- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

جاناتان هایت از شما می خواهد که تلفن فرزندتان را بردارید | دیوید رمنیک

جاناتان هایت از شما می خواهد که تلفن فرزندتان را بردارید

 

دیوید رمنیک

نیویورکر

 

این روانشناس اجتماعی در مورد «سیم‌کشی مجدد بزرگ» مغز کودکان، اینکه چرا شرکت‌های رسانه‌های اجتماعی مقصر هستند و چگونگی تغییر مسیر بحث می‌کند.

جاناتان هایت یک روانشناس اجتماعی شصت ساله است که معتقد است تلفن هوشمند فرزند شما تهدیدی برای سلامت روان است. کتاب جدید او با عنوان «نسل مضطرب: چگونه سیم‌کشی بزرگ دوران کودکی باعث اپیدمی بیماری روانی می‌شود» که در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های غیرداستانی نیویورک تایمز در رتبه اول قرار گرفت، مورد توجه والدین قرار گرفت. که ساعت‌ها بچه‌هایشان را تماشا کرده‌اند که با آرواره‌های شل و بی‌حرکت نشسته‌اند و در انبوهی از TikTok، Instagram، Snapchat، Twitch، Facebook و غیره گم شده‌اند. هاید افزایش افسردگی و اضطراب نوجوانان را عامل افزایش گوشی‌های هوشمند و رسانه‌های اجتماعی می‌داند و او مجموعه‌ای از نسخه‌ها را ارائه می‌دهد: قبل از دبیرستان تلفن هوشمند وجود ندارد، قبل از سن شانزده سالگی هیچ رسانه اجتماعی وجود ندارد.

هنگامی که هاید در سال ۲۰۱۸، «نوع ذهن آمریکایی» را با گرگ لوکیانوف منتشر کرد، به جنگ های فرهنگی پیوست و استدلال کرد که کالج های آمریکایی به امنیت عاطفی بر سخت گیری اهمیت می دهند. او که خود را لیبرال توصیف می‌کرد و «دیوید بروکس نوعی تحسین‌برانگیز» بود، مفاهیم هشدارهای ماشه‌ای و تهاجم‌های خرد را عقب انداخت. اما اکنون نگرانی او فقط مربوط به چیزی نیست که او آن را حمایت بیش از حد از جوانان در دنیای واقعی می داند. همچنین با عدم حمایت از جوانان در دنیای مجازی است. هاید اصرار دارد که شرکت‌های فناوری و پلت‌فرم‌های رسانه‌های اجتماعی، با «طراحی مجموعه‌ای از محتوای اعتیادآور» و وادار کردن کودکان به کنار گذاشتن فضای اجتماعی برای افراد انفرادی، «دوران کودکی را دوباره سیم‌کشی کرده و رشد انسان را در مقیاسی تقریبا غیرقابل تصور تغییر داده‌اند».

در گفتگوی اخیر ما برای ساعت رادیوی نیویورکر، هایت استدلال خود را به شکلی منظم و استادانه ترسیم کرد. در مورد نظریه، تحقیقات، سیاست و مخالفانش صحبت کردیم. متن به دلیل طولانی بودن و وضوح ویرایش شده است.

من برای امرار معاش می خوانم و کاملاً اعتراف می کنم که وقتی دارم می خوانم، باید آیفونم را آن طرف اتاق بگذارم. وگرنه حضورش همیشه حکایت از این دارد که باید چیز بسیار جالبی در جیب من در جریان باشد. واقعاً تلفن در ذهن ما چگونه عمل می کند؟

برای آن دسته از شنوندگانی که آیفون اصلی را در سال ۲۰۰۷ به یاد می آورند – من اولین آیفون خود را در سال ۲۰۰۸ دریافت کردم – آیفون اصلی یک چاقوی ارتش سوئیسی شگفت انگیز بود. این یکی از بزرگترین اختراعات بشر بود. فقط شگفت انگیز بود وقتی به ابزاری نیاز داشتم آن را بیرون کشیدم. بنابراین اگر بخواهم از نقطه A به نقطه B برسم، هی، یک تابع نقشه برداری وجود دارد. اگر بخواهم به موسیقی گوش کنم، هی، یک آی پاد وجود دارد. این شگفت‌انگیز بود و برای سلامت روان کسی مضر نبود.

