- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

اثری که با نگاهی مدرن از جنوب روایت می‌کند | یادداشتی بر کتاب زمینی اثر سعید بردستانی


درنگی بر «کتاب زمینی» سعید بردستانی؛
اثری که با نگاهی مدرن از جنوب روایت می‌کند

 


الهام بهروزی

 


سعید بردستانی، داستان‌نویس جنوبی که با انتشار مجموعه داستان «هیچ» برای نخستین بار نام خود را در عرصه داستان‌نویسی معاصر ایران مطرح کرد، اواخر سال گذشته چهارمین اثر داستانی خود را به نام «کتاب زمینی» به همت انتشارات «هیلا» )زیرمجموعه نشر «ققنوس»( راهی بازار کرد. او در این اثر، دغدغه‌های اجتماعی خود را به مانند اثر نخستینش به زبانی نمادین در قالب داستان‌هایی فانتزی به رخ کشیده است.
بردستانی که در داستان‌نویسی سبک خود را دارد، در تازه‌ترین مجموعه داستانی‌اش با روایتی ساده و روان به خلق تصویرهای تازه‌ای دست زده که هم برای مخاطب ملموس است و هم نیست! این‌گونه به نظر می‌رسد که این ویژگی ریشه در میل او به نمادسازی و نمادگرایی در داستان دارد. بردستانی با اتکا به رئالیسم جادویی هستی‌شناسانه در پی روایت برخی از باورها و سنت‌های جنوب است و همچنین تحولاتی که در دل این سنت‌ها به‌وجود آمده و هستی آن را به یغما برده است، نظیر آنچه در داستان «بسی عاشقانه» این مجموعه‌داستان می‌خوانیم:
«با اینکه کس دیگری در ماشین نبود، می‌گویند یک نفر هم بود که مدام فکر می‎‌کرد کاشکی این دو تا کمی موقرتر بودند و کاشکی مثل آدم نشسته بودند و کاشکی لباس بهتری پوشیده بودند و کاشکی فقط به جلو نگاه می‌کردند و کاشکی کمی هم با ما حرف می‌زدند.» در همین پاراگراف راوی که دانای کل است، با دست به دامن شدن کاشکی‌های بسیار، دارد روابط دختر و پسر امروزی را با بایدها و نبایدهای سنتی به زیر سوال می‌برد و غریبگی چنینی روابطی را در جامعه بومی به رخ می‌کشد.

 

سعید بردستانی

 


