- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نقش انجمن نمایش در اعتلای هنر تئاتر | مقاله از حسین دهقانی

نقش انجمن نمایش در اعتلای هنر تئاتر

 

حسین دهقانی

 

 

با توجه به اینکه عمر هنر نمایش در ایران، البته به صورت مدرن و امروزی چندان طولانی و درازمدت نیست، در واقع می توان آنرا به یکصد و اندی سال، یعنی از رنسانس ایرانی در قالب انقلاب مشروطه تا به امروز کنکاش نمود، امّا باز در همین دوران کوتاه فراز و فرودهایی داشته و در میان تبایع مختلف و تنوع خواه ایرانی گاهی به اوج رسیده و زمانی دیگر در انحصار دولت های سلیقه ای و سیاسی رنگ و لعاب حکومتی گرفته، وقتی دیگر نیز در قالب اجراهای مردمی و خصوصی در پستو خانه ها یا بر بلندای حوض های پوشیده به اجرا درآمده و فضای عروسی های ایرانی را شادتر کرده است. ارتباط قاجارها با غرب در تسریع این هنر ارزنده بشری بسیار اثر گذار بوده و با سفرهای شاهان و شاهزادگان و دانشجویان و سیاحان به کشورهای مختلف اروپایی بالاخص فرانسه و انگلیس و از نزدیک دیدن تماشاخانه های آنان و سپس کپی و ترجمه این آثار به دربار ایرن رسیده و با توجه به هنر مستقیم و رودررو مورد طبع ایرانیان قرار گرفته و گسترش یافته است، هرچند ایرانیان از دیرباز در ثبت و ضبط روزشمار تاریخ همیشه تنبل و بی تفاوت بوده اند و به نقش مورخ چندان افاقه نمی کردند، امّا این هنر توانست به عنوان هنر مادر بعد از شعر در تمام ارکان دولتی و غیردولتی وارد شود و بورو وکراسی پیچیده ای و مخاطبان زیادی زیر بیرق خود جمع کند و نیروی کار قابل توجه ای بوجود آورد. از گذشته خیلی دور آن اطلاعی نداریم و نمی دانیم که آیا همچون همتای یونانی خود دارای انجمن و تشکیلاتی بوده است یا خیر. با تمام این اوصاف هنر نمایش به عنوان زبان گویای یک ملت همیشه مطمع نظر اصحاب قلم و قدم خوش ذوق ایرانی بوده و در اعتلای آن مایه فراوانی گذاشته است. بسیار خوشحالیم که علیرغم اشراف سنت و تابوهای بی شماره این هنر توانسته بازیگران و کارگردانان و نویسندگان زیادی را به جامعه هنری ایران تقدیم کند، لذا با درک قابلیت های هنر نمایش و نیاز مبرم آن باعث شد تا دانشکده های تئاتر بوجود آید و به آموزش عالی این رشته توجه دقیق و حکیمانه ای صورت پذیرد.