اما پس از آن چند چیز به سرعت تغییر کرد و گوشی هوشمند برای بسیاری از مردم از خدمتگزار ما به ارباب ما تبدیل شد. در سال ۲۰۰۸، اپ استور منتشر شد. در سال ۲۰۰۹، اعلان‌های فشاری منتشر شد. بنابراین اکنون شما این چیزی را در جیب خود دارید که در آن هزاران یا میلیون ها شرکت سعی در جلب توجه شما دارند و سعی می کنند شما را در برنامه خود نگه دارند. در سال ۲۰۱۰، دوربین جلو ظاهر شد. در سال ۲۰۱۰، اینستاگرام منتشر شد، که اولین برنامه رسانه اجتماعی بود که به طور انحصاری برای استفاده در گوشی های هوشمند طراحی شد.

بنابراین محیطی که در آن بودیم ناگهان تغییر می کند. اکنون آیفون فقط یک ابزار نیست. در واقع ابزاری برای حواس پرتی جمعی است. و ما بزرگسال هستیم – می توانیم با آن کنار بیاییم. ما با تلویزیون سروکار داشتیم. بسیاری از ما ممکن است این احساس را داشته باشیم که اگر به این موضوع رسیدگی کنم، می‌توانم کارهای بیشتری انجام دهم. اما سلامت روان بزرگسالان تاثیری نداشت. داستان برای نوجوانان کاملا متفاوت است.

حتی قبل از اینکه به سلامت روان برسیم، به تفاوت‌های نسلی بپردازیم. من در نسل «شما خیلی نزدیک به تلویزیون نشسته‌اید، چشم‌هایتان می‌سوزد، مغزتان از تماشای «سه استوگ» تبدیل به ژله می‌شود» بزرگ شدم. اما ما از رادیو جان سالم به در بردیم. ما از تلویزیون جان سالم به در بردیم. چرا این قدر متفاوت است؟

یکی از استدلال‌هایی که من به دست می‌آورم این است که “آیا این فقط یک وحشت اخلاقی دیگر نیست؟” سقراط گفت نوشتن ما را در کار خواهد آورد! هر کاری که جوانان انجام می دهند وحشتناک خواهد بود» – و بعد معلوم می شود که اینطور نیست. بنابراین، من می فهمم. این پسری است که گریه کرد گرگ. اما این بار به طرز باورنکردنی متفاوت است. زیرا قبلاً بچه‌ها تلویزیون تماشا می‌کردند و بعداً، موج جنایت به راه می‌افتد، اما نمی‌توان آن را محکم به تلویزیون مرتبط کرد. شواهد نشان نمی دهد که وقتی بچه ها تلویزیون تماشا می کنند، بیرون می روند و به مردم صدمه می زنند یا می کشند. آنها واقعاً چیز زیادی در مورد تلویزیون که باعث ایجاد این مشکلات می شود پیدا نکردند، و واقعاً یک مشکل بهداشت روانی وجود نداشت.

این بار، هرگز چنین چیزی وجود نداشته است. اتفاقی که افتاد این است: اینترنت در دو موج آمد. در دهه هشتاد و نود، ما کامپیوترهای شخصی گرفتیم. و بعد اینترنت دایل آپ گرفتیم. آهسته است، اما به شما اجازه می دهد به دنیا متصل شوید. شگفت انگیز بود. محیط فناوری در دهه نود معجزه آسا بود. ما آن را دوست داشتیم. نسل هزاره بر روی آن بزرگ شد. سلامت روانشان خوب بود. بسیاری از شاخص‌های سلامت روان نوجوانان در اواخر دهه نود، و در تمام طول مسیر دو هزار نفری – حتی تا سال ۲۰۱۱ – در واقع ثابت یا در حال بهبود بودند. و سپس در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳: رونق. نمودارها بسیار بالا می روند. سلامت روان از صخره سقوط می کند. فوق العاده ناگهانی است

