- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

صدای انسان، روشناییِ بی‌زمان | تاملاتی درباب احمد شاملو و «کتاب کوچه»

تاملاتی درباب احمد شاملو و «کتاب کوچه»:

صدای انسان، روشناییِ بی‌زمان

 

سعید نوذری

دکتری مدیریت از دانشگاه تهران

 

 

در این یادداشت قرار نیست به بهانه‌ی سالروز تولد یا وفات احمد شاملو درباره او سخن بگویم. اما باور دارم درباره‌ی بزرگان، زمان و مناسبت تعیین‌کننده نیست. چهره‌هایی چون شاملو، در عمیق‌ترین لایه‌های ذهن و زبان جامعه ما جای دارند و افکار و آثارشان فراتر از هر روز و تقویمی، در هر لحظه می‌تواند چراغ راه باشد؛ به‌خصوص در جهانی که با پرسش‌های انسانی، آرمان رهایی از بند اربابان برده داری مدرن ، دغدغه‌های اجتماعی ، و جست‌وجوی بی وقفه ی زیبایی در همه ابعاد ، روبه‌رو هستیم.
بازخوانی شعر و زندگی شاملو، انتخابی تصادفی یا صرفاً ادبی نیست؛ ضرورتی است برای شناخت خود، جامعه و آینده‌مان. او صدایی است که خاموشی نمی‌پذیرد و شعر را صرفاً آراستن واژه‌ها نمی‌داند، بلکه دعوتی می‌داند به تأمل و تعالی انسان:
«و با تو انسان را به صدا درمی‌آورم
در خلوت واژه‌ها
تا جهان را نو کنم…»
پس اگر امروز از شاملو می‌گوییم، دلیلش حضور ‌زنده و راهگشای آثار اوست. از ویژگی های شعر و نکرش‌ شاملو این است که به مناسبت خاصی مقید نیست، بلکه هر لحظه می‌توان با صدای واژه های او دید و امید بست؛همان‌گونه که سروده است:
«باغ بی‌برگی
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناک عجین؛
خاطرش تنها از
خاطرِ برگ
پر از اندوه است.»

 


احمد شاملو بی‌گمان یکی از بزرگ‌ترین و بی‌بدیل‌ترین چهره‌های ادبیات معاصر ایران است؛ انسانی که نه‌تنها در شعر، بلکه در نثر، پژوهش و ترجمه نیز نقشی ماندگار ایفا کرده است.
احمد در بیست‌ویکم آذر ۱۳۰۴ (۱۲ دسامبر ۱۹۲۵ میلادی) در تهران زاده شد و در دوم مرداد ۱۳۷۹، پس از هفتاد و پنج سال زندگی پر بار، در کرج چشم از جهان فروبست.
زندگی شاملو با تحولات مهم اجتماعی و تاریخی قرن بیستم عجین بود؛ تحولات و دردهایی که عمیقاً در سراسر آثارش بازتاب یافته‌اند.
مهم‌ترین ویژگی او، نگاه ژرف و انسانی، و روح بی‌قرارش بود؛ شاعری که همواره بر کرامت انسان ایستاد و صدای بی‌صدایان شد:
«تا عاشقانه زندگی نکنیم
عیبی ندارد اگر هرگز به دنیا نیامده باشیم.»
شاملو فقط یک شاعر نبود؛ او کلیددار واژه‌های مردم، پژوهشگری بی‌قرار و عاشقی بود که فرهنگ و زبان کوچه و مردم را بی‌دریغ کاوید. «کتاب کوچه»، این اثر سترگ و یگانه، حاصل سال‌ها پژوهش عاشقانه شاملو و همسرش آیداست؛ مجموعه‌ای که قصه‌ها، افسانه‌ها، مثل‌‌ها و روایت‌های مردم ایران را حفظ کرد تا نشان دهد ریشه‌های زیباترین شعرها و ژرف‌ترین اندیشه‌ها، از لایه‌های زبان و فرهنگ عامه می‌گذرد. شاملو با این اثر، صدای فراموش‌شده‌ها و تنوع حیرت‌آور فرهنگ ایرانی را جاودانه کرد، گویی همان شاعری که می‌خواست آیینه‌ی تمام‌نمای مردم باشد.
«کتاب کوچه» تنها یک فرهنگ‌نامه نیست؛ منبعی است از جان و زبان مردم که به همت شاملو پس از سال‌ها گردآوری و طبقه‌بندی، گوشه‌ای از جهان زنده‌ی مردم ایران را ثبت کرد و در اختیار نسل امروز و فردا گذاشت. او خود در توصیف رسالتش گفته است:
«و با تو انسان را به صدا درمی‌آورم
در خلوت واژه‌ها
تا جهان را نو کنم…»
شاملو با نوآوری در زبان و ساختار، شعر فارسی را از قید و بندهای سنتی رها کرد و افق‌های تازه‌ای برای بیان احساسات و اندیشه‌ها گشود. با همه نوگرایی‌اش، ارتباط عمیق خود را با ریشه‌های فرهنگ ایرانی حفظ کرد و شعرش را سرشار از معنا، موسیقی و تصویر آفرید. در آثار منظومش، همچون «هوای تازه»، «آیدا در آیینه»، «درخت و خنجر و خاطره»، «ابراهیم در آتش» و «مدایح بی‌صله»، موضوعاتی چون عشق، رنج، امید، آزادی و آرمان انسانی با زبانی بدیع و فراموش‌نشدنی به تصویر کشیده شده‌اند:
«بیا تا برایت بگویم
چه اندازه تنهایی زیباست…»

در کنار شعر، تأثیر عمیق شاملو در فرهنگ و ادبیات ایران با آثاری چون «کتاب کوچه» تثبیت شد. او با ترجمه آثاری از لورکا، سارتر، برونته و فاکنر نیز دریچه‌ای تازه برای مخاطب ایرانی به جهان ادبیات گشود.
ویژگی بی‌مانند شاملو، در تلفیق هنرمندانه‌ی تعهد اجتماعی و زیبایی‌شناسی نهفته است. شعر او همزمان ستایش رهایی از بند ، بیداری و انسانیت است و تا به امروز الهام‌بخش نسل‌های تازه مانده است:
«من درد در رگ شب دارم
شکوه در مشت
و شعله در آوازم.»


در پایان، سخنم را با یکی از کوتاه‌ترین و درخشان‌ترین سروده‌های شاملو که عصاره‌ای از امید، مهر و روشنایی است، به پایان می‌برم:

«و من
دوباره
به روشناییِ تو می‌اندیشم
ای تمامِ آفتاب‌ها!»