- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تاریخ نگاری و مردم نگاری «حقوق عُرفی» در بوشهر! | سیدقاسم یاحسینی

تاریخ نگاری و مردم نگاری «حقوق عُرفی» در بوشهر!

 

 

سیدقاسم یاحسینی

مورخ و پژوهشگر جنوب ایران

 

 

 

روزگاری امیل دورکیم (۱۸۵۸ـ۱۹۱۷م)، جامعه شناس شهیر فرانسوی گفته بود که: اگر می خواهید یک جامعه را خوب بشناسید، به قوانین آن جامعه توجه کنید، چون از این طریق است که می توان آن جامعه را کاملاً شناخت. (نقل به مضمون) هرچند امروزه جامعه شناسان مخالف ساختارگرایی و حتی پساساختارگرایی، صددرصد با این نظریه موافق نیستند، اما واقعیت اجتماعی و تمدنی این است که حقایق زیادی در همین جملۀ دورکیم نهفته است. بنابراین «قوانین» و از جمله حقوق، یکی از ارکان های مهم و قابل اعتنا برای شناخت یک جامعه است.

یکی از موضوعاتی که تا امروز در بوشهرپژوهی انجام نشده است، موضوع «قوانین عرفی» در سنت و فرهنگ بوشهریها است. از منظر جامعه شناسی تاریخی و جامعه شناسی خانواده، شناخت و ثبت این قوانین که تقریباً صددرصد هم «نانوشته» بودند، یکی از منابع مهم «شناخت عینی» و علمی جامعه بوشهر از گذشته یا امروز بوده است. هزاران قانون، عرف و سنت نانوشته در حوزه های مختلف حیات اجتماعی وجود دارد که صرفاً گردآوری خام آنها، کتابی حجیم خواهد شد!

به عبارت دیگر، هنوز یک مطالعۀ منظم، سیستماتیک و تحلیلی درباب عُرف و قوانین نانوشته در فرهنگ سنتی بوشهر انحام نشده است. یک پژوهش میان رشته ای و تلفیقی بین تاریخ محلی، گفتمان فرهنگی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ حقوق و البته فولکلور!

 

 

با انجام این مطالعه که زمینه های پژوهشی آن کم و بیش آماده است، مثلاً روشن می شود که در عرف، عادت و سنت نانوشتۀ بوشهریها زنان، کودکان و مردها چه جایگاهی داشته و سنت بومی بوشهر، چگونه به این اقشار اجتماعی می نگریسته است. اجازه بدهید برای انتظامی و تجربی کردن بحث، چند سنت ـ عرف نانوشته را در فرهنگ مردم بوشهر که البته مشابه آن در فرهنگهای سنتی دیگر هم وجود داشته است، مثال بیاورم.

ـ در سنت و عرف قدیم، دختر تا زمانی که به خانۀ شوهر می رفت، حق نداشت ابرو بردارد، صورتش را بند بیندازد، حَفه کند و حتی اگر موی پشت لبش، مثل سبیل شاه عباسی هم بود، حق نداشت به آن دست بزند!

ـ اگر زنی پس از چند سال ازدواج «نازا» بود و ناتوان از فرزندآوری، عرف نانوشتۀ اجتماعی به همسرش «حق» می داد برای این که «اجاقش کور» نماند، «تجدید فراش» کرده و زن و حتی سوم و چهارم بگیرد!

ـ عُرف اجتماعی در قدیم چنین بود که تا دختر بزرگتر به «خانۀ بَخت» نرفته، دختر کوچک تر، حق ازدواج نداشت!

ـ در عُرف اجتماعی، حرف زدن زن و گفت وگو با مرد غریبه، بیرون از محیط منزل و حتی در منزل، عملی بد و زشت تلقی می شد!

ـ در عرف قدیم، معمولاً به دختر سواد خواندن یاد می دادند، اما نوشتن نه، زیرا ممکن بود دختر ـ با این اعتقاد که «ناقص العقل» است ـ و عاقلانه رفتار نمی کند با «نامحرم» مکاتبه [خط نوشتن] کند و فاجعه به بار آورد!

ـ کارِ مرد در خانه، به شدت تقیبح می شد. اگر مردی تابوشکنی کرده و در منزل کمک همسرش کار می کرد، با القابی چون «زن ذلیل»، «خاله» و… مورد تمسخر جامعه مردان و حتی زنان خانواده خودش قرار می گرفت.

ـ در عُرف جامعه، زنی که زبان دار نبود مورد پسند بود و «معقول»، ولی دختری که زبان دار بود و توان دفاع ازحق خود را داشت، «سلیطه» می‌نامیدند.

ـ مشهورترین سنت و عُرف، خواستگاری مرد از زن بود. هیچ دختر و زنی نمی توانست و نمی باید به مردی پیشنهاد ازدواج بدهد و اگر چنین می‌کرد که بسیار نادر هم بود، زن و دختری «بی حیا» و «دریده» خطاب می‌شد.

 

 

ممکن است خوانندگان فکر کنند که خودشان این چیزها را با دیده یا از سالخوردگان خانواده شنیده اند. اما باید توجه داشت که سنــت ها و عُرف ها نیز مثل دیگر پدیده های اجتماعی، هم تاریخ دارند و هم در طول زمان تغییر می کنند و برخی نیز برای همیشه منسوخ می شوند، پدیدۀ «تغییر آرام در سنت»، کما این که چنین اتفاقی درباب همین چند عرف و سنتی که مثال زدیم نیز اتفاق افتاده و زنان و دختران امروزی، ممکن است با شگفتی باور کنند که مثلاً تا همین ده، بیست سال پیش، هیچ دختری قبل از ازدواج، حق اصلاح رفتن و آرایش کردن نداشت. (هر چند هنوز هم در نادر خانواده های سنتی در اقصاء نقاط ایران چنین عرف و سنتی مرسوم و «زنده» می باشد.)

به هرحال «تاریخ سنت، عرف و قوانین نانوشته» هر جامعه، آینه تمام نمایی برای شناخت عمیق و همه جانبه آن جامعه است. از این نظر، اگر محققی حوصله کند و از منظر «تاریخ حقوق عُرفی و سنتی»، این سوژه را در بوشهر عصر قاجار، پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی مطالعه تطبیقی کند، هم کاری جامعه شناختی کرده و هم منبع خوبی در زمینۀ تغییرات تدریجی اجتماعی و حتی «ناجنبش های زنانه»، در این مورد، استان و شهر بوشهر، انجام داده که بسیار ارزشمند و قابل اعتنا خواهد بود.

 

منتشرشده در هفدهمین شماره فصلنامه مطالعات فرهنگی “نامه هامون” (سال ششم – زمستان ۱۴۰۲)