بنابراین شما می توانید هر نظریه ای را که می خواهید در مورد روندهای جامعه آمریکا به من ارائه دهید. اما هیچ کس نمی تواند توضیح دهد که چرا این اتفاق ناگهانی در سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ رخ داد – نه فقط در اینجا بلکه در کانادا، بریتانیا، استرالیا، نیوزیلند، شمال اروپا. من منتظر کسی هستم که ماده شیمیایی را پیدا کند که فقط در آن مناطق منتشر شده است که به ویژه دختران و به ویژه دختران جوان را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر کسی بتواند آن را پیدا کند، شما داستان دیگری دارید.

شما نامی برای این دوره گذاشته اید، آن دوره بین سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵. شما آن را “سیم کشی مجدد بزرگ” دوران کودکی می نامید. پس به معنای دانه‌ای چه اتفاقی می‌افتد؟

منظور من از «سیم‌کشی مجدد عالی» این است: روزی که تلفن تاشو خود را با گوشی هوشمند تغییر می‌دهید و دوربین جلو، اینستاگرام، داده‌های پرسرعت دارید—روزی است که این دستگاه می‌تواند استاد شما شود. . نه برای همه بچه ها، بلکه برای خیلی از آنها. بچه‌ها بیشتر در معرض این ایده هستند: «وقتی فکر سخت می‌شود، شروع به جستجوی سرگرمی می‌کنم». یعنی خودم این کار را می کنم. وقتی می خواهم چیزی بنویسم و سخت است، می گویم: «آب و هوا چیست؟ بذار برم هوا رو ببینم در ایمیل من چیست؟» من به دنبال هر چیزی هستم که جالب‌تر و آسان‌تر از کاری که می‌خواهم انجام دهم. اما من یک قشر پره پیشانی کاملاً تشکیل شده دارم. نوجوانان این کار را نمی کنند. آنها هنوز به شکل کودک هستند. در کنترل تکانه خیلی خوب نیست. و تا زمانی که همه این اسباب‌بازی‌ها و بازی‌ها و اتفاقات جالب روی تلفن شما می‌افتد، شما را از شما دور می‌کند. و این بدون رسانه های اجتماعی است.

رسانه‌های اجتماعی مدرن در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ با MySpace و Facebook و Friendster منتشر شدند. این به خصوص سمی نبود. اما پس از آن که فید خبری اهمیت بیشتری پیدا می‌کند – فیس‌بوک در فید خبری پیشگام می‌شود – دکمه لایک را توسعه می‌دهند که حجم عظیمی از اطلاعات را به آنها می‌دهد. اکنون می توانند فید خبری شما را الگوریتمی کنند. توییتر دکمه Retweet را در سال ۲۰۰۹ اختراع کرد. فیس بوک آن را با دکمه اشتراک گذاری کپی می کند.

هنگامی که در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ رسانه‌های اجتماعی فوق‌ویروسی را دریافت کردیم، چیزهای زیادی تغییر می‌کنند. حالا فقط «هی، حوصله ام سر رفته، بگذار یک بازی ویدیویی بازی کنم» نیست. این است: «تلفن من به من پینگ می‌زند و می‌گوید: «یکی از شما در یک عکس نقل قول کرده است. شخصی شما را در یک عکس پیوند داده است. یک نفر در مورد شما چیزی گفته است. کسی پست شما را پسندیده است.» ما به این شرکت‌ها یک پورتال برای فرزندانمان داده‌ایم. آنها می توانند آنها را کنترل و دستکاری کنند، هر زمان که بخواهند برای آنها اعلان ارسال کنند. و به نظر نمی رسد که بچه ها اعلان ها را خاموش کنند. به نظر می رسد آنها را رها می کنند.

ادامه مقاله در نیویورکر

منبع: نیویورکر (April 20, 2024) (لینک)