زندگی در ایران، نگاه به مغرب!
متن سخنرانی سیدقاسم یاحسینی؛ تاریخپژوه و نویسنده جنوبی در سومین نشست زنان ناشر ایران
حقیقت این است که جنبش زنان ایران از آغاز و حتی تا امروز دچار دو آفت بوده که باید برای رفع آن فکری کرد:
آفت اول نوعی نخبهگرایی در این جنبش است. جنبش زنان دست کم از عصر مشروطیت تا امروز، چنان که در اروپا و آمریکا و در تاریخ جنبش زنان غربی سراغ داریم و همه میدانیم، نتوانست چنان که باید مردمی و همهگیر شود. مطالبات زنان در یک حوزه روشنفکری صرف باقی مانده و به عمق جامعه زنان، حتی در شهرهای کوچک، نفوذ نکرده است. چیزی هم که مطالبات زنان ایرانی است، بیشتر ناشی از جبر زمان و بسط مدرنیته است. البته در این صد و چند سال اخیر، زنان روشنفکر ایرانی تلاشهای در خور تقدیری از خود نشان دادهاند، اما با همه این وجود، حاصل تلاشهای آنان چندان مردمی و همهگیر نشده است و شعارهای آنان وارد زندگی روزمرۀ زنان طبقه محروم جامعه و به اصطلاح عوام نشده است.
این نخبهگرایی، با آفت دیگری نیز قرین شده و آن مرکزگرایی و به عبارت بهتر، «تهرانزدگی» جنبش زنان است. شما اگر یکی، دو کتابی که درباره تاریخ جنبش زنان ایران به نگارش درآمده را نگاه بکنید، میبینید که خبر چندانی از جنبش زنان شهرستانی نیست. همه با چهرههایی چون تاجالسلطنه، پروین اعتصامی و صدیقه دولت آبادی (البته در مدت اقامت در تهران و نه اصفهان) آشنا هستند، اما کمتر فعال حقوق زنان در ایران است که با جنبش زنان در شهرهایی چون تبریز، اصفهان، رشت، شیراز، بوشهر و … آشنا باشد، حال آن که زنان در این شهرها، و شهرهای دیگر ایران، نیز فعالیتهای خاص خودشان را داشتند. کارنامهای نانوشته و تا امروز حتی روایت ناشده!
در یکی، دو کتابی که دربارۀ تاریخ جنبش زنان در ایران ترجمه یا نوشته شده است، توجه خاصی به جنبش زنان شهرستانی نشده است. مثلاً بندر بوشهر حتی در سالهای پیش از انقلاب مشروطیت، دارای تکاپوهایی در زمینه حقوق زنان در زمینه ضرورت آموزش و پروزش، کار و پیشه، سلامت و فعالیت اجتماعی زنان بوده است، اما تا همین چند سال اخیر، در هیچ منبع و کتابی کمترین اشارهای به چنین پیشینه درخشانی نشده بود.
جنبش زنان در ایران به خاطر ماهیت نخبهگرایانه، مرکززده و البته غرب گرایانۀ خود، نگاهش به جای این که به شهرستانهای ایران و در مرحله بعد، کشورهای همسایه و مسلمان و شرقی باشد، چشمش به غرب و به خصوص اروپا و آمریکا است. تا کنون ناشران مختلف، چندین کتاب قطور ارزشمند دربارۀ تاریخ جنبش زنان در اروپا و آمریکا به فارسی ترجمه و منتشر کردهاند، اما زنان ناشر ما چند کتاب فرضاً دربارۀ وضعیت و تاریخ جنبش زنان در عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات منحده، عراق، پاکستان، ترکیه، قفقاز، مصر، اندونزی، مالزی و … ترجمه و تألیف کردهاند؟ این در حالی است که حال و روز زنان کشورهای نامبرده، خیلی بیشتر شبیه زن ایرانی است تا زن فرانسوی، انگلیسی، آلمانی یا آمریکایی…
چند سال پیش من در جریان یک تحقیق درباب تاریخچه جنبش کارگری در بوشهر، به یک زن حروفچین در بندر بوشهر برخوردم که در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ به عنوان کارگر چاپخانه، در چاپخانۀ علوی بوشهر کار میکرد. در تمام کتابهای جنبش کارگری در ایران، نام و نشان چنین زنانی، که کم هم نیستند، وجود ندارد.
جنبش زنان در ایران به طور عجیبی نسبت به ثبت و ضبط تاریخ خود نیز کم توان است. زنان روشنفکر و تحصیل کرده ایران، به دلیل سرکوب مردسالارانه و البته عوامل پنهان و آشکار متعدد دیگر، چنان که باید از توان و پتانسیل خود استفاده نکرده و نمیکند. در حال حاضر میلیونها نفر زن تحصیل کرده ایرانی با حداقل تحصیل لیسانس، وجود دارند، اما چند کتاب تاریخ جنبش زنان ایران از آغاز تا امروز نوشته و منتشر کردهاند؟ ما در حال حاضر حدود سی زن ناشر در ایران داریم. آنان برای خود سندیکا و تشکیلاتی نیز دارند، اما هنوز هم به درستی نمیدانیم نخستین زن ناشر ایرانی که بود، چه کرد و چه احوالی داشت. چنین کمکاری واقعاً جای تآمل دارد. عجیب این که حتی تا امروز یک جزوه نیز دربارۀ تاریخ نشر زنان در ایران نیز نداریم. این در حالی است که دهها محقق، مترجم، مورخ و استاد دانشگاه با زنان ناشر ایران همکاری میکنند.
به هر حال امیدوارم زنان ناشر ما بتوانند با استفاده بیشتر از پتانسیل و توان زنان فرهیخته و تحصیل کرده ایرانی، کارنامۀ درخشانتری از خود برجای بگذارند.
این مقاله به عنوان یکی از مطالب در جدیدترین شماره سالنامه بینارشته ای ارغنون هامون (شماره ۴ – سال ۱۴۰۰) تدوین شده است. چهارمین شماره ارغنون هامون با مشارکت انجمن جامعه شناسی ایران- گروه جامعه شناسی صلح و انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات – دفتر استان بوشهر منتشر شده است. جهت خرید سالنامه ارغنون هامون- شماره ۴ می توانید به فیدیبو به آدرس (لینک) رجوع نمایید.