بردستانی، تلاش کرده برخی از موتیف‌های جوامع سنتی را در مجموعه‌داستان کتاب زمینی که در بردارنده داستان‌هایی به نام‌های «جزیره من»، «جوانشیر»، «نقطه»، «مصاحبه»، «سه ماهیگیر»، «بهترین آتش‌نشان دنیا»، «ئر ستایش پنجره»، «بسی عاشقانه» و «کالای فرهنگی» است، جوری دیگر و نو متناسب با داستان‌نویسی مدرن به تصویر بکشد.
موضوعاتی که بردستانی برای این اثرش انتخاب کرده، موضوعات مهمی است. او در خلال داستان‌هایش چندهمسری، بدیباری‌ها و مرگ‌‌اندودی اقلیم جنوب و اتکا فرهنگ آن را بر فرهنگ شفاهی ترسیم کرده است اما آنچه در این مجموعه بردستانی خودنمایی می‌کند، اهتمام او برای نوشتن از جنوب در ایهام‌های آگاهانه و متکی بر نشانه‌ها و المان‌هاست. مثلا او در آثارش تلویحا نامی از بوشهر یا جنوب نیاورده ولی در بخشی از داستان، با آوردن نامی از گل ابریشم که از گیاهان جنوب‌زی است، این جغرافیای تفتیده را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند و همین کافی است که خواننده در ذهن خود شخصیت داستان را در کوچه‌ای از کوچه‌های جنوب یا بوشهر بازآفرینی کند. مثل نمود این درخت در داستان جوانشیر: «درها و نیم‌درها به هم خوردند و جاغ‌ها و جیغ‌ها بلند شدند. بارشی از برگ‌های شانه‌ای و گل‌های پرپر ابریشم بر حیاط باریدن گرفت. گویی رشته یال‌های شیر جوانی بود که ریش ریش می‌شد و بر زمین می‌ریخت. بر تارمه درختی غائله‌ای بود که سر باز ایستادن نداشت. تنها جای چند همکار خندان خالی بود که مضحکه را تکمیل کنند. هیچ کس نبود که به داد جوانشیر برسد. حتی از دست لیلاهای روستا هم کاری ساخته نبود تا پایی پیش بگذارند یا دستی بجنبانند یا زبانی شیرین کنند…»
اینجا باید اشاره شود مخاطبانی که بیشتر تابع خواندن کارهای رئالیستی هستند احتمالا در مواجه با این داستان‎‌ها در دریافت قصه داستان گیج شوند، چون عدم قطعیت که از ویژگی‌های داستان‌های مدرن است در کارهای این داستان‌نویس جوان خودنمایی می‌کند. او با استفاده از رئالیسم جادویی در داستان ابتدایی مجموعه «کتاب زمینی» دست به هست کردن می‌زند، آفرینشی که برای مخاطب واقع‌گرا قابل هضم نیست ولی او هنرمندانه این اتفاق را تنها با قدرت تصور و خواست شخصیت داستان می‌آفریند.
در داستان «جزیره من»، راوی که از پیچیدگی‌های تخیل نویسنده برخاسته است، می‌گوید: «به جزیره‌ای فکر کرد و بی‌درنگ جزیره‌ای پیدا شد. به جزیره‌ای ماسه‌ای فکر کرد که با مد به تمامی به زیر آب می‌رفت. مد شد و جزیره به تمامی به زیر آب رفت.
فکر کرد چه زیباست وقت جزر؛ آب پایین می‌رود، چیزی رفته رفته سر از آب بیرون می‌کشد و جزیره می‌شود. جزر شد، وقت زیبای جزر شد؛ آب پایین رفت، چیزی رفته رفته سر از آب بیرون کشید. جزیره شد. ناگهان نگران شد. فکر کرد چرا آب جزیره را حل نمی‌کند، چرا آب جزیره را حل نمی‌کند؟» در این داستان، به عقیده نگارنده، ظاهرا بردستانی خواسته جزیره تنهایی انسان امروز را متصور شود که مملو از فکرهای ساختنی و ویران‌کردنی است. جزیره‌ای که می‌تواند به غرق شدن آدم‌های چندبعدی امروزی دامن بزند…
بردستانی نویسنده‌ای خلاق است که تلاش می‌کند با روایتی متفاوت از بوم خود بنویسد اما همین نویسنده مدرن‌نویسآگاهانه در بخشی از مجموعه داستانی خود به زبان بومی جنوب چنگ زده تا هویت زبانی این خطه را در داستان‌هایش بازیادآوری کند. او در این راستا، در داستان «سه ماهیگیر»، در دیالوگ ماهیگران جانباخته در دریا (خلیج فارس) این‌چنین به زبان مادری اشاره کرده است: «وُی وُی وُی، چقده اینا گپ می‌زنن. روده‌تون برید. عامو اینا دیگه کی هسن تور ما خورده‌ن؟ این می‌گه او جواب می‌ده، او می‌گه این جواب می‌ده. یکی‌شون دلش هوای خیجه کرده. اون یکی دلش نمی‌فهمم منیجه کرده. این خوش نخوشا چیه‌ن می‌کنین؟ این ویارا چیه‌ن دارین؟! این طور که شما جلو می‌رین آخرش دل یکی‌تون هوای قلیه می‌کنه، دل یکی‌تون هوای نمی‌فهمم ترشی لگجی؟…»
بردستانی از جمله نویسندگانی است که با چاپ آثار متفاوت به ادبیات داستانی جنوب جان دوباره داده است. او در کنار احمد آرام، محمدرضا صفدری و داریوش غریب‌زاده مسیر داستان‌نویسی این منطقه را به نوگرایی سوق داده تا همچنان حرف در داستان جنوب رنگ و رو داشته باشد. هرچند او نه مانند غریب‌زاده در بند روایت داستان‌های مینی‌مالِ واقع‌گراست و نه مانند احمد آرام، داستان‌هایش را در دالان‌های پیچیده تعلیق‌های مدرن‌گویی محبوس کرده، بلکه می‌کوشد روایت‌هایش را در جهانی فانتزی میان خیال و واقعیت ترسیم کند.