- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نا آشکارگی حقیقت؛ اهمیت رجوع به نظر دیگران | مصطفی ملکیان

نا آشکارگی حقیقت
 اهمیت رجوع به نظر دیگران
 اهمیت توجه به سنت بشری

 

 

مصطفی ملکیان

فیلسوف و اندیشمند معاصر

 

از آنجا که ایدئولوژیک اندیشی با نظریه (موهوم) آشکارگی حقیقت ملازمت دارد، ایدئولوژیک اندیش هر کس را که با او مخالف باشد، مخالف حقیقت آشکار و حق صریح و عریان می داند و در نتیجه نسبت به او احساسات و عواطف منفی  مانند خشم، کینه ،نفرت و انزجار، سوءظن و هراس و خوارداشت، پیدا می کند و مگر می توان نسبت به کسی که با حقیقتِ آشکار مخالفت دارد، جز احساسات و عواطف منفی داشت؟ از این رو ایدئولوژیک اندیش هم درون خود را ویران می کند و هم بیرون دیگران را، هم به خود درد و رنج و آزار و آسیب می رساند و هم به دیگر اندیشان. باید فهم و قبول کرد که حقیقت آشکار نیست؛ سهل است، میل به آن نیز امکان پذیر نیست. فقط به تقرب به آن امید می توان بست؛ و این امید نیز جز با صرف اوقات، نیروها، استعدادها و فرصت های بی شمار از ناحیه انسان هایی پر شمار برآمدنی نخواهد بود.

بنابراین برای تقرب به حقیقت به رجوع به دیگران سخت نیازمندیم. حقیقت طلبی و کنجکاوی علمی را نباید به جایی محدود کرد و یا در جایی متوقف ساخت. به نزد هر کسی که در مظان آن است که به حقیقتی نزدیکتر شده باشد باید شتافت و از او چیزی آموخت؛ و کیست که اصلا و ابدا در مظان این نباشد که بیش از ما به حقیقتی نزدیک شده باشد؟ ما به همه محتاجیم و از هیچ کسی مستغنی نیستیم. تقرب به حقیقت نه تخته بند مکانی خاص است و نه تخته بند زمانی خاص. مکان و زمان نمی شناسد، جغرافیا و تاریخ ندارد. از سویی هم شرقیان ممکن است به حقیقتی نزدیک تر شده باشند و هم غربیان، و هم شرقیان ممکن است از حقیقتی دورتر شده باشند و هم غربیان. از سوی دیگر هم انسان های جدید ممکن است به حقیقتی نزدیک تر شده باشند و هم انسان های قدیم، هم انسان های جدید ممکن است از حقیقتی دورتر شده باشند و هم انسان های قدیم. پس هم به شرقیان نیازمندیم و هم به غربیان، هم به انسان های جدید نیازمندیم و هم به انسان های قدیم.

در نتیجه به سنت نیز توجه عمیق باید داشت. باید به متفکران دوران سنت اعم از فرزانگان، عرفا، بنیان گذاران ادیان و مذاهب، الاهی دانان، فیلسوفان، عالمان و ادیبان و هنرمندان شان رجوع کرد؛ آن هم رجوع از سر نیاز و برای یادگیری و نه صرفا از سر تبختر و برای کشف و استخراج خطاها. هم از فرهنگ های سنتی شرقی چیزها می توان آموخت و هم از فرهنگ های سنتی غربی. قهر کردن با سنت و روی گرداندن از آن در واقع چیزی نیست جز محروم ساختن خود از بخشی از میراث گرانبهای نوع بشر و موجب نوعی از باخودبیگانگی فرهنگی.

در عین حال که در جست و جوی معرفت، فهم و حکمت همه مرزهای جغرافیایی و تاریخی را  بلااستثنا  باید درنوردید، روحیه نقادانه را نیز در هیچ جا و هیچ گاه نباید از کار برکنار داشت. به واقع آنچه در این جست و جو گری کمال اهمیت و مطلوبیت را دارد، کشف و استخراج اجزا و عناصری است که از بوته آزمایش عقل نقاد سربلند بیرون آمده باشند. با به کار گیری این محک است که هم از غرب زدگی در امان می مانیم و هم از شرق زدگی، هم از غرب ستیزی و هم از شرق ستیزی، هم از سنت پرستی و هم از تجدد پرستی، و هم از سنت هراسی و هم از تجدد هراسی.

لازمه فعال نگه داشتن روحیه نقادی، باور به این است که حفظ فرهنگ خودی در تمامیت خود و به صورتی دست نخورده مطلوب نیست. فرهنگ خود ما نیز مانند هر فرهنگ دیگر باید محک عقلانیت نقادانه بخورد تا عیارش معلوم شود و اجزا و عناصر خرد ستیزش طرد و نفی شوند.

حفظ فرهنگ خودی در تمامیت خود، افزون بر اینکه مطلوب نیست، ممکن نیز نیست. فرهنگ متجددانه، زاده در غرب چنانکه در فقره های اول و دوم گفته شد، مواضع قدرت و نقاط قوتی دارد که مبارزه با آن را از حیطه امکان و حوزه مطلوبیت خارج می کنند. لازمه این سخن، که مقابله با تجدد نه ممکن است و نه مطلوب، این است که حفظ فرهنگ های غیر متجددانه در کلیت شان نه ممکن است و نه مطلوب.

منبع: مقاله « آنچه از داریوش شایگان روشنفکر می توان آموخت » ،مجله نگاه نو ،فروردین ۹۶