- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آموزش و پرورش به کجا می نگرد؟!

امروزه به وضوح می بینیم که در علوم متفاوت همچون پزشکی ،ارتباطات ،هوا و فضا ،صنعت پیشرفت های زیادی صورت گرفته است اما وقتی به مدارس سر بزنیم بین ده ها سال پیش و هم اکنون تفاوت چشمگیری احساس نمی کنیم جز آنکه جنس چوب میز و نیمکت ها عوض شده یا به جای گچ از ماژیک استفاده می شود و نهایتا بزرگترین تغییر این نظام آموزشی را میتوان برچیده شدن فلک و انواع ترکه ها و وسایل تنبیه دانست. که البته آنهم ریشه اش به طور کامل خشکانده نشده است. مگرنه به همان شیوه ی گذشته ،معلم با حضور در کلاس ،شتابان از ترس آنکه وقت برای تمام کردن کتاب و نه فهماندن آن به دانش آموز کم بیاورد شروع به نوشتن بر تابلو می کند و دانش آموز هم شتابزده تر به یادداشت می پردازد و بعد هم …ملاک فهمیدن همانا امتحانی میشود که با تقلب یا تنها حفظ کردن طوطی وار مطالب نیز می گذرد. بدون تجزیه، تحلیل یا تفکری درباره ی آن مطالب توسط دانش آموز. این گفته ایرادی بر یک معلم یا مدیر نیست چراکه قرار نظام آموزشی اینست.
این نحوه غلط آموزش حفظی ،از طرفی بدترین ضربه را وارد می کند چراکه اگر کتابهای درسی دارای محتوای خوبی نیز باشند به طور کاربردی فرا گرفته نمی شوند. اما متأسفانه بسیاری از کتابهای درسی از محتوای قابل قبولی نیز برخوردار نیستند. این نوع آموزش حفظی به دانش آموزان و از طرفی محتوای کتابها ،در عدم یادگیری کاربردی و تحقق اهداف آموزشی به نوعی هم پوشانی و یاری یکدیگر را می کنند.
از جمله مسائل مطرح درباره ی محتوای کتابها(به ویژه در دبیرستان) اینست که گزیده ای از علوم مختلف به دانش آموز ارایه شود.باید گفت که با حجم شگفت انگیز اطلاعاتی که در عصر ما وجود دارد که فقط ابر رایانه ها توانایی ذخیره اندکی از آنها را دارند، در کتاب های درسی گزیده ی کدام ها آورده شود؟! از اینجاست که ضرورت پرورش ،بیش از آموزش پیش می آید. همانطور که در آموزش و پرورش کشور های توسعه یافته نیز چنین است وتکیه بر تربیت یک شخصیت مستقل است ؛تکیه بر یاددادن چگونگی نگاه به پدیده ها و چگونه فکر کردن است نه چه فکر کردن وانتقال آموزه های حفظی! (وصد البته به معنای ندیدن حفظیات نیست(
همچنین ،آموزش و پرورش ما از همان سالیان اول تحصیل ،نگاهی را با عنوان کتابهای درسی و کتابهای غیر درسی در میان دانش آموزان رواج می دهد وبا برداشتن اولوبت از کتابهای غیر درسی و غیرضروری و غیرلازم جلوه دادن آنها برای زیست ، گویی می خواهد ذهن دانش آموز را هر چه بیشتر در اختیار بگیرد وامید آنکه خود دانش آموز یا حتی خانواده اش با مراجعه به این منابع به موضوعات دیگری چون هویت و پرورش ذهن بپردازند را ضعیف می کند .آموزش و پرورشی که روزانه بین ۴تا۱۲ساعت مطالعه می طلبد نمی توان پذیرفت که جایی برای مباحث دیگر خارج از مدرسه قائل شده است.
باید دانست استمرار و بقای هر جامعه ای مستلزم آن است که مجموعه باور ها ،ارزشها ،رفتارها و گرایش های آن به نسل های جدید منتقل شود .مهم ترین وسیله ی این انتقال آموزش و پرورش است ودر واقع مفهوم این سازمان نیز هست .درسهایی مثل تاریخ ،ادبیات فارسی ،دینی می توانسته اند از مواردی باشند که در جامعه ی ما به این مهم کمک کنند. می توانسته اند در شکل دهی هویت ایرانی ـ اسلامی ـ جهانی(مدرن) بسزاترین نقش را داشته باشند… اما… به ویژه پس از انقلاب اسلامی با موجی از بازنگری در کتابهای درسی روبه رو بودیم و در ابتدا بسیاری از پیوندهای تاریخی با قبل از اسلام حذف شدند و بیشتر اطلاعات در سایه و از ابعاد اسلامی مطرح شد .آنچه در درسهای تاریخ و فارسی می باید به دانش آموز هویت ملی ـ فرهنگی ایرانی میداد ،به جای آن محتواهایی با هدف تقویت هویت اسلامی قرار گرفت… بنابراین به طور خلاصه ؛ کنار گذاشته شدن خود آگاهانه ارزشر های ملی ، وافراطی گری در تبلیغ و انتقال مفاهیم اسلامی و دیده نشدن بعد جهانی ومدرن و ازآنسو تدارکات و تبلیغات روزافزون فرهنگهای غیر ایرانی ، مثلث هویت ایرانی را بر هم زده و خبر از ازخود بیگانه شدن و از هم پاشیده شدن هویت دیرینه و چند هزار ساله وی می دهند… . ساده است که اشاره بیشتر به این بحث نیازمند فرصتی بیش از یک مقاله کوتاه یا یک نشست فرهنگی است…اما آنچه پیداست گواه این مطلب است که حداقل بنا به تعاریف آموزش و پرورش نقش مؤثری در این زمینه دارد؛ آموزش و پرورش کجا را می نگرد!؟
با نگاه به: کتاب موانع پیشرفت علمی ایران ،دکتر رفیع پور_ کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران،دکتر سریع القلم _ کتاب مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی با نگرش نوین،دکترفروغی ابری،دکترسلیمی،دکتر گودرزی