در تمام طول این دوران که گاهی تئاتر مغضوب یا مغضوب علیه میشد، همیشه در انحصار دولت ها بود و هرگز به صورت مستقل و بدون کمک های دولتی نتوانست اظهار وجود کند. صد البته که تئاتر در تمام دنیا از اعتبارات دولتی به بارخیزی و امکان رسید و دولت ها سکان دار تئاتر بودند و در قالب ادارات حامی نمایش سرمایه هایی را در اعتبارات سالیانه خود منظور می کردند و تشکیلات اجرایی می ساختند و کارمندانی را با حقوق اندک به عنوان بازخوان متون و بازبین و استاد انتخاب نموده و جشنواره های تئاتر راه می انداختند و تنور نمایش را داغ می کردند، امّا با تمام این تفاضیل هنر تئاتر در قالب و بستری دولتی و حکمی و بخشنامه ای سامان می گرفت و چهارچوبی معین داشت که تحطی از آن مساوی با قطع اعتبارات دولتی بود. در این گیر و دار همیشه میان خالقان هنر و کارگزاران سرمایه یعنی دولتیان بحث و جدل بود، هنرمندان طالب نمایشی آزاد و دور از هر نظارت دولتی بودند، زیرا اعتقاد داشتند که خلاقیت هنرمند هرگز مرز و حدی را نمی شناسد و نمی تواند خود را ملزم نماید و در بستری خاص دست به ابداع و ابتکار بزند. دولت ها نیز آهسته آهسته به این درک رسیدند که نمی توان جلوی خلاقیت های آنی را با صدور احکام و دستور گرفت، لذا به دنبال یافتن راه چاره ای بودند که هم قداست خود را حفظ نمایند و هم هنرمند را راضی نگه دارند، برای حل تضاد فی ما بین به رایزنی مشغول شدند و باز به کپی و ترجمه غربی آن مراجعه کردند، دولتیان می خواستند بخشی از نیروی انسانی خود را تقلیل دهند و از کردیت مالی خود بکاهند و دغدغه های اجرایی را از سر خود باز کنند، بر همین اساس دست به ایجاد انجمن هنرمندان نمایش زدند تا با انتخاب آدم هایی از جنس خود هنرمندان اختیارات آنان را در اداره امور تئاتر به خودشان  واگذارند شاید از این طریق به بخشی از مطالبات خود برسند. در آغاز راه اعتباری اندک که تنها خرج امور خدماتی میشد در اختیار انجمن های انتخابی هنرمندان قرار دادند. انجمن ها در همان اولین روزهای کار با کمبود پول مواجه شدند و نه تنها تضاد میان آنان و دولت کاهش نیافت، بلکه بحرانی شدیدتر از قبل ظهور نمود. دوباره توقعات قدیمی امّا در لباسی دیگر خودش را نشان داد. متاسفانه اعضای انجمن ها و هنرمندان زیرمجموعه آنان، خدمات مالی و اداری را به درستی نمی شناختند، پولی هم که در اختیارشان بود، حتی پای مرغی هم باز نمی کرد، زیرا سرمایه اصلی و کارساز هنوز در اختیار دولت بود، هنرمندان دلشان به این خوش کرده بودند که جشنواره ای راه بیاندازند و امتیازاتی بگیرند. آنان تصور می کردند با تشکیل خود می توانند در برابر خواسته های به حق بایستند و تعلقات خود را اعمال نمایند، ولیکن گرفتار روابط و ضوابط اداری می شدند و از اجرای نمایش باز ماندند و ساعت ها برای گرفتن پول فاکتورهای ناچیز خود پشت درهای بسته متولیان دولتی تئاتر انتظار کشیدند. کار به همین جا تمام نمی شد، هنرمندان نیز مطالباتی داشتند و برای گرفتن آن انجمن های نمایش را تحت فشار قرار می دادند و عملاً به کارایی اعضای انتخابی خود خورده می گرفتند. مدیران انجمن هرچه کوبیدند به در بسته مدیران برخورد کردند.

شاید یکی از دلایل بی شمار افت تئاتر و مخاطب گریزی آن همین تضادها و پارادکس های عمیق باشد که میان هنرمندان، اعضای انجمن های نمایش و دولت مردان وجود داشته و دارد و اگر اینگونه رفتارها ادامه داشته باشد، بیم آن می رود که نمایش از ارزش و اعتبارش کاسته شود و مورد اعتبار مخاطبان نباشد و آنان را از دست بدهد، آن هم کسانی که سالهای متمادی برای ساخت و تربیت روی آنان کار شده و با سالن های نمایش الفت برقرار نموده اند.

حال چه باید کرد و چگونه می توان جلو این بازار آشفته هنری را گرفت، حق با کدام سمت قضیه است. آیا دولت کوتاه بیاید و از سرمایه اش بگذرد و تمام تعلقاتش را نادیده بگیرد، یا هنرمندان به تعهد انسانی خود وفادار نباشند و از هنر همان نخواهند که شایسته هنر و هنرمند نیست.یا هر دو شیوه ای میان والیبرالیسی برای حرمان و هجران هنر انتخاب نمایند. هر چند روزی خواهد آمد که هنر از سیستم دولتی به ناچار جدا خواهد شد و البته خود تابوهای جدید خلق خواهد نمود.

 

منبع: وبلاگ هنر و هنرمند