاه می‌کنند. بررسی‌هایی کرده‌ایم و دیدیم در این جامعه متاسفانه هر کس بخواهد فعالیت‌های مدنی کند معمولا نگاه منفی به وی وجود دارد مگر اینکه خلافش ثابت شود.

فعالیت مدنی خصیصه‌هایی دارد مثل فعالیت مدنی ابتکاری، انتقادی، رسمی نیست و منافع عمومی و غیر عمومی در آن مطرح است و کسی که می‌خواهد منافع خودش را دنبال کنددچار  تبعیض می‌شود. پس ببینید که دچار نگاه امنیتی می‌شود. انحصارگرا هم هستند. مشارکت پذیر نیست. عام گرا نیست. خاص گرا است.

همین حالا به آقایان بگویند شما جامعه مدنی می‌خواهید،می‌گویند که ما جامعه مدنی داریم هزارتا جامعه مدنی از  فردا یک لیست بلند بالایی که اگر شما ان جی او می‌گویید، این هم جامعه مدنی است. ان جی او هایی که خاص هستند و با یک الگوی خاصی تولید شده‌اند و حمایت و هدایت می‌شوند و ابزارهای لازم دارند و امکانات لازم را دارند و  بر اساس الگوهای خاصی که دولت فرموده است ولی نهادهای مدنی که خاص نیستند و عام هستند. اما متاسفانه این‌ها گرایش ندارد. جذب متمایز  داریم. یعنی ما جذب می کنیم یک تعداد خاص را جذب می کنند. استادانی دارم که اگر به شما بگویم تعجب می کنید این ها ۳۰ سال است که در کانادا هستند. در تورنتو و جاهای دیگر است بعد باور می کنید یک استاد دانشگاه تهران به من می گوید باور می کنید در این ۳۰ سال با اینکه در آنجا شهروند هستیم هنوز ما به آن جامعه جذب نشدیم. یعنی یک جوری صحبت می کند. می خواهم بگویم گاهی در دموکراتیک ترین کشورها هم حتی ما جذب متمایز را ذره بین می گذاریم و تازه نقد می کنیم درحالی که در ایران در وحشتناک ترین شکل ان وجود دارد. مثلا کسی در ایران می خواهد فعالیت مدنی کند سیستم ها راحت جذب می شوند ولی چه بسا شما بخواهید فعالیت کنید تا بتوانید جذب شوید خیلی سخت است چون خارج از تهران هستید و انواع و اقسام تمرکزها سر راهتان می شود که یک جوان کرد و یک جوان مثلا بلوچ یا عرب و بقیه واقعا تا بیایند در سیستم های عمودی تا بخواهند به مرکز برسند و حرف هایشان را بگویند و امکانات بگیرند. این ها امکانات لازم را ندارند. مثلا ممکن است علامه ما سه ترم قبل من بهترین بچه ها را داشتم که در دانشگاه علامه درس می خواندند و وقتی کووید ۱۹ شد و مجبور به تدریس آنلاین شدیم این ها به دلیل که در شهرستان های کوچک زیرساخت های لازم پهنای باند نبود واقعا نتوانستند با ما همراهی کنند. این  را جذب متمایز می گوییم.

در جواب سوالتان یک تعداد چالش های پایین و یک تعداد چالش های بالا وجود دارد که مجموعه این ها با هم ارتباط دارد و مجموعه این ها چالش هایی است که پیش پای تمام کسانی است که می خواهند کار مدنی کنند باید با این مشکلات از پایین و بالا به نحوی بتوانند درگیر شوند و با این مشکلات فائق شوند.

این  گفت وگو ادامه دارد…

 

این گفتگو به عنوان یکی از مطالب در جدیدترین شماره سالنامه بینارشته ای ارغنون هامون (شماره ۴ – سال ۱۴۰۰) تدوین شده است. چهارمین شماره ارغنون هامون با مشارکت انجمن جامعه شناسی ایران- گروه جامعه شناسی صلح و انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات – دفتر استان بوشهر منتشر شده است. جهت خرید سالنامه ارغنون هامون- شماره ۴ می توانید به فیدیبو به آدرس (لینک) رجوع نمایید.